بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن
مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن
خادم عیشخانه کو تا بکشد چراغ را
زانک زبانه می زند شمع زمرّدین لگن
ساقی دلنواز گو داد صبوحیان بده
مطرب نغمه سازگو راه معاشران بزن
هر سحری که نسترن پرده ز رخ برافکند
باد صبا ببوی گل رو بچمن نهد چو من
نیست مرا بجز بدن یک سر موی در میان
نیست ترا بجز میان یک سر موی بر بدن
ای چو تن منت میان بلکه در آن میان گمان
وی چو دل منت دهان بلکه در آن دهان سخن
هیچ ندید هر که او هیچ ندید از آن میان
هیچ نگفت هر که او هیچ نگفت از آن دهن
روز جزا چو از لحد بر عرصاتم آورند
خون جگر فرو چکد گر بفشاریم کفن
مرغ ببوی نسترن واله و مست می شود
خواجو از آنک سنبلش بوی دهد بنسترن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و شادابی زندگی است. بلبل که نماد شادی و عشق است، به عنوان مطرب و نوازنده مجلس چمن معرفی میشود و فضای شاداب و معطر باغ را به تصویر میکشد. کیمیاگری عشق و لذت از زندگی، جایی در میان زیباییهای طبیعی و بوی گلها پیدا میشود. همچنین اشارهای به لحظات شیرین و پرشور دوست داشتن و گرايش به زیباییهای دنیا دارد. شاعر به انسانهایی که از واقعیتها غفلت میکنند، هشدار میدهد و در نهایت به عشق و اشتیاقی که در دل وجود دارد، میپردازد. این شعر با توصیفاتی زیبا و احساسی، حالتهای مختلف عشق و زندگی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بلبل با طراوت و شیرینزبان، در مجلس گلها آهنگ میزند و به نوعی، خوشنوایی باغ و علاقهمندانش را به اشتراک میگذارد.
هوش مصنوعی: کسی که مسئول کارهای جشن و شادی است کجاست تا چراغ را روشن کند، زیرا شمعی که از زمرّد ساخته شده، در حال سوختن است و روشنایی میافزاید.
هوش مصنوعی: ای ساقی دلنواز، باده صبحگاهی را به ما بده و ای نوازنده، آهنگ خوشی را بساز. برو و با خروش خود، مسیر زندگی را به ما نشان بده.
هوش مصنوعی: هر بار که نسترن پرده زیبایی خود را کنار میزند، باد صبا بوی گل را به سمت باغ میبرد، همانطور که من هم به آنجا میروم.
هوش مصنوعی: من جز بدنی که تنها یک تار مو در آن وجود دارد، هیچ ندارم و تو نیز جز میانهای که تنها یک تار مو بر بدنت دارد، چیزی نداری.
هوش مصنوعی: ای کسی که مانند تن منی، در این میان گمان نکن که فقط تو موجودیتی جدای از من هستی. تو همچون دلی هستی که در دهان من سخن میگوید، و این سخن نه تنها از دهان که از عمق وجود من برمیآید.
هوش مصنوعی: هیچ کس چیزی را نمیبیند، اگر خودش چیزی نبیند. و کسی چیزی نمیگوید، اگر از هیچ چیزی سخن گفته نشود.
هوش مصنوعی: وقتی که روز محشر مرا از قبر بیرون بیاورند، اگر بفشارم کفنم، اشک و خون دلم بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: پرندهای که بوی نسترن را میشنود، سرمست و شگفتزده میشود، زیرا عطر سنبلش به نسترن میپیوندد و تأثیر شگرفی میگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رستم کیقباد فر حیدر مصطفی ظفر
همره رخش و دل دلش فتح و غزای راستین
چند گریزی ای قمر هر طرفی ز کوی من
صید توایم و ملک تو گر صنمیم وگر شمن
هر نفس از کرانهای ساز کنی بهانهای
هر نفسی برون کشی از عدمی هزار فن
گرچه کثیف منزلم شد وطن تو این دلم
[...]
تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن
بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن
از نفسش مشام ما نافه مشک میشود
شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن
گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی
[...]
باغ بسان مصر شد از رخ یوسف سمن
گشت روان ز هر طرف آب چو نیل در چمن
جامهٔ توبه زشت شد، وقت کنار کشت شد
بر صفت بهشت شد، باغ، به صد هزار فن
عمر عزیز شد به سر، تخت عزیز گل نگر
[...]
دامن آخر الزمان وصل قبای دولتش
آستی قبای او بحر نمای راستین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.