گر راه بود بر سر کوی تو صبا را
در بندگیت عرضه کند قصه ما را
ما را بسرا پرده ی قربت که دهد راه
بر صدر سلاطین نتوان یافت گدا را
چون لاله عذاران چمن جلوه نمایند
سر کوفته باید که بدارند گیا را
گر ره بدواخانه ی مقصود نیابیم
در رنج بمیریم و نخواهیم دوا را
مرهم ز چه سازیم که این درد که ما راست
دانیم که از درد توان جست دوا را
فریاد که دستم نگرفتند و بیکبار
از پای فکندند من بی سر و پا را
از تیغ بلا هر که بود روی بتابد
جز من که بجان می طلبم تیغ بلا را
هنگام صبوحی نکشد بی گل و بلبل
خاطر بگلستان من بی برگ و نوا را
روی از تو نپیچم و گر از شست تو آید
همچون مژه در دیده کشم تیغ بلا را
بیرون نرود یک سر مو از دل خواجو
نقش خط و رخسار تو لیلاً و نهارا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را
هر لحظه صفایی دگر از روی تو ما را
تو کعبه حسنی و سر زلف تو حرم روح قدس را
در موقف کون تو مفام اهل صفا را
لبیک زنان بر عرفات سر کویت
[...]
چون کعبهٔ وصل تو مقامست صفا را
در قبلهٔ خود آی، تا بپرستیم خدا را
چون غنچه کسی یافت هوای سر کویت
کاندر دل تنگش نبود راه هوا را
تو تازه بهاری و به سودای تو چون گل
[...]
رحمی بکن آخر به من خسته خدا را
از حد مبر آخر به دلم جور و جفا را
زین بیش نماندهست مرا طاقت هجران
آخر نظری کن به من از لطف، خدا را
یک شب ز سر لطف، تو بر وعده وفا کن
[...]
سیمین ذقنا سنگدلا لاله عذارا
خوش کن به نگاهی دل غم پرور ما را
این قالب فرسوده گر از کوی تو دور است
القلب علی بابک لیلا و نهارا
آزرده مبادا که شود آن تن نازک
[...]
ای خضر که همدم شدهای آب بقا را
زنهار به یاد آر لبِ تشنهٔ ما را
زهر است غمت گر نَبُوَد وعدهٔ بوسی
بیچاشنیِ خون خورم این زهر بلا را
گل از تو چنان شد که به صد دیده چو شبنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.