گنجور

 
خواجوی کرمانی

میا در قلب ای دل که بازی نیست جانبازی

مکن بر جان خویش آخر ز راه کین کمین سازی

همان بهتر که باز آئی از این پرواز بی حاصل

که کبک خسته نتواند که با بازان کند بازی

چه می سوزیم و می سازیم همچون عود در چنگت

چرا ای مطرب مجلس دم با ما نمی سازی

چه باشد چون من نالان بضربت گشته ام قانع

اگر یک نوبتم در برکشی چون ساز و بنوازی

دلم را گر نمی خواهی که سوزی ز اتش سودا

ز خال عنبرین فلفل چرا بر آتش اندازی

بر افروزی روان حسن اگر عارض برافروزی

براندازی بنای عقل اگر برقع براندازی

چرا باید که خون عالمی ریزی و عالم را

ز مردم باز پردازی و با مردم نپردازی

نباشد عیب اگر گردم قتیل چشم خوانخوارت

که هم روزی شهید آید به تیغ کافران غازی

بترک جان بگو خواجو گرت جانانه می باید

که در ملکی نشاید کرد سلطانی به انبازی

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

ایا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی

فرخی سیستانی

امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی

جلال دولت عالی امین ملت تازی

ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی

شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی

ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی

[...]

ناصرخسرو

جهان بازی گری داند مکن با این جهان بازی

که در مانی به دام او اگرچه تیز پر بازی

برآوردم چو کاخی خوب و اکنون می‌فرود آرد

برآورده فرود آری نباشد کار جز بازی

چه باشد بازی آن باشد که ناید هیچ حاصل زو

[...]

امیر معزی

جلال امت مختار و تاج ملت تازی

کزو باشد بزرگان را بزرگی و سرافرازی

محمد بن منور

آیا بر جان ما ماهر چو بر شطرنج اهوازی

چو ما را شاه مات آید ترا سپری شود بازی

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه