از حیای عارض تو گل برآمد سرخ روی
عارضش حسنی که دارد سر به سر رنگ است و بوی
با فروغ مهر رویت، گو مه تابان متاب
با وجود حسن رویت، گو گل خودرو مروی
بر کنار جوی روزی میخرامیدی چو سرو
آب را زان روز افتاده است در سر جستوجوی
چشم ما جوی است و دیدار تو چون آب حیات
باشد آن آب حیاتِ رفته باز آید به جوی
دل چو دریاشد به ابر چشم تر دامن بگفت
آب ما را ریختی، دست از امید ما بشوی
زنده میگردد ز خاک کوی تو باد صبا
روز و شب جان میدهد از حسرت آن خاک کوی
ساقیا بوی گل است و بوی عود و بوی یار
این سه بو داریم، باده در قدح ریز از سبوی
موی تو همچون کمر گرد میان پیچیده است
در میان فرقی نبینم از میانت تا به موی
بیش بر گوی زنخدان زلف چون چوگان مزن
ناصر از سر میتراشد پیش چوگان تو گوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این کهن گیتی ببرد از تازه فرزندان اوی
ما کهن گشتیم و او نو اینت زیبا جادوی!
مادری دیدی که فرزندش کهن گردد هگرز
چون کهن مادرش را بسیار باز آید نوی؟
هرکه را نو گشت مادر او کهن گردد، بلی
[...]
آفرین زان مرکب شبدیز فعل رخش خوی
اعوجی مادرش و آن مادرش را یحموم شوی
گاه بر رفتن چو مرغ و گاه پیچیدن چو مار
گاه رهواری چو کبک و گاه برجستن چو گوی
چون نهنگان اندرآب و چون پلنگان بر جبال
[...]
چون بطرف باغ بنماید گل خودروی روی
دست دلبر گیر و جای اندر کنار جوی جوی
برده از مرجان بگونه لاله نعمان سبق
برده از مطرب بدستان بلبل خوشگوی گوی
بستد از یاقوت بسد لاله و گلنار رنگ
[...]
تا بروید لاله سوری چو لاله دار روی
جام چون لاله کن از روی چو لاله کام جوی
جز به گرد باغ عیش و گرد قصر عزمپوی
جز پی رامش مگیر و جز گل دولت مبوی
صفهای را نقش میکردند نقاشان چین
بشنو این معنی کزاین خوشتر حدیثی نشنوی
اوستادی نیمهای را کرد همچون آینه
اوستادی نیمهای را کرد نقش مانوی
تا هر آن نقشی که حاصل باشد اندر نیمهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.