گر راه حرم چون سر زلف تو درازست
از کعبه دری بر دل عشاق تو بازست
تا گوشهٔ ابرویِ تو محراب دل ماست
ما را نه سر دیر و آهنگ حجازست
یک عاشق پاکیزه نظر نیست چو محمود
ور نه همه اطراف جهان پر ز ایازست
میلی که دلم سوی تو دارد به حقیقت
از دیدهٔ معنی ست، نه از روی مجازست
از هر دو جهان قبله سر کوی دارم
در جنت و فردوس چه حاجات به نمازست
در باز دل و دین به در میکده ناصر
می نوش زمانی که در توبه فرازست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و محبت اشاره دارد و روحانیبودن عشق را به تصویر میکشد. شاعر بیان میکند که راه رفتن به حرم به مانند زیبایی و ظرافت زلف محبوب است و عشق واقعی او را به سمت محبوب میکشاند. او نه تنها به مکانهای مذهبی و سنتی مانند کعبه و حجاز علاقه دارد، بلکه دلش در جستجوی محبوب است و به جای معابد، به سوی کوی محبوبش میچرخد. شاعر تأکید میکند که عشق واقعی بر اساس درک عمیق و معنوی است و نه صرفاً مادی و ظاهری. در نهایت، او در میکده به نوشیدن مشغول میشود، زیرا در این حالت میتواند نزدیکتر به حقیقت و معنای عشق باشد.
هوش مصنوعی: اگر مسیر رسیدن به حرم مانند موهای بلند تو باشد، از کعبه دری برای دل عاشقان تو باز است.
هوش مصنوعی: گوشهٔ ابروی تو برای دل ما مانند محراب است و ما به جایی جز عشق تو علاقهای نداریم.
هوش مصنوعی: عاشق واقعی به زیبایی ظاهری توجهی ندارد، مانند محمود که به ارزشهای درونی اهمیت میدهد؛ وگرنه همه جا پر از شخصیتهای بزرگ و دلنشین است.
هوش مصنوعی: احساس عمیق و گرایش قلبم به سمت تو، در واقع از درک حقیقی و عمیق من ناشی میشود و نه از تصورات سطحی و خیالی.
هوش مصنوعی: من در جنت و بهشت به سمت کوی محبوبم توجه دارم و نیازی به نماز و عبادت ندارم.
هوش مصنوعی: در دل و جانت را به روی خوشی و آزادگی باز کن و به میکده برو. ناصر، لحظهای شراب بنوش که در حال توبه و بازگشت به خودی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف تو مگر جانا امید و نیازست
زیرا که چنین هر دو سیاه است و درازست
بسته ست به جعد تو دل من نه عجب زآنک
دلها همه در بسته امید و نیازست
در کویِ خرابات کسی را که نیازست
هشیاری و مستیش همه عین نمازست
آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد
آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست
تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم
[...]
ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست
وانجا که نیازست که حاجت بنمازست
بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت
کان چیز که جز عشق بود عین مجازست
چون مرغ دل خسته ی من صید نگردد
[...]
ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست
در بوته عشقت دل مسکین به گدازست
حال من دلخسته که گوید به نگارم
جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست
ای باد صبا از من دلخسته بگویش
[...]
بگذار ره صومعه، کان دور و درازست
بنشین بدر میکده، کان خانه رازست
چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟
گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست
از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.