گنجور

 
ناصر بخارایی

گر راه حرم چون سر زلف تو درازست

از کعبه دری بر دل عشاق تو بازست

تا گوشهٔ‌ ابرویِ تو محراب دل ماست

ما را نه سر دیر و آهنگ حجازست

یک عاشق پاکیزه نظر نیست چو محمود

ور نه همه اطراف جهان پر ز ایازست

میلی که دلم سوی تو دارد به حقیقت

از دیدهٔ معنی ست، نه از روی مجازست

از هر دو جهان قبله سر کوی دارم

در جنت و فردوس چه حاجات به نمازست

در باز دل و دین به در میکده ناصر

می نوش زمانی که در توبه فرازست

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مسعود سعد سلمان

زلف تو مگر جانا امید و نیازست

زیرا که چنین هر دو سیاه است و درازست

بسته ست به جعد تو دل من نه عجب زآنک

دلها همه در بسته امید و نیازست

حکیم نزاری

در کویِ خرابات کسی را که نیازست

هشیاری و مستیش همه عین نمازست

آن جا نپذیرند نماز و ورع و زهد

آنچ از تو پذیرند درین کوی نیازست

تا مستیِ رندانِ خرابات بدیدم

[...]

خواجوی کرمانی

ز آتشکده و کعبه غرض سوز و نیازست

وانجا که نیازست که حاجت بنمازست

بی عشق مسخر نشود ملک حقیقت

کان چیز که جز عشق بود عین مجازست

چون مرغ دل خسته ی من صید نگردد

[...]

جهان ملک خاتون

ما را به رخ خوب تو ای دوست نیازست

در بوته عشقت دل مسکین به گدازست

حال من دلخسته که گوید به نگارم

جز باد صبا کاو به جهان محرم رازست

ای باد صبا از من دلخسته بگویش

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جهان ملک خاتون
قاسم انوار

بگذار ره صومعه، کان دور و درازست

بنشین بدر میکده، کان خانه رازست

چون بانگ نمازی نشنیدی تو درین کوی؟

گر گوش تو بازست همه بانگ نمازست

از خرقه و زنار و ز سجاده و تسبیح

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه