ای روانم بلب لعل تو آورده پناه
دلم از مهر تو آتش زده در خرمن ماه
از سر کوی تو هرگه که کنم عزم رحیل
خون چشمم بدود گرم و بگیرد سر راه
چون قلم قصّه ی سودای تو آرد بزبان
روی دفتر کند از دیده پر از خون سیاه
بسکه چون صبح در آفاق زنم آتش دل
نتواند که برآید شه سیاره پگاه
می کشم بار غم فرقت یاران قدیم
می شود پشت من خسته از آنروی دوتاه
محرمی کو که بُود همسخنم جز خامه
مونسی کو که شد همنفسم الّا آه
گر نسیم سحری بنده نوازی نکند
نکند هیچکس از یار و دیارم آگاه
چشم خونبارم اگر کوه گران پیش آید
بر سر آب روان افکندش همچون کاه
بگذرد هر نفس آن عمر گرامی از من
وز تکبّر نکند در من بیچاره نگاه
آب چشمت که ازو کوه بماند خواجو
روز رحلت نتوان رفت برون جز بشناه
فرض عینست که سازی اگرت دست دهد
سرمه ی دیده ی مقصود ز خاک در شاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از دلتنگی و تمایل به وصال محبوب سخن میگوید. شاعر از عشق و غم جدایی مینویسد و به چالشهایی که در راه رسیدن به محبوبش دارد اشاره میکند. او در تلاش است تا احساسات خود را بیان کند و از درد و سوز دل خود بگوید. همچنین، شاعر به تنهایی و فقدان همدم میپردازد و حسرت روزهایی را میخورد که در کنار یاران قدیم خود بوده است. در نهایت، او بر این باور است که عشق و یاد محبوبش، بر زندگیاش سایه افکنده و به نوعی تقدیر را میپذیرد.
هوش مصنوعی: ای جانم، بلبلی که لعل تو را به ارمغان آورده، به دل من پناه داده است. از عشق تو، آتش به خرمن ماه افکندهام.
هوش مصنوعی: هر بار که تصمیم میگیرم از نزدیکی تو بروم، اشک از چشمانم جاری میشود و این اشک مانند خون گرم میدود و سر راهم را میپوشاند.
هوش مصنوعی: وقتی قلم دربارهی عشق و آرزوی تو صحبت میکند، به قدری احساسی میشود که چشمانم پر از اشک تیره میگردد.
هوش مصنوعی: من به قدری در صبحگاهان شعلههای عشق و اشتیاق را در جهان پراکنده میکنم که هیچ ستارهای نمیتواند در برابر آن شجاعت پیدا کند و برآید.
هوش مصنوعی: من بار سنگین اندوه جدایی دوستان قدیمی را به دوش میکشم و این درد به قدری زیاد است که به کمرم فشار میآورد و مرا خسته کرده است.
هوش مصنوعی: کیست که در این دنیای بیکسی تا با او سخن بگویم؟ جز این قلم که به آن درد دل میکنم، هیچ همدمی ندارم جز آهی که از دل برمیآید.
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی به من لطف نکند، هیچکس از دوست و سرزمینم خبر نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: چشمانم پر از اشک است و اگر کوهی بزرگ در برابر من ظاهر شود، میتوانم آن را همانند کاهی بر روی آب جاری بیفکنم.
هوش مصنوعی: هر لحظه از عمر گرانبهای من میگذرد و من، این انسان بیچاره، نباید به خاطر خودخواهی و غرور به زندگیام نگاه کنم.
هوش مصنوعی: چشمانت مانند آبی است که از کوه میریزد و در روز وفات، نمیتوانی از این دنیا خارج شوی، مگر با یاد و نام خدا.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معنی است که اگر شرایط مساعد باشد و توانایی لازم را داشته باشید، میتوانید به آرزوی خود دست یابید و به هدف مورد نظر که象徴 چشم و دل است، دست پیدا کنید، حتی اگر ابتدا به نظر بیاید که به سختی میتوان به آن رسید. در واقع، اشاره به این دارد که با تلاش و تلاش مناسب، میتوان از شرایط دشوار عبور کرد و به موفقیت رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دستش از پرده برون آمد چون عاج سپید
گفتی از میغ همی تیغ زند زهره و ماه
پشت دستش به مثل چون شکم قاقم نرم
چون دم قاقم کرده سرانگشت سیاه
ای ستمکار بیندیش از آنروز سیاه
که ترا شومی ظلم افکند از جاه بچاه
حال اکنون بحقارت منگر جانب او
بشماتت کند آنروز بسوی تو نگاه
در چو بگشاد، بدان دخترکان کرد نگاه
دید چون زنگی هر یک را دو روی سیاه
جای جای بچهٔ تابان چون زهره و ماه
بچهٔ سرخ چو خون و بچهٔ زرد چو کاه
ای بفر و خرد و خوبی خورشید سپاه
او فرزنده ز گردون تو فروزنده ز گاه
او گهی تابان بر چرخ و گهی زیر زمین
تو بوی تابان بر گاه بگاه و بی گاه
زو نگاریده سپهر از تو نگاریده زمین
[...]
کی نهم روی دگرباره بر آن روی چو ماه
کی زنم دست دگرباره در آن زلف سیاه
بروم روی بر آن روی نهم کامد وقت
بشوم دست بدان زلف زنم کامد گاه
ای پسر چند کنم بیلب خندان تو صبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.