زلفت به شور و فتنه اگر قلب ما شکست
عمرش دراز باد که بشکست و بازبست
باد صبا ز فرق تو بوئی به چین رساند
شد فرق در میان مسلمان و بتپرست
آشفته همچو نرگس بیمار تو خوشیم
گاهی ز جام لعل تو مخمور و گاه مست
جام جم است کاسهٔ سر مِی پرست را
خوشوقت من که سرخوشم از بادهٔ الست
تو همچو گل عزیزی و ما همچو خار خوار
تو همچو مه بلندی و ما همچو خاک پست
ای دوست دستگیر که سر مینهم به پای
ای صبر پایدار که دل میرود ز دست
در دام زلف تو من و باد صبا شدیم
من صید قید گشتم و باد صبا بجَست
ناصر ز حبس تن به گلستان روح شد
بشکست عندلیب قفس را و باز رَست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای از ستیهش تو همه مردمان به مست
دعویت صعب منکر و معنیت سخت سست
ایام وَرد و موسم عید پیمبرست
گیتی ز بوی هر دو سراسر معطرست
گلزارها به آمدن آن مزین است
محرابها به آمدن این منوّر ست
آن مونس و حریف می و نَقل مجلس است
[...]
ای آن که هر چه بایدت از بخت نیک هست
هرگز مباد در جاه تو شکست
تا از قضا پدید شد آثار هست و نیست
پیدا نشد ذات تو از نیست هیچ هست
معلوم شد مگر که تو از نسل آدمی
[...]
کور و کر و دراز و سطبر است و سرنگون
سرگرد و بن قوی و سیه پوش و احمر است
طناز و پر هراس و چو پستانست در لباس
کناس و دیر آس و میانش رگ آور است
نامش قضیب و خوره و کالم بدان و ایر
[...]
هربنده ای که ایزد بی یار یار اوست
بی شک و شبهه در دو جهان کار کار اوست
آن بی نیاز بنده نواز لطیفه ساز
کز هر سوئی که در نگری کار و بار اوست
ازچرخ بی قرار و زمین قرار گیر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.