گنجور

 
ناصر بخارایی سلمان ساوجی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از سلمان ساوجی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۴ :: سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۹

    ناصر بخارایی (بیت ۹): اقول بعدک من کل منزل اسفا - ایا منازل سلما فاین سلماکی

    سلمان ساوجی (بیت ۶): زمان زمان به دل و چشم خویش می‌گفتم - ایا منازل سلمان این سلماکی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید حضرت باری تعالی عز اسمه:ای نام تو تاج سر هر نامه که خوانند - نام تو بخوانند ونشان تو ندانند


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:آنها که مقیمان خرابات مغانند - ره جز به در خانه خمار ندانند


  2. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:همی دهند بشارت مبشران صبا - که شد مزاج جهان خوش ز اعتدال هوا


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۸:بر آستان رفیع خدایگان جهان - سپهر کوه و قار آفتاب ابر عطا


  3. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:جمال خود منما، جز به دیده پر آب - روا مدار، تیمم به خاک، در لب آب

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷:ز باغ وصل تو یابد، ریاض رضوان، آب - ز تاب هجر تو دارد، شرار دوزخ، تاب

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس:ز سیم برف، زمین شد چون قلزم سیماب - بیا و کشتی دریای لعل را دریاب


  4. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - در مدح تاج‌الدین قاضی شیخ علی گوید:زهی بنا که جناب تو قبلهٔ فضلاست - چهار رکن تو همچو حرم مقام صفاست

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ:گل از نشاط به صد برگ مجلسی آراست - که از ترنم بلبل در او هزار نواست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳:مرا که همچو نی از آه و ناله برگ و نواست - تنی چو نال نزار و قدی چو چنگ دوتاست

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴:بیا که تا اثری از وجود من بر جاست - ترا چو نور بصر در میان جانم جاست


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در مدح دلشاد خاتون:مصور ازل از روح، صورتی می‌خواست - مثال قد تو را برکشید و آمدراست


  5. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح قاضی شیخ علی گوید:مرا چو زلف بتان خاطر پریشانست - تن چو موی بر آتش ز غصه پیجانست


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:دلی چو زلف تو سر تا به پای، جمله شکست - ز سر برآمده، در پا فتاده، رفته ز دست


  6. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:خدای خواست که بدهد جهانیان را داد - ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:من اوفتاده و انفاس روح پرور باد - چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:رخت گلست و قدت سرو و طره‌ات شمشاد - چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:بیا که ملک جمال تو را، زوال مباد - به غیر طره، پریشانیی، بدو مرساد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۴:کنار حرص الا پر کجا توانی کرد - تو از طمع که سه حرف میان تهی افتاد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۷:خدایگان وزیران ملک آصف عهد - زهی نهاده نهاد تو عدل را بنیاد


  7. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:چو چشم مست تو بیمار گشته‌ام ز خمار - برای دفع حمارم سبوی می ز خم آر


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۹:کدام پیک مبارک قدم دعای مرا - برد به حضرت خورشید آسمان مقدار

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۰:طریق نیست سفارش به آسمان کردن - که سایه بر سر سکان ربع مسکون دار


  8. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه می‌دهند خبر


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح دلشاد خاتون :کجایی ای زنسیمت دماغ باغ معطر ؟ - بیا که باغ به شمع شکوفه گشت منور


  9. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۸ - در مدح معزالدین ملک حسین پادشاه:نشست خسرو گردون به بارگاه حمل - به نام نامیه منشور داد بهر عمل

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۸:به جان جملهٔ مردان که در صباح ازل - چو باد صبح روان شد ز جنبش اول

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۲:بیا که باغ به صد برگ می‌رسد از گل - چمن هزار نوا دارد از دم بلبل


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵:به غیر صورت او هر چه آیدم در دل - به جان دوست که باشد تصور باطل


  10. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اسکندر:سحر ز خون شب بریخت می در جام - بر آور از افق ساغر آفتاب مدام

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - در مدح قاضی جلال‌الدین:طلوع کوکب اقبال اسلام - خجسته باد چو مه بر لیالی و ایام


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۱:نظام واسطه عقد گوهر آدم - که سلک ملک ز رایش گرفته است نظام

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۳:خدایگانا از حد گذشت و بی مر شد - حدیث فاقه داعی و عرض قصه وام

    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۱۲ - تاریخ نظم داستان:به رسم حضرت سلطانِ عهدْ شیخ اویس - که عهدِ سلطنتش باد متصل به دوام


  11. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان عزالدین محمد شاه ثانی:از صدق می‌زنم به مهرت چو صبح دم - ای آفتاب روشنئی ده به صبحدم


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۵:صاحب قران مملکت ای آصفی که هست - صدر تو قبله عرب و کعبه عجم


  12. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - تحیت‌نامه‌ایست که از شام به بخارا می‌فرستد:صبا تحیت بلبل به گلستان برسان - حدیث درد دل من به دلستان برسان


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح سلطان اویس:نسیم صبح سلامم به دلستان برسان - پیام بلبل عاشق به گلستان برسان


  13. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرف‌الدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۵:زاهد بگ آفتاب سلاطین شرق و غرب - دارای تاج بخش و خدیو جهان ستان


  14. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:نماز شام که از دور چرخ روئین تن - برفت رستم خورشید در چه بیژن


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۰:ز هجرت نبوی رفته هفصد و چل و چار - در آخر رجب افتاد اتفاق حسن

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴۱:جهان مجد و معالی رشید دولت و دین - زهی به جاه و جمال تو چشم جان روشن


  15. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح امیر اعظم امیر محمود خلدالله دولته:ز زلف تو به خطا گر صبا برد یک چین - شود چو زلف تو بر باد بوی نافهٔ چین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در وصف بنای جلال‌الدین هوشنگ شاه:زهی بنای مبارک اساس متین - که چار رکن تو چون حصن چرخ باد حصین

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح سلطان شیخ اویس:طراوتی ست زمین را ز فرّ فروردین - که هر زمان خجل است آسمان ز روی زمین


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس:طراوتی است جهان را به فر فروردین - که هر زمان خجل است اسمان ز روی زمین


  16. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح خواجه شمس‌الدین قاضی:نماز شام که باران رحمت باری - بشست از دل شب گرد تیره و تاری

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳:بیامدم ز سفر باز جانب یاری - به جستن دل خود گرد کوی دلداری


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۵:چه می‌بری دل ما چون نگه نمی‌داری؟ - چه دلبری که نمی‌آید از تو دلداری؟

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵۶:ز دور دایره این محیط پرگاری - نصیب من همه سرگشتگی است پنداری

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در مدح سلطان اویس:دمید گرد لب جوی خط زنگاری - بیاد و در قدح افکن شراب گلناری


  17. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴:چشم تو سر بر نمی‌دارد ز خواب - مست در محراب می‌نوشد شراب


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵:غمزه سرمست ساقی، بی‌شراب - کرد هشیاران مجلس را خراب


  18. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶:کافِر چه گنه کرد و مسلمان چه عبادت - دیباچهٔ عشق است کسی را چه ارادت


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:باز آمدی ای بخت همایون به سعادت - چون جان گرامی، به بدن، روز اعادت


  19. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:گلست آنکه ز حسنش جهان گلستان است - از او به هر چمنی صدهزار دستان است


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان اویس:بهار خانه چین، عرصه گلستان است - مخوان بهار مغانش که دشت موغان است


  20. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱:ز کفر زلف تو اسلام در پریشانیست - ز چشم کافِر تو فتنه در مسلمانیست


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:شب فراق تو را روز وصل، پیدا نیست - عجب شبی، که در آن شب، امید فردا نیست


  21. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:پای بیرون ز حد خویش نهاد - زلف تو سر از آن دهد برباد


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۱:صدر عالی، کمال دولت و دین - ای به تو کشور کرم، آباد

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۴۲:پادشاها صبوح دولت تو - متصل با صباح محشر باد


  22. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲:گفتم که دمی بنشین تا فتنه نبرخیزد - گفتا نبود عاشق کز فتنه بپرهیزد


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶:گر وقت سحر، بادی از کوی تو برخیزد - هر جا که دلی باشد در دامنش آویزد


  23. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:هرکس حکایتی ز جمالت شنیده‌اند - ور نه به دیده صورت رویت ندیده‌اند


    سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۱۰ - قطعه:شاهی که در بسیط زمین حکم نافذش - جذر اصم ز صخره صمّا شنیده‌اند


  24. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸:حُسنش چو گل به هردم رنگی دگر برآید - از هر ورق چو غنچه نقش دگر نماید


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:از توبه ریایی، کاری نمی‌گشاید - وز ملک و پادشاهی، چیزی نمی‌فزاید


  25. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶:چه مطرب است که امشب بدین مقام رسید - بساخت پردهٔ عشاق و پرده‌ها بدرید


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹۴:شبی زبان فصاحت ز منهیان خرد - سوال کرد غرض آنکه مدتی است مدید


  26. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیده‌ایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:به مهر روی تو خواهم رسید، ذره مثال - نمی‌رسد به زمین پایم از نشاط وصال

    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۱۸:پناه زمره اسلام تاج دولت و دین - زهی خرد ز وجود تو کسب کرده کمال


  27. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۵:تنم گردی است سرگردان به گرد دامن جانم - بیار آبی روان ساقی، مگر گردی بر افشانم


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹:بر افشان آستین تا من ز خود دامن برافشانم - برافکن پرده تا پیدا شود احوال پنهانم


  28. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷:به ابرویت که نشسته به گوشه‌ای چو کمانم - به چشم تو که چو نرگس به صورتت نگرانم


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:تو می‌روی و بر آنم که در پی تو برانم - ولیک گردش گردون گرفته است عنانم


  29. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴:عالم چو سراب است، طلب کن تو سر آبی - می نوش که خوشتر ز سراب است شرابی


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۸:در خیل تو گشتیم، بسی از همه بابی - کردیم سوال و نشنیدیم جوابی


  30. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵:سخت سستی تو در وفا داری - نیک بد می‌کنی جفا کاری


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۴:به نیازی که با خدا داری - که دلم بیش ازین نیازاری


  31. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۲:سالی گذشت و نامد زان ماهرو سلامی - جان کرد عزم رفتن کانجا برد پیامی


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:ساقی ز جام مستی ما را رسان به کامی - تا ما ز کوی هستی، بیرون نهیم گامی


  32. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:مرا چون حلقهٔ زلفت بر آتش چند پیچانی - که از سودای تو عمرم سیه شد در پریشانی


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰:دلا من قدر وصل او ندانستم تو می‌دانی - کنون دانستم و سودی نمی‌دارد پشیمانی


  33. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳:از روز ناتوانی اندیش تا توانی - می نوش با جوانان در موسم جوانی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵:پیک صبا اگر چه رنجور و ناتوانی - پیغام ما بگوئی آنجا اگر توانی


    سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:بازا که بی حضورت، خوش نیست زندگانی - دور از تو می‌گذارم، عمری چنانکه دانی