گنجور

 
ناصر بخارایی خاقانی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها ناصر بخارایی مصرع یا بیتی از خاقانی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح مولا شمس‌الدین وزیر و حسب حال خود :: خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹

    ناصر بخارایی (بیت ۱۸): «امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند - من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی»

    خاقانی (بیت ۷): امروز شوخ چشمان آسوده خاطرند - من شوخ چشم نیستم ای کاش هستمی



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:همی دهند بشارت مبشران صبا - که شد مزاج جهان خوش ز اعتدال هوا


    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در پند و اندرز و مدح پیامبر بزرگوار:عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا - که عمر بیش‌بها دادمش به شیربها

    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - در حکمت و موعظه و مدح خاتم الانبیا (ص):سریر فقر تو را سرکشد به تاج رضا - تو سر به جیب هوس درکشیده‌ای به خطا

    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - رشید الدین وطوط در مدح خاقانی قصیده‌ای مشتمل بر سی و یک بیت سرود و برای او فرستاد که اولش این است «ای سپهر قدر را خورشید و ماه وی سریر فضل را دستور و شاه» «افضل الدین بوالفضایل بحر فضل فیلسوف دین فزای کفرکاه» خاقانی در جواب وی گفته است:مگر به ساحت گیتی نماند بوی وفا - که هیچ انس نیامد ز هیچ انس مرا

    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲:نظام دولت بهرامیان رشید الدین - فلک توئی و زمین ما و ذره نامهٔ ما


  2. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه عبیدالله وزیر و صاحبدیوان:ز آفتاب رخ تست بر دل من تاب - ز تاب آتش رویت مرا چو زلف متاب


    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - سوگند نامه و مدح رضی الدین ابونصر نظام الملک وزیر شروان شاه:مرا ز هاتف همت رسد به گوش خطاب - کزین رواق طنینی که می‌رود دریاب


  3. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در موعظه و پند:درویش را که ملک قناعت مسلم است - درویش نام دارد و سلطان عالم است


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح صفوة الدین مادر اخستان:ای شاه بانوی ایران به هفت جد - اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است


  4. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در مدح جلال‌الدین هوشنگ شاه:خدای خواست که بدهد جهانیان را داد - ترا ز خلق جهان برگزید و شاهی داد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰:من اوفتاده و انفاس روح پرور باد - چو باد بر تو گذر می‌کند حرامش باد

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۰:رخت گلست و قدت سرو و طره‌ات شمشاد - چو شانه در سر زلف توئیم از شم شاد


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - این قطعه را در واقعهٔ حبس خویش گفته:بهشت صدرا تا دولت تو در دربست - بر آستان تو درهای آسمان بگشاد


  5. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در لغز و مدح سلطان اسکندر:چه ماهی است که او را بود بر آب گذر - به بحر همچو صدف گشته حامل گوهر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح خواجه علی وزیر:پیام گل سوی بلبل رساند باد سحر - سپید سر و به رقص آمد از سماع خبر

    ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در تهنیت عید و مدح شاه ابوالمعالی:صباح عید و نسیم بهار جان پرور - دو قاصدند که از روضه می‌دهند خبر


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۷ - در تولد دختر خود:یکی دو زایند آبستنان مادر طبع - ز من بزاد به یکباره صدهزار پسر


  6. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در وصف پائیز و مدح امیر شرف‌الدین محمد و یادی از بخارا:صباغ ماه از خم نیلی آسمان - بس رنگ مختلف که بر آورد در خزان


    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - در شکایت از جهان و نعت خاتم پیغمبران:قحط وفاست در بنهٔ آخر الزمان - هان ای حکیم پردهٔ عزلت بساز هان

    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در موعظه و گوشه‌گیری:هین کز جهان علامت انصاف شد نهان - ای دل کرانه کن ز میان خانهٔ جهان

    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۷:بر اصفهان گذشتن من بود یک زمان - در وی شدن همان و برون آمدن همان


  7. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح سلطان اسکندر خان:بر جناب سفر به وجه حسن - می‌گذشت آن سوار قلب شکن


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۶ - در موعظه:هر که را من به مهر خواندم دوست - چون دگر کس شناخت شد دشمن


  8. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در تفاخر و تعریف از خود:ملک سخن مراست که آمد به داوری - کو را نداد همت من داد شاعری


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:هرگز بود به شوخی چشم تو عبهری - یا راست‌تر ز قد تو باشد صنوبری

    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گر قصد جان نداری، خونم چرا خوری - انصاف ده که کار ز انصاف می‌بری

    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۸ - در مدح عز الدین امیر یوسف سپه سالار:چون یوسف سپهر چهارم ز چاه دی - آمد به دلو در طلب تخت مشتری


  9. ناصر بخارایی » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - در مدح مولا شمس‌الدین وزیر و حسب حال خود:گر من به قرب جستن روی تو چُستمی - یک شب ز قید زلف تو چون باد جستمی


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:زین تنگنای وحشت اگر باز رستمی - خود را به آستان عدم باز بستمی


  10. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶:تو در بری و دیدهٔ بدخواه بر درست - بر در چه باک دشمن، گر دوست در بر است


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸:ای دل به عشق بر تو که عشقت چه درخور است - در سر شدی ندانمت ای دل چه در سر است


  11. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲:گلست آنکه ز حسنش جهان گلستان است - از او به هر چمنی صدهزار دستان است


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱:چه آفتی تو که کمتر غم تو هجران است - چه گوهری تو که کمتر بهای تو جان است


  12. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵:هرکس حکایتی ز جمالت شنیده‌اند - ور نه به دیده صورت رویت ندیده‌اند


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در مرثیهٔ خواجه ناصر الدین ابراهیم عارف گنجه‌ای:خاقانیا عروس صفا را به دست فقر - هر هفت کن که هفت تنان در رسیده‌اند


  13. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۹:عشق که رخت صبر بسوزد بلا شود - گر آب چشم ما نبوَد تا چه‌ها شود


    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۵ - قصیده:آمد بهار و بخت که عشرت فزا شود - از هر طرف هزار گل فتح وا شود


  14. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:سر شد ز دست و مهر تو از سر نمی‌شود - یک ذره درد عشق تو کمتر نمی‌شود


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود - تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود


  15. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۲:شنیده‌ایم که عشاق مستقیم احوال - به درد هجر بمردند بر امید وصال


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲۸ - این قطعه را ارتجالا ساخته و به دار الخلافهٔ بغداد فرستاده است:چو آسمان ورق عهد مقتفی بنوشت - برآمد آیت مستنجد از صحیفهٔ حال


  16. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۵:به پرسشی دل من شاد کن که غمگینم - ببخشم از لب خود بوسه‌ای که مسکینم


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۳۲ - این قطعه را در جواب قصیدهٔ رشید وطواط گفته است:ز گفتهٔ تو بجوشید طبع خاقانی - جواب داد به انصاف اگرچه دید ستم


  17. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۱:ای آرزوی جان من، ای عمر نازنین - چندین مکن که نیک نباشد جفا و کین


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۹۱ - در تعریض بر پندار رازی:زین کلک من که سحر طرازی است راستین - دست زمانه رسات طرازی بر آستین


  18. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۲:جانا اگر به تنها، داری سر جدائی - با ما چو صبح یکدم، از مهر خوش بر آئی


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:جان از تنم برآید چون از درم درآئی - لب را به جای جانی بنشان به کدخدائی

    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱۰:ای چرخ لاجوردی بس بوالعجب نمائی - کآیینهٔ خسان را زنگارها زدائی


  19. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۵:سخت سستی تو در وفا داری - نیک بد می‌کنی جفا کاری


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳۰:کیست ز اهل زمانه خاقانی - که تو اهل وفاش پنداری


  20. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۸:مرا چون حلقهٔ زلفت بر آتش چند پیچانی - که از سودای تو عمرم سیه شد در پریشانی


    خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲۱ - در موعظه و حکمت و مرثیهٔ امام ناصر الدین ابراهیم:نثار اشک من هر شب شکر ریزی است پنهانی - که همت را زناشوئی است از زانو و پیشانی


  21. ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۳:از روز ناتوانی اندیش تا توانی - می نوش با جوانان در موسم جوانی

    ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۵:پیک صبا اگر چه رنجور و ناتوانی - پیغام ما بگوئی آنجا اگر توانی


    خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:کردی نخست با ما عهدی چنان که دانی - ماند بدان که بر سر آن عهد خود نمانی


  22. ناصر بخارایی » قطعات » شمارهٔ ۴:ناصر انصاف از جهان مطلب - که در آفاق از او نیابی گرد


    خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳:مبر ای خواجه آب خاقانی - که زوال آب عمر تو ببرد


  23. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲:اشکم چو عقیق است ز درج گهرت - پشتم چو کمان گشت ز تیر نظرت


    خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:گر سایهٔ من گران بود در نظرت - من رفتم و سایه رفت و دل ماند برت


  24. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵:با سنبلش آویختم از روی نیاز - گفتم من سودا زده را چاره بساز


    خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:ای نیش به دل زین فلک سفله نواز - وی شیشهٔ عشرت شکن شعبده باز

    خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:ای زلف بتم به شب سیاهی ده باز - وی شب شب وصل است دژم باش و دراز

    خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:ای ماه شب است پردهٔ وصل بساز - وی چرخ مدر پردهٔ خاقانی باز


  25. ناصر بخارایی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱:ای شرم زده غنچهٔ مستور از تو - حیران و خجل نرگس مخمور از تو


    خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۲:ای راحت سینه، سینه رنجور از تو - وی قبلهٔ دیده، دیده مهجور از تو