گنجور

 
ناصر بخارایی

گر سرم خاک شود در کف پایت باشد

ور تنم گرد بود، گرد هوایت باشد

دل من هست برای تو، برای خود نیست

جان فدا باد دلی را که برایت باشد

در دل تنگ من ار جای کنی، جایت هست

خانهٔ دیده چه جای است که جایت باشد

همه جا فاش شود زلف تو چون مشک به بوی

محرم خلوت اگر باد صبایت باشد

مگر از رنج کمر نیست میانت آگاه

ور نه بار دلش از چین قبایت باشد

نازینا همه‌کس چون به تو دارند نیاز

آنکه سلطان جهان است گدایت باشد

گر بمیرد ز غم هجر تو ناصر غم نیست

در فنای من اگر طول بقایت باشد