ای از حیای لعل لبت آب گشته می
خورشید پیش آتش روی تو کرده خوی
در مصر تا حکایت لعل تو گفته اند
در آتشست شکّر مصری بسان نی
شور تو در سر من شوریده تا بچند
داغ تو بر دل من دلخسته تا بکی
در آرزوی لعل تو بینم که هر نفس
جانم چو جام می بلب آید هزار پی
صحبتست و ما چو نرگس مست تو در خمار
قم واسقُنا المدامة بالصبح یا صبی
دلرا که همچو تیر برون شد ز شست ما
سوی کمان ابرویت آورده ایم پی
از ما گمان مبر که توانی شدن جدا
زانرو که آفتاب نگردد جدا ز فی
مجنون گرش بخیمه لیلی دهند راه
تا باشدش حیات نیاید برون ز حی
گل را چه غم ز زاری بلبل که در چمن
او را هزار عاشق زارست همچو وی
خواجو بوقت صبح قدح کش که آفتاب
مانند ذره رقص کند از نشاط می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و با تکیه بر نمادهای طبیعی و احساسی به توصیف عشق عمیق و شوری میپردازد که شاعر نسبت به معشوق خود دارد. او زیبایی لبها و چهره معشوق را به خورشید و آتش تشبیه میکند و احساس درد و شوق عاشقانه را در دل خود به تصویر میکشد. شاعر از آرزوی وصال و نزدیکی به معشوق میگوید و به یأس و ناامیدی خود در نبود او اشاره میکند. همچنین، به تداوم عشق و وابستگی به معشوق و ارتباط آن با طبیعت و زیباییهای آن میپردازد. در نهایت، شاعر از دیگران میخواهد تا در کنار او به شادمانی و نوشیدن میپردازند، چرا که عشق و زیبایی این چنینی مانند آفتاب یا نفس حیاتبخش هستند.
هوش مصنوعی: ای تو که با حیا و زیبایی لبانت، آب در دهان میآوری؛ خورشید در برابر آتش چهرهات شرمنده شده است.
هوش مصنوعی: در مصر درباره زیباییهای تو سخنها گفتهاند، و این زیبایی مانند شکر مصری است که در آتش میسوزد.
هوش مصنوعی: عشق و شور تو در وجود من آنچنان درگیر و مشغول است که نمیدانم تا کی باید درد فراق و جدایت را بر دل خستهام تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من در آرزوی لبهای تو هستم و هر لحظه جانم مانند جام می پر از شوق و شادی به سر میآید.
هوش مصنوعی: گفتوگو برقرار است و ما مانند نرگس در مستی تو به سر میبریم، پس ای پسر صبحانه را با شراب سیرابمان کن.
هوش مصنوعی: دل ما مانند تیری از دستان ما پرتاب شده است، ما را به سوی کمان ابرویت هدایت کردهایم.
هوش مصنوعی: ما را در اشتباه نگذار که بتوانی بدون ما زندگی کنی، زیرا آفتاب هرگز نمیتواند از روشنایی خود جدا شود.
هوش مصنوعی: اگر به مجنون، عشق لیلی را بدهند و او را در چادر لیلی قرار دهند، او حتی اگر به واسطه این عشق زنده بماند، هرگز از آن چادر خارج نخواهد شد.
هوش مصنوعی: گل نگران زاری بلبل نیست، چون در میان چمن هزار عاشق زار دیگر هم مانند او وجود دارد.
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی خورشید به آسمان میآید، جامی بنوش که مانند گردهای در حال رقص است و از خوشحالی میدرخشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوارزم گرد لشکرش ار بنگری همی
بینی علم علم تو بهر دشت و کردری
نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می
تمثالهای عزه و تصویرهای می
بستان بسان بادیه گشتهست پرنگار
از سنبلش قبیله و از ارغوانش حی
صد کارگاه ششترکردهست باغ لاش
[...]
روز دی است خیز و بیار ای نگار می
ای ترک می بیار که ترکی گرفت دی
می ده به رطل و جام که در بزم خسروی
بنشست شاه شاد ملک ارسلان به می
شاهی که کرد چرخ و فلک را به زیر پای
[...]
فصل بهار آمد و بگذشت عهد دی
پیش آر، ای چراغ ری، اکنون چراغ می
تاریکی است مانده ز دی در نهاد ما
و آن جز چراغ می نبرد، ای چراغ ری
برکش نوا، که خاطب گل بر کشید صورت
[...]
ای پایگاه قدر تو بر خط استوی
از فر تو چو خلد برین گشته استوی
در باغ استوی طرب انگیز بگذران
لحن مغنیان خود از خط استوی
جان راغذا سماع خوش و روی نیکو است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.