گنجور

 
عرفی

فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.

مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.

حرف آخر قافیه

الف
ب
ت
ث
چ
ح
خ
د
ذ
ر
ز
س
ش
ص
ض
ط
ظ
ع
غ
ف
ق
ک
ل
م
ن
و
ه
ی

غزل شماره ۱: امید عیش کجا و دل خراب کجا

غزل شماره ۲: کوی عشق است و همه دانه و دام است اینجا

غزل شماره ۳: به دیر آی از حرم صوفی که می برقع گشود اینجا

غزل شماره ۴: به گاه جلوه از آن ماه روی زیبا را

غزل شماره ۵: می کش و مست عشوه کن، نرگس می پرست را

غزل شماره ۶: در نو بهار باده ننوشد کسی چرا

غزل شماره ۷: خیز و به جلوه آب ده، سرو چمن تراز را

غزل شماره ۸: گرفتم آن که شب در خواب کردم پاسبانش را

غزل شماره ۹: منم که یافته ام ذوق صحبت غم را

غزل شماره ۱۰: در باغ طبیعت بفشردیم قدم را

غزل شماره ۱۱: التفاتی نیست با امید مطلوب مرا

غزل شماره ۱۲: عشق کو تا در بیابان جنون آرد مرا

غزل شماره ۱۳: چرا خجل نکند چشم اشکبار مرا

غزل شماره ۱۴: به زهر تشنه لبم با شکر چه کار مرا

غزل شماره ۱۵: هر دم زند هوس به چراغ دگر مرا

غزل شماره ۱۶: چراغ عشق به گلخن شود دلیل مرا

غزل شماره ۱۷: شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان را

غزل شماره ۱۸: نی مهر دوست دارم ، نی کین دشمنان را

غزل شماره ۱۹: تا به کی معبچه ی می نوش و بیارا ایمان را

غزل شماره ۲۰: به جز ریش بلا مرهم مبادا ریسه ریشان را

غزل شماره ۲۱: تا تیز کرده ای به سیاست نگاه را

غزل شماره ۲۲: از تو نوشت و داد دل آرمیده را

غزل شماره ۲۳: دادم به چشم او دل اندوه پیشه را

غزل شماره ۲۴: تحفه مرهم نگیرد سینه افکار ما

غزل شماره ۲۵: فارغیم ای عاملان حشر ز احسان شما

غزل شماره ۲۶: صبح گدا و شام ز خورشید روشن است

غزل شماره ۲۷: ار ناله شبانه اثر برده‌ایم ما

غزل شماره ۲۸: نوش دارو نشأ ی علت نهد در جان ما

غزل شماره ۲۹: نداد نور شراری چراغ هستی ما

غزل شماره ۳۰: گفت‌وگوی غم یعقوب بود پیشه ما

غزل شماره ۳۱: دلم در کعبه‌ای رو کرد و همت جوید از دل‌ها

غزل شماره ۳۲: از بس که در معارضه دیدم مثال‌ها

غزل شماره ۳۳: صد قول به یک زمزمه طی می کنم امشب

غزل شماره ۳۴: دل چو به غم شاد زیست، مهر و وفا از او طلب

غزل شماره ۳۵: صد شکر کز اقبال غم و لشگر آفت

غزل شماره ۳۶: گشود برقع و توفان حسن عالم سوخت

غزل شماره ۳۷: صد چشمه ی زهر از لب داغ دل ما ریخت

غزل شماره ۳۸: نعره زد عشق دین ما بگریخت

غزل شماره ۳۹: عشق ناوک ریز و یک مویم تهی از یار نیست

غزل شماره ۴۰: غزلی گفته‌ام آن باعث گفتار کجاست

غزل شماره ۴۱: مراد و خضر عنان گیر باید از چپ و راست

غزل شماره ۴۲: صد فوج عشوه از نظر من گذشته است

غزل شماره ۴۳: صد شکر که بتخانه ی اندیشه خراب است

غزل شماره ۴۴: امید صلح از آن با شکیب ایوب است

غزل شماره ۴۵: آنی که پای تا به سرت عجب طاعت است

غزل شماره ۴۶: بر دل یوسف غمی در کنج زندان بر نخاست

غزل شماره ۴۷: تاج زر گر بودش فتنه ی از بهر خود است

غزل شماره ۴۸: لب فروبستن ناصح گرهی بر باد است

غزل شماره ۴۹: تا کوکبه ی رحمت جاوید بلند است

غزل شماره ۵۰: ناله ام پرورش آموز نهال اثر است

غزل شماره ۵۱: هرگز مگو که کعبه ز بتخانه خوشتر است

غزل شماره ۵۲: دورم از کوی تو، جا در زیر خاکم بهتر است

غزل شماره ۵۳: بیدادگری روی تو اندازه ی راز است

غزل شماره ۵۴: از آن ز شربت صلحم هوای پرهیز است

غزل شماره ۵۵: جنگ آتش، آشتی آتش، مدارا آتش است

غزل شماره ۵۶: عهد حسنش روزگار دستبرد آتش است

غزل شماره ۵۷: تا روی دل فروز تو بستان آتش است

غزل شماره ۵۸: هر گاه که از مهر به کین میل تو بیش است

غزل شماره ۵۹: شب عشاق ز روز دگران در پیش است

غزل شماره ۶۰: برو مسیح که فکر فراغ من غلط است

غزل شماره ۶۱: می مغانه که از درد شور و شر صاف است

غزل شماره ۶۲: گر نوش وفا قحط شود، نیش کفاف است

غزل شماره ۶۳: آتشین لاله دل صد ورق است

غزل شماره ۶۴: دو عالم سوختن نیرنگ عشق است

غزل شماره ۶۵: خاموشی من قفل نهان‌خانه عشق است

غزل شماره ۶۶: منزلگه دل‌ها همه کاشانه عشق است

غزل شماره ۶۷: مرا که شیشه ی دل در زیارت سنگ است

غزل شماره ۶۸: هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است

غزل شماره ۶۹: تا خط به گرد آن لب شیرین شمایل است

غزل شماره ۷۰: دریا فراخ و کشتی ما بی معلم است

غزل شماره ۷۱: هر خنده دریچه ی گشاینده ی غم است

غزل شماره ۷۲: گر تکیه گاه گلخن و گر مسند جم است

غزل شماره ۷۳: گرد محنت به طوف منزل ماست

غزل شماره ۷۴: ما را به طرب موعظت و پند حرام است

غزل شماره ۷۵: ما تشنه لب و چشمه ی حیوان نفس ماست

غزل شماره ۷۶: باز آتش غم دست در آغوش رخس ماست

غزل شماره ۷۷: زخم از دهان تیغ ربودن نزاع ماست

غزل شماره ۷۸: کوی عشق است این که در هر گام صد عاقل گم است

غزل شماره ۷۹: نوشیم شربتی که شکرها درو گم است

غزل شماره ۸۰: رسید مژده و قاصد مقیم خرگه ماست

غزل شماره ۸۱: پیر کعنان چمنی گوشه ی بیت الحزن است

غزل شماره ۸۲: کسی که بر اثر مدعای خویشتن است

غزل شماره ۸۳: از بس که جور کرد به دل غم که آشناست

غزل شماره ۸۴: از نور یار چون نفسم خانه روشن است

غزل شماره ۸۵: نگفتن و نشنودن زبان و گوش من است

غزل شماره ۸۶: منم که طاعت بت لازم سرشت من است

غزل شماره ۸۷: گو ز من دل جمع دار آن کس که با من دشمن است

غزل شماره ۸۸: درد نایافت ز بی دردی اقبال من است

غزل شماره ۸۹: ممنون ترکتازی گردون دل من است

غزل شماره ۹۰: مگر زمانه اسیر کمند آه من است

غزل شماره ۹۱: اندوه هجر پیشه و شادی من است

غزل شماره ۹۲: من بلبل آن گل که گلابش همه خون است

غزل شماره ۹۳: تنها نه دلم باده ی نابش همه خون است

غزل شماره ۹۴: خوناب آتشین ز سر من گذشته است

غزل شماره ۹۵: وه که از دوختن، این چاک گریبان رفته است

غزل شماره ۹۶: دلم به قبله ی اسلام مایل افتاده است

غزل شماره ۹۷: کسی که دیده به حسن تو آشنا کرده است

غزل شماره ۹۸: خوش می تپم به خون دل و به تیرم چنین زده است

غزل شماره ۹۹: هم صومعه را فیض به دستور نمانده است

غزل شماره ۱۰۰: از تو کس زمزمه ی مهر و وفا نشنیده است

غزل شماره ۱۰۱: تا چشم عشوه ساز تو مهمان فتنه است

غزل شماره ۱۰۲: مدار صحبت ما بر حدیث زیر لبی است

غزل شماره ۱۰۳: غمگساری در لباس دشمنی محبوبی است

غزل شماره ۱۰۴: حیرت ملازم گل رخساره کسی است

غزل شماره ۱۰۵: از شوق که این ناله گرانمایه متاعی است

غزل شماره ۱۰۶: زبان ز نکته فرو ماند و راز من باقی است

غزل شماره ۱۰۷: دل به صد ره می رود اما مراد دل یکی است

غزل شماره ۱۰۸: نشاء مخموری ام با مستی مجنون یکی است

غزل شماره ۱۰۹: یک شمه ز اصلاح می ناب گفتنی است

غزل شماره ۱۱۰: مرو به بادیه گردی که زرق و شیدایی است

غزل شماره ۱۱۱: ای دل پیاله گیر که وقت صبوح تست

غزل شماره ۱۱۲: سنبلی کو لاله را در بر کشد گیسوی تست

غزل شماره ۱۱۳: عشق کو تا نو کنم با درد پیمانی درست

غزل شماره ۱۱۴: لطف گهر عتاب بشکست

غزل شماره ۱۱۵: وای که مستانه یار، جعد پریشان شکست

غزل شماره ۱۱۶: بر میان فتنه شوخی طرف دامانی شکست

غزل شماره ۱۱۷: مست و بد خوبیم و هم‌صحبت جانانه مست

غزل شماره ۱۱۸: ماهم نه نهالی است که خورشید بر اوست

غزل شماره ۱۱۹: گلزار حسن تازه ز روی چو ماه اوست

غزل شماره ۱۲۰: بخت جم و کاووس، عنانش به کف توست

غزل شماره ۱۲۱: جز در پناه وصل و دل استوار دوست

غزل شماره ۱۲۲: گر شوم صد سال محروم از نگاه روی دوست

غزل شماره ۱۲۳: با مهر و با محبت و با آرزوی دوست

غزل شماره ۱۲۴: هوش اگر ناخن زند بر دل شراب ناب هست

غزل شماره ۱۲۵: رو چه می خواهی دلا، ناز استغناست، هست

غزل شماره ۱۲۶: در محبت درد اگر پیچد دوا بسیار هست

غزل شماره ۱۲۷: گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست

غزل شماره ۱۲۸: مژدگانی که جنون را به سرم کاری هست

غزل شماره ۱۲۹: من نگویم که درین شهر ستمکاری هست

غزل شماره ۱۳۰: خبری خواهم از آن کوی که اعزازی هست

غزل شماره ۱۳۱: مست آمدم به معرکه، آیین کارچیست

غزل شماره ۱۳۲: ای دل حدیث صبر شنیدن ز بهر چیست

غزل شماره ۱۳۳: گر می نخورده ای ز منت انفعال چیست

غزل شماره ۱۳۴: بیدلی کو از او پرسم دل آواره چیست

غزل شماره ۱۳۵: ای پندگو دلم مخراش این فسانه چیست

غزل شماره ۱۳۶: زخم کاویدن بر او الماس بستن کار کیست

غزل شماره ۱۳۷: صومعه دیدم به جز مشتی بروت باد نیست

غزل شماره ۱۳۸: یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست

غزل شماره ۱۳۹: حسنت نیازمند تماشای ناز نیست

غزل شماره ۱۴۰: آن فتنه ای که مرا از تو التماس نیست

غزل شماره ۱۴۱: اصلاح پریشانی ام اندازه ی کس نیست

غزل شماره ۱۴۲: آن شیوه که غارت گر صد قافله جان نیست

غزل شماره ۱۴۳: دلم به زخم توان داد، بی تپیدن نیست

غزل شماره ۱۴۴: شکستن دل ما کار زور بازو نیست

غزل شماره ۱۴۵: هیچ گه ناله ی من گوش زد آن مه نیست

غزل شماره ۱۴۶: به دل ز رفتن جانم چه عیش هاست، که نیست

غزل شماره ۱۴۷: ترک جان در ره آن سرو روان این همه نیست

غزل شماره ۱۴۸: منم که از غم محرومیم جدایی نیست

غزل شماره ۱۴۹: گر به دیرم طلبد مغبچه ی حور سرشت

غزل شماره ۱۵۰: دوش بختم دامنی در چنگ داشت

غزل شماره ۱۵۱: کوی عشق است این که مرغ سدره، این جا، پر گذاشت

غزل شماره ۱۵۲: گذشت و بر من عاجز ببین چه حال گذشت

غزل شماره ۱۵۳: موج زن در دل خیال آن لب میگون گذشت

غزل شماره ۱۵۴: دوش دل ناگشته سیر از وصل او بیهوش گشت

غزل شماره ۱۵۵: نازنده جهان از تو به آلایش آفت

غزل شماره ۱۵۶: گر دل عنان فرصت از آغاز می گرفت

غزل شماره ۱۵۷: شبم به خفتن و روزم به ژاژ خایی رفت

غزل شماره ۱۵۸: ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت

غزل شماره ۱۵۹: گلچین عشق شو به خرد واگذار بحث

غزل شماره ۱۶۰: منصور و اناالحق زدن و دار و دگر هیچ

غزل شماره ۱۶۱: نزدیک لب رسانده شکستیم جام صلح

غزل شماره ۱۶۲: چنان غم تو به آزار جان ما گستاخ

غزل شماره ۱۶۳: در ازل رفتم به سیر کعبه و یاری نبود

غزل شماره ۱۶۴: عشق اگر مرد است، مرد او تاب دیدار آورد

غزل شماره ۱۶۵: ذوق در خاک تپیدن اگر از دل برود

غزل شماره ۱۶۶: خوش آن محفل که از می گر سرایم رو بسوزاند

غزل شماره ۱۶۷: نرنجم گر به بالینم مسیحا دیر می‌آید

غزل شماره ۱۶۸: بنده دل شوم که او، خون فراغ می‌خورد

غزل شماره ۱۶۹: حرم پویان دری را می‌پرستند

غزل شماره ۱۷۰: چون عشق بت ز کعبه به دیرم حواله کرد

غزل شماره ۱۷۱: مرا دردی است که از داروی راحت بیش می‌گردد

غزل شماره ۱۷۲: خم بجوش آمد، بگو چون توبه اکنون بشکند

غزل شماره ۱۷۳: درد کیشان همه ناموس کش کیش همند

غزل شماره ۱۷۴: نخورم زخم در آن کوچه که مرهم باشد

غزل شماره ۱۷۵: تشنه ام رطل گران خواهم گزید

غزل شماره ۱۷۶: هجران شب تار ما ندارد

غزل شماره ۱۷۷: کو فنا تا زخم‌ها شمشیر بر مرهم نهند

غزل شماره ۱۷۸: در چمن حوروشان انجمنی ساخته اند

غزل شماره ۱۷۹: دل ما را به فسون جادوی بابل نبرد

غزل شماره ۱۸۰: ما کسی را نشناسیم که غم نشناسد

غزل شماره ۱۸۱: مجنون تو هر دم روش تازه نسازد

غزل شماره ۱۸۲: دلبران نی دل به ناز و عشق غافل می‌برند

غزل شماره ۱۸۳: گر در عشق زنی تاب ملامت باید

غزل شماره ۱۸۴: عصمت از لعل لبت گرد هوس می گردد

غزل شماره ۱۸۵: اگر چه راه به عیب تو کس عیان نبرد

غزل شماره ۱۸۶: تا بوی نعیم ستم از خوان تو یابند

غزل شماره ۱۸۷: این صفا حسن و محبت ز هم اندوخته اند

غزل شماره ۱۸۸: فتادگان سر خود را به خاک پا بخشند

غزل شماره ۱۸۹: عزت گیتی اگر صحبت یوسف باشد

غزل شماره ۱۹۰: خوبان که به هم گرمی بازار فروشند

غزل شماره ۱۹۱: دلی چو مشعل حسن تو فرد می خیزد

غزل شماره ۱۹۲: هنوز خسته دلم راه عدم می زد

غزل شماره ۱۹۳: سراپای وجودم در محبت ، حال دل دارد

غزل شماره ۱۹۴: گر باد شوم بر تو وزیدن نگذارند

غزل شماره ۱۹۵: آه ازین دل کز گریبان غمی سر بر نزد

غزل شماره ۱۹۶: گره در کام دل از بخت زبون نگشاید

غزل شماره ۱۹۷: آن دل که به هجر تو ز آرام برآید

غزل شماره ۱۹۸: چند بی بهره شود دیده گریانی؛ چند؟

غزل شماره ۱۹۹: ز بوی باده دلم آب و رنگ می گیرد

غزل شماره ۲۰۰: تا کی از لب-گهر آن مست تکلم ریزد

غزل شماره ۲۰۱: آن مست ناز کز نگهش می فرو چکد

غزل شماره ۲۰۲: دل خستگان که بسته تدبیر می شوند

غزل شماره ۲۰۳: دگر خلوت به عشرت‌خانه خمار می‌باید

غزل شماره ۲۰۴: اهل معنی سر به صحرای درونم داده اند

غزل شماره ۲۰۵: چه فتنه در دل آن عشوه ساز می گذرد؟

غزل شماره ۲۰۶: کسی که رو به حریم رضا نمی آرد

غزل شماره ۲۰۷: ز بهر داغ که مستان علاج می طلبند

غزل شماره ۲۰۸: تا بود سراسیمه دلم در به دری بود

غزل شماره ۲۰۹: تا به کی عمر به افسوس و جهالت برود

غزل شماره ۲۱۰: فغان کز سینه دائم آه بی تاثیر می زاید

غزل شماره ۲۱۱: چه مهربان به سفر شد، چه تند قهر آمد

غزل شماره ۲۱۲: مستان عشق خانه در آتش گرفته اند

غزل شماره ۲۱۳: تا قدم بر اثر نام و نشان خواهد بود

غزل شماره ۲۱۴: کسی که دل به وفای تو عشوه کیش نهاد

غزل شماره ۲۱۵: زندانی شوق تو به گلزار نگنجد

غزل شماره ۲۱۶: کجاست فتنه که آن شوخ را سوار کند

غزل شماره ۲۱۷: آنان که غمت مایه افسانه نسازند

غزل شماره ۲۱۸: هر چند دست و پا زدم آشفته تر شدم

غزل شماره ۲۱۹: صد غم دمی بزاید، کانرا سبب نباشد

غزل شماره ۲۲۰: خضر اگر بر لب کس منت آبی دارد

غزل شماره ۲۲۱: هر زمان در فتنه خوش نامهربانی می‌شود

غزل شماره ۲۲۲: عاقلان آدابت آموزند و رسوایت کنند

غزل شماره ۲۲۳: طریق دلبری تو مگر پری داند

غزل شماره ۲۲۴: هر که را نشأ غیرت به سلامت باید

غزل شماره ۲۲۵: خرد، دارالشفا و جهل، محنت‌خانه می‌سازد

غزل شماره ۲۲۶: حدیث عشق جان فرسا بگویید

غزل شماره ۲۲۷: در محبت لب خشک و دل تر می خندد

غزل شماره ۲۲۸: اهل وفا که آتش ما تیز می کنند

غزل شماره ۲۲۹: که دست در خم می زد، که خون ما جوشید

غزل شماره ۲۳۰: مدعی باز ملولست و بلایی دارد

غزل شماره ۲۳۱: کرشمه دست در آغوش نوشخند تو باد

غزل شماره ۲۳۲: دوش در دیر مغان بودیم و کس با ما نبود

غزل شماره ۲۳۳: روی گرمی کو که داغم باز بوی خون دهد

غزل شماره ۲۳۴: عرض کردیم به زاهد که ریا نفروشد

غزل شماره ۲۳۵: دارم ز زخم غمزه او لذتی که بود

غزل شماره ۲۳۶: با محبت گهر عجز و نیاز افشاند

غزل شماره ۲۳۷: برهمن کی ره اسلام از بیم و ستم گیرد

غزل شماره ۲۳۸: گر دل اهل حقیقت در راز افشاند

غزل شماره ۲۳۹: آن چنان زآتش بیداد مرا می سوزد

غزل شماره ۲۴۰: آنم که تلخی ام ز غم افزون نوشته اند

غزل شماره ۲۴۱: چون سنگ وفا به دست گیرد

غزل شماره ۲۴۲: آن را که مراد حال باشد

غزل شماره ۲۴۳: نگرفتم از تو جامی، سرم این خمار دارد

غزل شماره ۲۴۴: از دیده ام کدام نفس خون نمی رود

غزل شماره ۲۴۵: مرا چو شب هجر اضطراب بگدازد

غزل شماره ۲۴۶: هر چه بگزیدم از آن کیش برهمن به بود

غزل شماره ۲۴۷: هم نوای بلبل و هم صوت زاغم می گزد

غزل شماره ۲۴۸: مقیم کعبه که عیب شرابخانه کند

غزل شماره ۲۴۹: نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد

غزل شماره ۲۵۰: آن کو چو من از عشق پریشان ننشیند

غزل شماره ۲۵۱: کسی می طربم در ایاغ می ریزد

غزل شماره ۲۵۲: ز روی آتش سوزان اگر خاشاک می روید

غزل شماره ۲۵۳: غم تو نیست، به عیش جهان که پردازد

غزل شماره ۲۵۴: دم مردن ز شوق آن که یار دلنواز آید

غزل شماره ۲۵۵: گر به خواب اجلم دیده جان گرم نشد

غزل شماره ۲۵۶: نغمه ای کز ره تاثیر به شیون نکشد

غزل شماره ۲۵۷: جان ز شوق لبت شکر خاید

غزل شماره ۲۵۸: کو شورشی که صحبت شادی به هم خورد

غزل شماره ۲۵۹: به یادم هرگز آن نخل قد موزون نمی آید

غزل شماره ۲۶۰: هر که حرصش گام زد، کامش روا هرگز نشد

غزل شماره ۲۶۱: ز شهر دل به گوشم هر نفس فریاد می آید

غزل شماره ۲۶۲: مرا ز غمکده سینه داغ می روید

غزل شماره ۲۶۳: جماعتی که به ناموس ونام می گفتند

غزل شماره ۲۶۴: کسی کو در تب عشق تو نبض خویشتن گیرد

غزل شماره ۲۶۵: اهل معنی دوش بر دوش عقولم دیده اند

غزل شماره ۲۶۶: اهل همت لب از دعا بستند

غزل شماره ۲۶۷: ز ننگ عافیت بازم دل شرمنده می سوزد

غزل شماره ۲۶۸: چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند

غزل شماره ۲۶۹: زاهد بتکده عشق هراسان نرود

غزل شماره ۲۷۰: کاش آن کسان که منعم از آن تند خو کنند

غزل شماره ۲۷۱: دل خانه در این عالم ویرانه نگیرد

غزل شماره ۲۷۲: هر کس که در بهار به صحرا برون رود

غزل شماره ۲۷۳: خوبان شهر بین که در این مسکن من اند

غزل شماره ۲۷۴: گر خدا یار دلنواز نداد

غزل شماره ۲۷۵: خوش آن که حیرتم از جلوه جمال تو باشد

غزل شماره ۲۷۶: ز چشمم آب حسرت می تراود

غزل شماره ۲۷۷: بیا که در چمن انتظار آب نماند

غزل شماره ۲۷۸: دلم در عاشقی با زخم زهر آلود می گردد

غزل شماره ۲۷۹: هر جا که هست او غمزه زن، آن غمزه آیین می برد

غزل شماره ۲۸۰: تشته لب رفتم به جنت ، چشمه کوثر نبود

غزل شماره ۲۸۱: بنازم شیشه می را ، که خوش مستانه می گرید

غزل شماره ۲۸۲: به لحد چگونه زین غم، دلم آرمیده باشد

غزل شماره ۲۸۳: عشق کو کز دل و دین نام و نشان گم باشد

غزل شماره ۲۸۴: ز صوت بلبل اندر بوستان فرزانه می گرید

غزل شماره ۲۸۵: فلک سای و غم صهبا،کسی هشیار کی ماند

غزل شماره ۲۸۶: گفتگو عین صداع است ، ار چه سر گوشی بود

غزل شماره ۲۸۷: بیار باده که جانم دمی ز ناله بر آید

غزل شماره ۲۸۸: کسی به دور محبت خمار خم نکشد

غزل شماره ۲۸۹: بهشت خاص شما زاهدان، نماز کنید

غزل شماره ۲۹۰: به رغم توبه من چون لبت پیاله بنوشد

غزل شماره ۲۹۱: دلم ز گوشه گلخن به طوف باغ آمد

غزل شماره ۲۹۲: مگر لب تو قرین شراب می گردد

غزل شماره ۲۹۳: برهمن کیشم، که صدقم طعنه بر اصحاب زد

غزل شماره ۲۹۴: از پی صید دگر، تا بجهاندی سمند

غزل شماره ۲۹۵: دوش از پیش نظر، چون غمش از دل برود

غزل شماره ۲۹۶: گر محبت حمله بر ناموس کفار آورد

غزل شماره ۲۹۷: دوش دل آرایش بزمش تمنا کرده بود

غزل شماره ۲۹۸: ای گریه ریزشی، که بلا کم نمی شود

غزل شماره ۲۹۹: کدام لحظه دلم گرد غم نمی‌گردد

غزل شماره ۳۰۰: دودی ز دل برآمد و خون جوش می زند

غزل شماره ۳۰۱: بسی در کوفتم تا یک خبر از می فروش آمد

غزل شماره ۳۰۲: دل مراد به گرد حصول می گردد

غزل شماره ۳۰۳: دل بشد فرزانه و عقل از فسون دلگیر شد

غزل شماره ۳۰۴: اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

غزل شماره ۳۰۵: ترسم از اهل ورع، شوق شرابم بکشند

غزل شماره ۳۰۶: باز شاهین امیدم اوج پروازی کند

غزل شماره ۳۰۷: چو مرغ سدره که در آشیان بیاساید

غزل شماره ۳۰۸: آواره دلی کو روش خیر نداند

غزل شماره ۳۰۹: به حکم عشق چو بر اهل صدق ره گیرند

غزل شماره ۳۱۰: عیدی چنین، که زاهد، اندوه دین ندارد

غزل شماره ۳۱۱: آنجا که بخت بد به تقاضا غلو کند

غزل شماره ۳۱۲: آن طره چون علم به سر دوش می زند

غزل شماره ۳۱۳: در ره سودای او، فرزانه در خون می رود

غزل شماره ۳۱۴: به جهان چه کار سازم، که به ساختن نیرزد

غزل شماره ۳۱۵: کسی کز فقر جوید کام، درویش کی ماند

غزل شماره ۳۱۶: لب حرف شفا گفت، دل سوخته تب کرد

غزل شماره ۳۱۷: مست عشق تو که میدان طلب از شیر شود

غزل شماره ۳۱۸: غم چو شبخون می زند، هان دوستان لشگر کنید

غزل شماره ۳۱۹: دگر دلم ز می تازه مست می گردد

غزل شماره ۳۲۰: یاران به روز حادثه برق جهان شوند

غزل شماره ۳۲۱: هرکس به روز نیک مرا غمگسار شد

غزل شماره ۳۲۲: کو عشق کاز شمایل عقلم جنون چکد

غزل شماره ۳۲۳: به داغ کفر و دین در کوچه و بازار می باید

غزل شماره ۳۲۴: ز فتنه ای دل و جانم به ناله بر دستند

غزل شماره ۳۲۵: کسی میوه غم ز باغم نخورد

غزل شماره ۳۲۶: کنون که دیده خریدیم، باغ ها گم شد

غزل شماره ۳۲۷: تا چند به زنجیر خرد بند توان بود

غزل شماره ۳۲۸: چون با من در سخن آن لعل آتشناک خواهد شد

غزل شماره ۳۲۹: در ملک عشق هر که شهیدش نمی کنند

غزل شماره ۳۳۰: به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند

غزل شماره ۳۳۱: دوش کز عشق تو، دل عیب سلامت می کرد

غزل شماره ۳۳۲: به باغ عشق تذرو طرب حزین میرد

غزل شماره ۳۳۳: چنانکه در چمن روضه خس نمی گنجد

غزل شماره ۳۳۴: گر نیم قطره ز دهان سبو چکد

غزل شماره ۳۳۵: سرم ز وصل نهانی بلند خواهد شد

غزل شماره ۳۳۶: از مرگ من آن عشوه نما را که خبر کرد

غزل شماره ۳۳۷: گرم دعای ملک خاک رهگذر باشد

غزل شماره ۳۳۸: بگو که نغمه سرایان عشق خاموشند

غزل شماره ۳۳۹: به کیش اهل وفا مدعا نمی گنجد

غزل شماره ۳۴۰: حیف است که دستی به نمکدان تو یابند

غزل شماره ۳۴۱: بیا ای بخت سرگردان نشینید

غزل شماره ۳۴۲: ز کوی عشق ملک دل‌شکسته می‌آید

غزل شماره ۳۴۳: گشود زلف معنبر شمال، تا چه کند

غزل شماره ۳۴۴: هر جا که مست و غمزه زن، آن عشوه آئین می رود

غزل شماره ۳۴۵: بازم به طوف کعبه احرام تازه شد

غزل شماره ۳۴۶: گشتم اندر دل خوبان، همه خوبان خودند

غزل شماره ۳۴۷: خوشا کسی دم آب بی شراب نخورد

غزل شماره ۳۴۸: کسی به دیده ناموس خار می آید

غزل شماره ۳۴۹: شبی که در قدم وصل یار می‌گذرد

غزل شماره ۳۵۰: عاشقان گر به دل از دوست غباری دارند

غزل شماره ۳۵۱: آن کس که مرا با دل غمناک بر آورد

غزل شماره ۳۵۲: هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید

غزل شماره ۳۵۳: کی دلم شاد از می ناب و نوای نی شود

غزل شماره ۳۵۴: دلی کز حسن آن گل، در نظر گلزارها دارد

غزل شماره ۳۵۵: جان به یاد لبت، شکر خاید

غزل شماره ۳۵۶: کسی که از الم عشق بی دماغ شود

غزل شماره ۳۵۷: چه گرمی است که در سر شراب می سوزد

غزل شماره ۳۵۸: معلوم کز ترشح اشکی چه کم شود

غزل شماره ۳۵۹: آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد

غزل شماره ۳۶۰: وعظ من گرد فشاننده عصیان نشود

غزل شماره ۳۶۱: آنان که وصف تو تقریر می‌کنند

غزل شماره ۳۶۲: بیا که نغمه گشایان نفس به نی بستند

غزل شماره ۳۶۳: مجنون که عیشش از غم لیلی شود لذیذ

غزل شماره ۳۶۴: گر مرد وفایی ره بازار الم گیر

غزل شماره ۳۶۵: شراب یاس به جام و سبوی ما بگذار

غزل شماره ۳۶۶: چگونه سوز غم او دهم به سوز دگر

غزل شماره ۳۶۷: جان غمگین مفروش و دل خشنود مخر

غزل شماره ۳۶۸: باد دی گو ورق لاله و شمشاد ببر

غزل شماره ۳۶۹: به لب آرام گیر ای جان غمگین یک دمی دیگر

غزل شماره ۳۷۰: برو ای غم خبری از دل آواره بیار

غزل شماره ۳۷۱: همین معامله ما را بس است با زنار

غزل شماره ۳۷۲: العطش ای عشق، تلخ آبی به خاک ما بریز

غزل شماره ۳۷۳: جان رفت و سوزد از تو دل ناتوان هنوز

غزل شماره ۳۷۴: ای دل ز شوق آن مه نامهربان بسوز

غزل شماره ۳۷۵: مده تسلی ام از صلح بیم دار هنوز

غزل شماره ۳۷۶: مردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز

غزل شماره ۳۷۷: داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز

غزل شماره ۳۷۸: دیده ام پژمرده و حیران گل رویم هنوز

غزل شماره ۳۷۹: حاشا که برق حسن بود عشق خانه سوز

غزل شماره ۳۸۰: نگویمت بنشین در قدح شراب انداز

غزل شماره ۳۸۱: بزم وصلت دیده ام، آن زهر در جام است و بس

غزل شماره ۳۸۲: کونین مست و باده نابی ندیده کس

غزل شماره ۳۸۳: چون آمد جان به لب، زانگونه شد محو تماشایش

غزل شماره ۳۸۴: گفتم نکنم ز کین فراموش

غزل شماره ۳۸۵: امشبم کشت غمت، عشرت فردای تو خوش

غزل شماره ۳۸۶: کی دل به جهان بنگرد و ناز و نعیمش

غزل شماره ۳۸۷: به گوش صبر دلا ناله شبانه مکش

غزل شماره ۳۸۸: آن گه که تو باشی در مردن نگرانش

غزل شماره ۳۸۹: منم که می کنم از درد بی کرانه خویش

غزل شماره ۳۹۰: کجاست نشتر مژگان دوست تا دل ریش

غزل شماره ۳۹۱: ملک به سهو نویسد چو نامه ستمش

غزل شماره ۳۹۲: چون ز چشمم رود آن خون که زند بر دل خویش

غزل شماره ۳۹۳: میل دارم کز می غم در بهشت آیم به هوش

غزل شماره ۳۹۴: تا برده‌ام به مدرسه عشق رخت خویش

غزل شماره ۳۹۵: پا به دامن درکش ای دل و ز جهان ذلت مکش

غزل شماره ۳۹۶: شهید او که بود آب و رنگ یاقوتش

غزل شماره ۳۹۷: دوش در صومعه آمد صنم باده فروش

غزل شماره ۳۹۸: تا کی از گریه توان منع دو چشم تر خویش

غزل شماره ۳۹۹: درمانده ام به صحبت امید و بیم خویش

غزل شماره ۴۰۰: بحمدالله که جان دادم بدان تلخی ز بیدادش

غزل شماره ۴۰۱: از یاد برده ام روش مهر و کین خویش

غزل شماره ۴۰۲: جان می رود ای اشک ز دنباله روان باش

غزل شماره ۴۰۳: هر که از خون ریز من آلوده گردد دامنش

غزل شماره ۴۰۴: گر چشانی به ملک چاشنی صحبت خویش

غزل شماره ۴۰۵: در دل شکنی آفت صرف است نگاهش

غزل شماره ۴۰۶: رفتم که بشکنم به ملامت سبوی خویش

غزل شماره ۴۰۷: از بس که بود جان، دم رفتن نگرانش

غزل شماره ۴۰۸: از سخن شهد ناب می چکدش

غزل شماره ۴۰۹: به عمرها ننهم پا برون ز خانه خویش

غزل شماره ۴۱۰: دلی دارم که می جوشد ز هر مو چشمه خونش

غزل شماره ۴۱۱: چو تیر از دل کشم کو شربتی از لعل خندانش

غزل شماره ۴۱۲: صنم می‌گوی و در بتخانه می‌رقص

غزل شماره ۴۱۳: فصل بهار است و شکر نسیم بهار فرض

غزل شماره ۴۱۴: گر بگویم ز نظر یار نهان است، غلط

غزل شماره ۴۱۵: اگر تو خنده کنی از گل و شراب چه حظ

غزل شماره ۴۱۶: باز این منم به صد دل خشنود در سماع

غزل شماره ۴۱۷: چنین که آمده منظور لطف شاه چراغ

غزل شماره ۴۱۸: باز به میدان ما، فوج بلا بسته صف

غزل شماره ۴۱۹: غم می گزد لب من، من می گزم لب عشق

غزل شماره ۴۲۰: این زخم های کاری، بر مغز جان مبارک

غزل شماره ۴۲۱: صد مهر می نهم به لب گفت و گوی دل

غزل شماره ۴۲۲: دردی که به افسانه و افسون رود از دل

غزل شماره ۴۲۳: تنها نشین گوشه غمخانه خودیم

غزل شماره ۴۲۴: همت ای یاران که در دفع هوس رو می کنم

غزل شماره ۴۲۵: ما گریبان دل از گل های غم پر کرده ایم

غزل شماره ۴۲۶: کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی می کنیم

غزل شماره ۴۲۷: آن شکارم کز بر تیر سنان می رویدم

غزل شماره ۴۲۸: منم که پاره دل در دهان غم دارم

غزل شماره ۴۲۹: بیا ای درد کز راحت رمیدن آرزو دارم

غزل شماره ۴۳۰: رفتیم و با غمت دل پر خون گذاشتیم

غزل شماره ۴۳۱: منم که بهر دل اسباب داغ می دزدم

غزل شماره ۴۳۲: ما دست دل ز چشمه بهبود شسته ایم

غزل شماره ۴۳۳: از بس که روی گرم به هر سو گذاشتیم

غزل شماره ۴۳۴: از مردن دشوار من است آن مژه پر نم

غزل شماره ۴۳۵: از دل این شعله چو داغ صنم افروخته ایم

غزل شماره ۴۳۶: منم کز باده عشرت خروشیدن نمی‌دانم

غزل شماره ۴۳۷: حال ما بنگر که آهوی حرم گم کرده ایم

غزل شماره ۴۳۸: ز معموری به تنگم، جز دل ویران نمی خواهم

غزل شماره ۴۳۹: هر چه با او گویم، از مردم دگرگون بشنوم

غزل شماره ۴۴۰: هرگز دل کس را به گناهی نشکستیم

غزل شماره ۴۴۱: وقت آن است که افیون به شراب اندازیم

غزل شماره ۴۴۲: چند از این ششدر غم فال گشادی بزنیم

غزل شماره ۴۴۳: ما ره نشین مردم دیدار دوستیم

غزل شماره ۴۴۴: باز آ که به ذوق الم آشنا شویم

غزل شماره ۴۴۵: قدح دمید لبالب، خراب گو شده باشم

غزل شماره ۴۴۶: به سهو ار توبه از می کردم و دیر مغان بستم

غزل شماره ۴۴۷: دل به دست و پای کوبان از حرم بگریختم

غزل شماره ۴۴۸: گلی ناچیده بویی ناکشیده زین چمن رفتم

غزل شماره ۴۴۹: ما دل به جان خریده و بر باد داده ایم

غزل شماره ۴۵۰: به شرح غم نفس را ریش کردیم

غزل شماره ۴۵۱: عمر در شعر به سر کرده و در باخته ام

غزل شماره ۴۵۲: ما لذت فقریم، سخا را نشناسیم

غزل شماره ۴۵۳: دل و جان بردگی بودند و من افسانه شان کردم

غزل شماره ۴۵۴: از شش جهتم شکوه زند موج خموشم

غزل شماره ۴۵۵: ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم

غزل شماره ۴۵۶: چه غم ز رفتن این است، می کشد اینم

غزل شماره ۴۵۷: صد پرده تصور باطل شکافتیم

غزل شماره ۴۵۸: خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم

غزل شماره ۴۵۹: چون خیالت گذر آرد به در مسکن چشم

غزل شماره ۴۶۰: ما نقد را ز جمله به غماز داده ایم

غزل شماره ۴۶۱: صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم

غزل شماره ۴۶۲: چو لاله گون شوی از باده، در چمن مستم

غزل شماره ۴۶۳: ماتشنگی به دجله و جیحون نمی دهیم

غزل شماره ۴۶۴: گاهی مصیبت خود، گاهی ملال مردم

غزل شماره ۴۶۵: با دل چو گویم حرف او، طوفان فریادش کنم

غزل شماره ۴۶۶: چند بر بستر از آن چشم فسون ساز افتم

غزل شماره ۴۶۷: دل در شکن طره دلبند شکستیم

غزل شماره ۴۶۸: هرگز گله از دوست به محرم نفروشم

غزل شماره ۴۶۹: ای ساقی بلا ز شراب تو سوختیم

غزل شماره ۴۷۰: زخمی شوق توام، سینه جوشان دارم

غزل شماره ۴۷۱: کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می بینم

غزل شماره ۴۷۲: تا نام جمال یار بردیم

غزل شماره ۴۷۳: از آن ز باده شوق تو هوش جان دزدم

غزل شماره ۴۷۴: دردا که فاش در غم جانانه سوختیم

غزل شماره ۴۷۵: هر که را دشمن شوم بر عیب خود محرم کنم

غزل شماره ۴۷۶: به کوی صید بندان، دوش چون فریاد می کردم

غزل شماره ۴۷۷: من کینه را به مهر خریدار نیستم

غزل شماره ۴۷۸: عفوت آوردم، دل شرمنده را آتش زدم

غزل شماره ۴۷۹: از باغ جهان رخت ببستیم و گذشتیم

غزل شماره ۴۸۰: کو عشق که در غمزدگی نام برآرم

غزل شماره ۴۸۱: دلی از نقشبندی های عشق آزاد می خواهم

غزل شماره ۴۸۲: منم که آب گل و رنگ لاله می طلبم

غزل شماره ۴۸۳: دل کز لبت چغانه به گوشش نمی زنم

غزل شماره ۴۸۴: تا به کی همره اندیشه باطل باشم

غزل شماره ۴۸۵: تا کی دهم به دست تماشا زمام چشم

غزل شماره ۴۸۶: از دل غم او دریغ داریم

غزل شماره ۴۸۷: هر چند بی غمانه به مسکن فتاده ایم

غزل شماره ۴۸۸: تنها نه دلق خود به می ناب شسته ایم

غزل شماره ۴۸۹: نشسته بر سر گنج به فقر مشهورم

غزل شماره ۴۹۰: بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم

غزل شماره ۴۹۱: تا کی به حرم تشنه لب و مضمحل افتم

غزل شماره ۴۹۲: نالنده ام ز درد مگر بلبلم

غزل شماره ۴۹۳: زین بزم نه این بار بر آشفتم و رفتم

غزل شماره ۴۹۴: خانه زاد محنتیم، آسودگی کم دیده ایم

غزل شماره ۴۹۵: شهید وصلم و سیراب تر ز یاقوتم

غزل شماره ۴۹۶: خوش آن مستی که باشد دوست پند آموز و دشمن هم

غزل شماره ۴۹۷: چه دور است این که نفع از گردش گردون نمی بینم

غزل شماره ۴۹۸: می‌فروشم راحت و عشق ستمگر می‌خرم

غزل شماره ۴۹۹: ساغر ز دست مردم آزاده چون کشیم

غزل شماره ۵۰۰: از گریه های بیهده سر تا به پا ترم

غزل شماره ۵۰۱: چون زخم تازه دوخته ز خون لبالبم

غزل شماره ۵۰۲: ما جام درد با دف و نی کم کشیده ایم

غزل شماره ۵۰۳: هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم

غزل شماره ۵۰۴: چند چو جو خوری، در پی آبرو روم

غزل شماره ۵۰۵: مستیی کو که خرد را ز جنون دل شکنیم

غزل شماره ۵۰۶: بردیم ز کویش، دم سردی و گذشتیم

غزل شماره ۵۰۷: نیشی گرفته سینه خویش ریش می کنیم

غزل شماره ۵۰۸: مستم دگر این بیخودی از بوی که دارم

غزل شماره ۵۰۹: منم که پاره غم در دهان غم دارم

غزل شماره ۵۱۰: به لب داغ چو با خنده به مرهم زده ایم

غزل شماره ۵۱۱: دلی داریم و ما جمعی پریشان از غم اوییم

غزل شماره ۵۱۲: باز می خواهم که شوخ دل ربایی خوش کنم

غزل شماره ۵۱۳: در آتش آمدیم و فعانی نداشتیم

غزل شماره ۵۱۴: ز من نبوده فغانی که دوش می کردم

غزل شماره ۵۱۵: دل ر ا چه می دهی که به دارالشفا بریم

غزل شماره ۵۱۶: چند از این بند غمت فال گشادی بزنیم

غزل شماره ۵۱۷: گر نه خود را بیخود از جام جنون می ساختم

غزل شماره ۵۱۸: پیش بردم در قمار عشق جانان باختن

غزل شماره ۵۱۹: خوش آن ساعت که می رفتی و طاقت می رمید از من

غزل شماره ۵۲۰: به چه رو به جلوه آید، طلب نیازمندان

غزل شماره ۵۲۱: دانی که چیست مصلحت ما؟ گریستن

غزل شماره ۵۲۲: دلا رنجی ببر، کز دردمندان می توان بودن

غزل شماره ۵۲۳: خوش در خور است، حسرت تو با گریستن

غزل شماره ۵۲۴: میرم ز هجر و گویم، یا رب به حسرت من

غزل شماره ۵۲۵: بوستان پژمرده گردد، از دل ناشاد من

غزل شماره ۵۲۶: نام حسنت چون برم، بر آسمان آید گران

غزل شماره ۵۲۷: نه رو از ناز می تابد، گه نظاره ماه من

غزل شماره ۵۲۸: تا تیغ به کف یابی، بر نفس دو دستی زن

غزل شماره ۵۲۹: بیار شیشه می، بر گل و کلاه فشان

غزل شماره ۵۳۰: ای گریه، خون دل به کنار هوس مکن

غزل شماره ۵۳۱: هنگام و دم نزغ، خراب نقس است این

غزل شماره ۵۳۲: میان دعا بر دل شب مزن

غزل شماره ۵۳۳: ز خونم روی میدان تازه گردان

غزل شماره ۵۳۴: کو می شوقی که دل مست جنون آید برون

غزل شماره ۵۳۵: ساقی بیا و دامن گل بر سبو فشان

غزل شماره ۵۳۶: تو ای زاهد برو افسانه باغ ارم بشنو

غزل شماره ۵۳۷: ز چشم من مجوش ای گریه هنگام وصال او

غزل شماره ۵۳۸: مسازم نا امید از خود، چو گشتم مبتلای تو

غزل شماره ۵۳۹: تا به خون ریزیم اشارت ها نمود ابروی او

غزل شماره ۵۴۰: اینک رسید وعده، گشاد نقاب کو

غزل شماره ۵۴۱: صنمی که غمزه او، به صف بلا نشسته

غزل شماره ۵۴۲: خیز و شراب حیرتم، زان قد جلوه ساز ده

غزل شماره ۵۴۳: ساغر لب ریز وصل، بر کف مشتاق نه

غزل شماره ۵۴۴: عاشقی دکان رسوایی به شهر و کو منه

غزل شماره ۵۴۵: شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده

غزل شماره ۵۴۶: جانم ز سینه بر زه دامان بر آمده

غزل شماره ۵۴۷: به کشتن من عاجز شتاب، یعنی چه

غزل شماره ۵۴۸: نه بی موجب به خاکم، از سم اسبش، نشان مانده

غزل شماره ۵۴۹: بانگ ما کبک است، خرمن را به خرمن باز ده

غزل شماره ۵۵۰: از سفر می آیی و تاراج عزت کرده ای

غزل شماره ۵۵۱: ای که سر تا قدمم را به جنون داشته ای

غزل شماره ۵۵۲: تا مژده زخم دگر، دامن کش جان کرده ای

غزل شماره ۵۵۳: ای عشق خوش تهیه لذات کرده ای

غزل شماره ۵۵۴: ای نه فلک ز خوشه صنع تو دانه‌ای

غزل شماره ۵۵۵: بشتاب در راه طلب، بگذر ز هر آسودنی

غزل شماره ۵۵۶: بهار رفت و نکردیم عزم جای خوشی

غزل شماره ۵۵۷: اگر آرایش از دکانچه ناموس بستانی

غزل شماره ۵۵۸: تا بدانی که دوستدار کشی

غزل شماره ۵۵۹: من صید غم عشوه نمایی که تو باشی

غزل شماره ۵۶۰: نه شکیب توبه از می، نه ادب ز ما به مستی

غزل شماره ۵۶۱: گمان دارم که این درد و تحمل می کند کاری

غزل شماره ۵۶۲: چندم ای ناله سحر بکشی

غزل شماره ۵۶۳: تا خون نخوری چاشنی درد ندانی

غزل شماره ۵۶۴: باز از شراب فتنه خرابم نمی کنی

غزل شماره ۵۶۵: به شمعی کو صبا کرده به خلوت، خانه‌ای داری

غزل شماره ۵۶۶: صنم گفتم دلا جان تازه کردی

غزل شماره ۵۶۷: امشب که به سر شراب داری

غزل شماره ۵۶۸: تا در قدحم باده امید نیابی

غزل شماره ۵۶۹: با گله دوستان هست حلاوت بسی

غزل شماره ۵۷۰: نه از غربت اندر وطن می روی

غزل شماره ۵۷۱: خوش آن گرمی ز شمع وصل مهرافروزتر باشی

غزل شماره ۵۷۲: سبک بران چو از این بی‌قرار می‌گذری

غزل شماره ۵۷۳: به امید عذر خواهان ز نیاز عذر خواهی