گنجور

 
عرفی

تو ای زاهد برو افسانهٔ باغ ارم بشنو

ولی از وصف کوی او به بانگ شمه هم بشنو

به ناکامی بمیرد هر که راه عشق پیماید

عنان را نرم کن وین مژدگانی هر قدم بشنو

لب جام است در افسانه آن گه که می نوشی

گمان دارم که گویم شمه ای از حال جم بشنو

مپر ای مرغ دل در صیدگاه ناز محبوبان

ز هر جانب صدای بال شاهین راز هم بشنو

بیا ای آن که بر طرف حریم کعبه می تازی

به گرد کوی او لبیک لبیک حرم بشنو

بیا در سینهٔ عرفی که مالامال غم گردی

به حال او صدای آه درد آلود غم بشنو

 
 
 
فیاض لاهیجی

بیا ای عیش مشرب، ناله‌ای از ساز غم بشنو

شنیدی نغمة راحت نوای درد هم بشنو

زبان خامشی را مطرب بزم فنا کردم

نوای نیستی هر لحظه با گوش عدم بشنو

دمی انگشت بر لب زن سفال بزم مستان را

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه