به جان خسته ندانیم که آن بلا چه کند
عنان به دشمن جان داده ایم تا چه کند
به دوستان نظرش نیست، مهر دشمن بس
کسی که دشمن مهر است، دوست را چه کند
تبسم تو که ناسور را بود مرهم
به سینه نیش زند، نیش غمره را چه کند
هزار گونه مراد محال می طلبی
تو خود بگو، که اجابت به این دعا چه کند
مجو سعادت طالع، که فرصت رفت
چو سر بریده شود، سایهٔ هما را چه کند
بگو وفا نکند دوست با منش، عرفی
نمی شود به وفا آشنا، وفا چه کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ناامیدی و دردی اشاره میکند که از بیوفایی و خیانت دوستان و دشمنان ناشی میشود. او میگوید که به دشمنان خود اجازه دادهایم که بر ما تسلط یابند و از خوشی و محبت واقعی دوستان بیبهرهایم. شاعر به تلخی میگوید که اگر عشق و محبت واقعی وجود نداشته باشد، چه فایدهای در دعا و آرزوهاست؟ همچنین به این نکته اشاره میکند که فرصتهای خوب زندگی به سرعت از دست میروند و در نهایت اگر دوستی وفایی نکند، هیچچیز نمیتواند مانع از زخمهای عاطفی شود. به طور کلی، شعر بیانگر احساسات پوچی و غم ناشی از بیوفایی و خیانت است.
هوش مصنوعی: ما نمیدانیم آن بلا چه کار خواهد کرد؛ جان ما خسته است و به دشمن خود اجازه دادهایم تا چه اقداماتی انجام دهد.
هوش مصنوعی: دوست به اطرافیان خود توجهی ندارد و کسی که دشمنش را دوست میدارد، چه کار میتواند با دوست انجام دهد؟
هوش مصنوعی: لبخند تو مانند پمادی است که میتواند دردهای عمیق را تسکین دهد، اما اگر به کسی زخم بزند، آن درد را چطور میتوان تحمل کرد؟
هوش مصنوعی: تو خواستههای غیرممکن و عجیب زیادی داری، خودت بگو که آیا دعای تو به کجا خواهد رسید و چه پاسخی برای آن وجود دارد؟
هوش مصنوعی: در جستجوی خوشبختی نباش، زیرا زمانی که موقعیت از دست برود، دیگر هیچ چیز نمیتواند آن را جبران کند. سایهٔ شانس و اقبال هم نمیتواند کمکی کند.
هوش مصنوعی: اگر دوست با من وفا نمیکند، عرفی نمیتواند با وفا آشنا شود. وفا چه کار میتواند بکند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که درد تو خواهد دلش دوا چه کند
ز عشق سینه که رنجور شد شفا چه کند
اگر نظر نگمارد به عاشق درویش
عتابت و کرم خویش پادشا چه کند
گرفتم آن سر زلف از سنم ندارد دست
[...]
دعای عمر به این صید مبتلا چه کند
به نیم کشته تیغ اجل، دعا چه کند
ز اختلاط منش میشود حیا مانع
ولی به جذبه عشقی چنین، حیا چه کند
به نا امید دل من، که آزمود ترا
[...]
چه پرسی ام که به جانت هوای ما چه کند
در آن چمن که گل آتش بود، صبا چه کند
تبسم تو که ناسور را دهد مرهم
به سینه نیش زند، نیش غمزه را چه کند
هزار گونه مراد محال می طلبی
[...]
نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند
به صدهزار گره یک گرهگشا چه کند
ز تیغ برق دل ابر چاک چاک شده است
به حسن شوخ سپرداری حیا چه کند
طلا ز صحبت اکسیر بی نیاز یود
[...]
به زنده کرده سوز نهان قبا چه کند
به شمع مهر و وفا خصمی صبا چه کند
تو کینه جوی و دعا بی اثر وفا بدنام
به نا امیدی من عشق بینوا چه کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.