کوی عشق است این که مرغ سدره، این جا، پر گذاشت
خوشدلی آمد که تاج غم ربا بر سر گذاشت
عقل دل را در ره عشق رهبر شد، ولی
تیز بینی کرد و در اول قدم رهبر گذاشت
آمد از شهر ازل با عالمی هوش و خرد
بی وفا دل در عنان برتافتن اکثر گذاشت
دل گشای خویش را سنجید با دل بستگی
زان کلید این جا شکست و قفل بر در گذاشت
راحت آمد تا گشاید قفل اندوه از دلم
از کلید و دست خود یک مشت خاکستر گذاشت
آتشین مرغ دلم را می دهد صد بال و پر
در گلستانی که جبریل امین شهپر گذاشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.