گنجور

 
عرفی

صد شکر کز حلاوت هستی گذشته ایم

وز ذوق هوشیاری و مستی گذشته ایم

ای خوشدلی مناز که ما از بساط عمر

در روزگار باد پرستی گذشته ایم

در راه راست گام به اندیشه می نهیم

از بس که بر بلندی و پستی گذشته ایم

راز درون پرده ز بیرون نوشته، لیک

دایم به این صحیفهٔ مستی گذشته ایم

عرفی به راه روان عدم جای بار نیست

تا تو کلاه گوشه شکستی، گذشته ایم