از گریه های بیهده سر تا به پا ترم
هر چند بیش گریه کنم بی صفاترم
با آن که عمرهاست که بیگانه با منست
هر لحظه با کرشمهٔ او آشناترم
رضوان چگونه گوش به دستان من کند
کز بلبلان گلشن او خوش نواترم
خود را چه سان فروشم و کس چون خرد مرا
کز گوهر طبیعت خود بی بهاترم
نتوان دم از قبول بدین مایه زد، که من
از صوفیان گوشه نشین بی ریاترم
ای کام بخش غمزه اگر بینوا کُشی
اول مرا، که از دل خود بی نواترم
بی مهری تو دم به دم افزون تر است و من
از مهربانی تو محبت فزاترم
از شیوه های عشق تو که سرکش کسی نیافت
از نیش غمزهٔ تو به دل آشناترم
یک روز غم به شب نرساندم که غم نگفت
صد شکر کامشب از همه شب فتنه زاترم
گر در زمانه یار وفا کیش دیدمی
معلوم او شدی که از او با وفاترم
عرفی بتاز بر اثر نور دانشم
کز ماه و آفتاب تو را رهنماترم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساسات عمیق و تنهایی شاعر حکایت میکند. او به شدت غمگین است و هرچند که در حال گریه کردن است، اما احساس بیاحساسی میکند. شاعر به طولانی بودن فاصلهاش با دیگری اشاره میکند و از آشنایی با کسی که دلش برای او میتپد، سخن میگوید. او خود را در دنیای پر از غم میبیند و از بیمهری معشوق شکایت دارد، در حالی که همچنان به محبت او و جاذبههای عشقش فکر میکند. شاعر در نهایت، اشتیاق و محبت خود را در برابر دلشکستگی و غم، به نمایش میگذارد و از نور دانش به عنوان راهی برای رهایی یاد میکند.
هوش مصنوعی: من از سر تا پا به خاطر گریههای بیفایدهام خیس شدهام، هرچقدر هم که بیشتر بگریم، از لحاظ روحی خالیتر و بیصفتتر میشوم.
هوش مصنوعی: با اینکه مدت زیادی است که با او بیگانهام، اما هر لحظه با ناز و عشوهاش بیشتر آشنا میشوم.
هوش مصنوعی: رضوان چگونه میتواند به من توجه کند در حالی که صدای زیبای من از بلبلان گلستان او شنیدنیتر است؟
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم خود را بفروشم، در حالی که هیچکس مانند خرد من را ندارد و من از گوهر طبیعی خود بینظیرترم؟
هوش مصنوعی: نمیتوانم به این سادگی بپذیرم که این میزان از شناخت کافی است، زیرا من از صوفیان زهد پیشهای هستم که بدون خودنمایی و ریا زندگی میکنم.
هوش مصنوعی: ای محبوب کمند چشم، اگر قرار است کسی را به نابودی بکشی، ابتدا من را بکش، چون من از درون خود دیگر نالهای ندارم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که میگذرد، بیتوجهی و سردی تو بیشتر میشود و من در عوض از محبت و مهربانی تو پرتر و سرشارتر میشوم.
هوش مصنوعی: از طرز عشق تو که هیچکس نتوانسته آن را درک کند، من بیشتر به درد و دردسرهای ناشی از نگاههای نیشدار تو آشنا شدهام.
هوش مصنوعی: یک روز نتوانستم غم را به شب ببرم و غم در دل نگذاشت که شب خوشحال شدم از اینکه امشب از همه شبها بیشتر دلم شاد است.
هوش مصنوعی: اگر در این دوران، یاری با وفا و درستکار میدیدهام، میدانستم که او نیز به اندازه من وفادار است.
هوش مصنوعی: ای عرفی! با علم و دانش خود به من راهنمایی کن، زیرا من از نور دانش تو بهتر از نور ماه و آفتاب بهرهمند میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم
چشم غبار دیده ام، از توتیا ترم
در آفتابروی قناعت نشسته ام
از سایبان منت بال هما ترم
ای سیل بگذر از سر ویرانیم که من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.