از گریه های بیهده سر تا به پا ترم
هر چند بیش گریه کنم بی صفاترم
با آن که عمرهاست که بیگانه با منست
هر لحظه با کرشمهٔ او آشناترم
رضوان چگونه گوش به دستان من کند
کز بلبلان گلشن او خوش نواترم
خود را چه سان فروشم و کس چون خرد مرا
کز گوهر طبیعت خود بی بهاترم
نتوان دم از قبول بدین مایه زد، که من
از صوفیان گوشه نشین بی ریاترم
ای کام بخش غمزه اگر بینوا کُشی
اول مرا، که از دل خود بی نواترم
بی مهری تو دم به دم افزون تر است و من
از مهربانی تو محبت فزاترم
از شیوه های عشق تو که سرکش کسی نیافت
از نیش غمزهٔ تو به دل آشناترم
یک روز غم به شب نرساندم که غم نگفت
صد شکر کامشب از همه شب فتنه زاترم
گر در زمانه یار وفا کیش دیدمی
معلوم او شدی که از او با وفاترم
عرفی بتاز بر اثر نور دانشم
کز ماه و آفتاب تو را رهنماترم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم
چشم غبار دیده ام، از توتیا ترم
در آفتابروی قناعت نشسته ام
از سایبان منت بال هما ترم
ای سیل بگذر از سر ویرانیم که من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.