نیشی گرفته سینهٔ خویش ریش می کنیم
تا هست فرصتم ادب خویش می کنیم
نایاب گوهریست مرادم و گر نه من
دریوزه از نوانگر و درویش می کنیم
بیهوده رفتنم ز فروماندگی به است
تا خضر نیست رهبری خویش می کنیم
دانم که نیست چاره و هر دم ز اضطراب
آزار عقل مصلحت اندیش می کنیم
عرفی اگر ز کاوش دل مانده ام چه باک
ناخن ز کار شد، طلب نیش می کنیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و تجربیات درونی خود میپردازد. او از سختیها و دردهای زندگی میگوید که ناشی از نداشتن حامی و رهبری است. شاعر خود را به جستجوی هدف و معنای زندگی میبیند و معتقد است که این تلاش و تلاشهایش شاید بیهوده باشد، اما همچنان سعی در حفظ ادب و احساسات خود دارد. او از ناامیدی و اضطراب درونی خود سخن میگوید، در حالی که به دنبال چیزی ارزشمند و نایاب است. در نهایت، شاعر بیان میکند که اگر در جستجوی دلخوشی و معنا مانده است، نباید از این وضعیت ناراحت باشد.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و رنجی که در دل دارم، به خود اجازه میدهم تا زمانی که فرصت دارم، با ادب و نزاکت رفتار کنم.
هوش مصنوعی: هدف من همچون یک گوهر نایاب است و اگر چنین نباشد، من تنها یک درخواستکننده از نیازمندان و درویشان هستم.
هوش مصنوعی: بهتر است که بیدلیل و بیهدف نرویم، تا زمانی که راهنمای آگاه و دانا مانند خضر در کنار ما نیست.
هوش مصنوعی: میدانم که هیچ راه حلی وجود ندارد و هر لحظه از نگرانی و اضطراب عقل که به خاطر مصلحتسنجی به وجود آمده، رنج میبریم.
هوش مصنوعی: اگر به جستجوی دل مشغول هستم، چه اهمیتی دارد؟ وقتی کار به جایی رسیده که ناخنهایم را به درد آوردهاند، به دنبال آسیب میگردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.