گنجور

 
عرفی

دورم از کوی تو، جا در زیر خاکم بهتر است

زندگی تلخ است با حرمان، هلاکم بهتر است

من که مجروح خمارم مرهم راحت چه سود

جای مرهم بر جراحت برگ تاکم بهتر است

گر بکشتی از فراقم، سوختی، منت منه

من که در دوزخ به زندان، هلاکم بهتر است

ره به امیدم مده عرفی که بی باکم بسی

من صلاح خویش دانم، ترسناکم بهتر است