نگویمت بنشین در قدح شراب انداز
کرشمه ای کن و یک شهر در خراب انداز
زبان ناز فصیح و لب نیاز به مهر
بیا و طرح سؤالات بی جواب انداز
همه نتیجهٔ سیرابی است خامی ما
خدای را گذر ای بخت بر سراب انداز
ز خود جدا شو و همراهی برهمن کن
ز خود تهی شو و سجاده بر شراب انداز
رمید صبحِ طرب ، دل منِه به یک دم عیش،
رسید بخت سفر کرده، فرش خواب انداز
گرت هواست که با عشق هم پیاله شوی
هزار میکده از خون دل شراب انداز
مده عنان تعلق به حسن هر ذره
بر آر دستی و بر فرش آفتاب انداز
نه مرد ورطهٔ بحر حقیقتی ، عرفی
برو سفینهٔ تقلید بر سراب انداز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از معشوق میخواهد که در میخانه بنشیند و با کرشمه خود شهری را ویران کند. او به محبت و زبان فصیح اشاره میکند و از معشوق میخواهد که سؤالات بیجواب را مطرح کند. شاعر معتقد است که تمام نتایج ناشی از نادانی و خامی ما است و به خداوند میگوید که بخت خود را بر سراب بیندازد. او همچنین از معشوق میخواهد که خود را رها کند و در آغوش عشق بیافتد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید میکند که نباید به زیباییهای ظاهری وابسته شد و باید به جستجوی حقیقت پرداخت.
هوش مصنوعی: به من نگو که بنشینم و در جام شراب، ناز و کرشمه ای به همراه داشته باش؛ بلکه بگذار با همان ناز، چنان تاثیری بگذاری که یک شهر را ویران کنی.
هوش مصنوعی: با زبانی نرم و شیرین و دلخواه، و با لبانی پر از محبت، بیا و سوالاتی را مطرح کن که پاسخی برای آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: تمام آنچه که به دست آوردهایم و تجربه کردهایم، تنها به خاطر نادانی و خامی ماست. خدایا، تقدیر ما را به سمت چیزی که واقعی است هدایت کن.
هوش مصنوعی: از خود فاصله بگیر و رابطهای عمیق با معانی برتر برقرار کن. خود را از دنیای مادی خالی کن و به جای تنوعهای دنیا، به عشق و عبادت بپرداز.
هوش مصنوعی: صبحی شاد و خوشی فرارسیده است، دل من آماده جشن و سرور است. بخت من که در سفر بود، حالا به یکباره برگشته و بساط خوشی را پهن کرده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی در عشق با کسی همدل شوی، باید بیپروا و با تمام احساس خود قدم برداری؛ برای این کار باید از عمق دل خود، زخمها و رنجهایت را به شراب تبدیل کنی و در میکدهٔ وجودت بریزی.
هوش مصنوعی: علاقهمندی به زیبایی را رها کن و به آسمان دست بزن، تا نور آفتاب بر زمین بیفتد.
هوش مصنوعی: شما در عمق واقعیات عمیق نیستید، بهتر است که بر روی تجربیات عادی و سطحی خود تکیه کنید و از روی آنها به تقلید بپردازید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا زچهره ی گلگون می، نقاب انداز
به جام چون مه نو، جرم آفتاب انداز
گهی زعنبر خط، عود تر در آتش نه
گهی زپسته، نمک در دل کباب انداز
اگر بخواهی تا صورت پری ببینی
[...]
بیا و کَشتیِ ما در شَطِ شراب انداز
خروش و وِلوِله در جانِ شیخ و شاب انداز
مرا به کَشتیِ باده درافکن ای ساقی
که گفتهاند نِکویی کن و در آب انداز
ز کویِ میکده برگشتهام ز راهِ خَطا
[...]
دلا بمهر رخش دیده پر آب انداز
ترست پرده چشمت بآفتاب انداز
صبا که گفت که حرفی ز بی قراری ما
بگوی آن گل تر را در اضطراب انداز
نقاب کرد تن خاکیم ز چهره جان
[...]
بیا و تازه خدنگی برین خراب انداز
مرا به خاک و دلم را در اضطراب انداز
دلم که پیشتر از لطف گرم بود، اکنون
به انتقام درو آتش عتاب انداز
مرا ز لذت نظاره تا کنی محروم
[...]
نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز
دگر نگاه به آن چشم نیمخواب انداز
چراغ رنگ به یک جلوه می شود خاموش
محبت گل این باغ بر گلاب انداز
مرید شبنم تردست شو درین گلزار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.