شبی که در قدم وصل یار میگذرد
به ذوق گریهٔ بیاختیار میگذرد
کسی که محرم درد من است میداند
که دیده بینم و آب در کنار میگذرد
مخواب در دل شبها که موج قافلهایست
که از کسی که به شبهای تار میگذرد
به هرکه عرضه کنم درد خویش، میبینم
که غرقهام من و او در کنار میگذرد
صلای فرصت و برهان نیستی بر لب
پیاله در کف و صرف خمار میگذرد
شکاریان طلب نقش پای صید کنند
تو مست خوابی و هردم شکار میگذرد
دلم به کوی تو با صدهزار نومیدی
به این خوش است که امیدوار میگذرد
دم جدایی دشمن رواست آفت جان
چنان نمود که یاری ز یار میگذرد
ز شأن مطلب و شوق زبون من پیداست
که فرصتم به همین خارخار میگذرد
در آن مقام که عرفی ز دل گذشت و هنوز
گهی که میگذرد اشکبار میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به احساسات عمیق و دردهای درونی خود اشاره میکند. او از عشق و وصال یار صحبت میکند و میگوید که این لحظهها با اشک و گریه همراهاند. شخصی که محرم درد اوست، از حال او باخبر است و این بینم بودن چشمانش نشاندهندهی غم اوست. شاعر به آرزوها و ناامیدیهایش اشاره میکند و بیان میکند که در پیالهای حاوی شراب، غم و خمار او را در بر گرفته است. او همچنین از جدایی و آلام ناشی از آن میگوید و حس میکند که زمان به سرعت میگذرد. در نهایت، شاعر احساس میکند که هر لحظه از زندگیاش به مانند خارهای دردناک میگذرد و او در دلش امیدی به وصال ندارد.
هوش مصنوعی: شبی که عشق معشوق در کنارم است، به شکلی دلپذیر و بیاختیار، احساساتی چون گریه به سراغم میآید.
هوش مصنوعی: کسی که به احساسات من آگاه است، میفهمد که اشکهایم بیصدا و بدون هیچ نشانی سرازیر میشوند.
هوش مصنوعی: در دل شبها خواب نرود، چرا که در کنار خود جریانی از کاروانهاست که از دمی که در شبهای تاریک میگذرد، عبور میکند.
هوش مصنوعی: هر زمان که احساسات و مشکلات خود را با کسی در میان میگذارم، متوجه میشوم که هر دوی ما در موجی از درد غرق شدهایم و او هیچ توجهی به آن نمیکند و از کنارش میگذرد.
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که فرصت و دلیل وجودی در این دنیا، همچون نوشیدنی در پیالهای در دست، لحظاتی از زندگی را میگذراند.
هوش مصنوعی: شکارچیان در جستجوی ردپای شکار هستند، اما تو در خواب و بیخبر از اینکه هر لحظه طعمهای از کنارت میگذرد.
هوش مصنوعی: دل من با وجود صدها ناامیدی، تنها به خاطر حضور در کوی تو خوشحال است و این خوشحالی باعث میشود که امید به زندگی ادامه پیدا کند.
هوش مصنوعی: لحظه جدایی برای دشمن قابل قبول است، اما این جدا شدن به قدری دردناک است که حتی دوست نیز از کنار دوستش میگذرد.
هوش مصنوعی: از مقام و درخواست من و همچنین اشتیاقی که در درونم دارم، مشخص است که فرصتم به همین لحظههای پر درد و رنج میگذرد.
هوش مصنوعی: در جایی که احساسات و عواطف عمیق وجود دارد و انسان از دل خود عبور کرده، گاهی اوقات یادآوریها و خاطرات، با اندوه و اشک همراه است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا بیا، که نسیم بهار میگذرد
بیا، که گل ز رخت شرمسار میگذرد
بیا، که وقت بهار است و موسم شادی
مدار منتظرم، وقت کار میگذرد
ز راه لطف به صحرا خرام یک نفسی
[...]
نظر کنید که آن شهسوار میگذرد
قرار جان من بیقرار میگذرد
اگر نه قصد هلاک منش بود در دل
چنین کرشمهکنان بر چه کار میگذرد؟
دریغ صید نزارم از آن به زاری زار
[...]
مرا به زخم زبان روزگار میگذرد
مدار آبله من به خار میگذرد
به اعتبار عزیز جهان شدن سهل است
عزیز اوست که از اعتبار میگذرد
به آب و رنگ جهان هرکه چشم کرد سیاه
[...]
در این دو هفته که با گل مدار میگذرد
پیاله گیر که ابر بهار میگذرد
به این خوشم که شب هجر، تیرهروزان را
به یاد صبح بناگوش یار میگذرد
به حیرت از روش چشم میپرست توام
[...]
چه گویمت که چه از دست یار میگذرد
به من هرآنچه که از روزگار میگذرد
ز یار شکوه کنم یا ز روزگار چهها
ز یار بر من و از روزگار میگذرد
چهها گذشت ز زلفت به دل چه میدانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.