میفروشم راحت و عشق ستمگر میخرم
میدهم روز خوش و آسیب اختر میخرم
ای که باز افکندهای در تیغ کاه رغبتم
گر متاع غم بود بگشا که اکثر میخرم
در سرشت من قبول شیوهٔ انکار نیست
سادهلوحم هر جه بفروشند یک سر میخرم
ترک جان تلخ کام است و شکر خواب عدم
جام زهری میفشانم تنگ شِکّر میخرم
او به خونم گرم و من زین شادمان کز شکر قتل
صد ره از وی خون خود در روز محشر میخرم
نیست غم کز درد هجران شهپرم بر خاک ریخت
اینک از جبریل شوقت باز شهپر میخرم
هر متاعی کز نگاهش میخرم در روز وصل
مینشینم گوشهای وز خود مکرر میخرم
عرفی آوردم متاعی کو ترازو غم کجاست
آن متاعی کس مَخَرَّد با جان برابر میخرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر متاع فتنه کز عشق ستمگر می خرم
می دهم باز و به منت بار دبگر می خرم
دهر مرد افکن به میدانم کند تکلیف و من
می دهم روز خوش و آسیب اختر می خرم
مُهر منمای و مجو از من که من این جنس را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.