گنجور

 
عرفی

خوش آن جهان چو من از داغ دل کباب شوم

زمانه را کنم آباد اگر خراب شوم

بر آن شدم که چنان آتشی برافروزم

که در میانهٔ آن تا ابد کباب شوم

دهان شیشه گشاد است، عشق نزدیک است

که بی نیاز ز کیفیت شراب شوم

چنان ز عشق مهیای تربیت شده ام

که گر ز ذره نظر یابم آفتاب شوم

رسم به مقصد و عمداٌ نایستم از ننگ

به هر طرف، چو همت، گران-رکاب شوم

چنان که همت عرفی سبک عنان کرده است

به گرد او نرسم گر همه شتاب شوم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode