با محبت گهر عجز و نیاز افشاند
حسن مغرور برد، دامن ناز افشاند
گرد غم کور کند دیدهٔ جانم هر گاه
دامن عشوهٔ امیدگُداز افشاند
مفشانید به دامان دلم گرد مراد
که بر او طعنه زند، همت و ناز افشاند
آن چه در انجمن اهل صفا جلوه کند
دست هر ذره بر او گوهر راز افشاند
شاهد حسن از آن خون شهیدان طلبد
کان گلابیست که در دامن ناز افشاند
عشق سوزندهٔ جاه است که هرگزمحمود
نتوانست که دامان ایاز افشاند
اثر نیش دهد در دل ریشم ، عرفی
مطرب آن نغمهٔ تر کز لب ساز افشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
گر دل اهل حقیقت در راز افشاند
زاهد از دامن دل گرد مجاز افشاند
همت این است که با این همه امید، دلم
آستین بر اثر عجز ونیاز افشاند
عرق شبنم خلد است هر آن قطرهٔ خوی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.