نام حسنت چون برم، بر آسمان آید گران
گر به گل بادی وزد بر باغبان آید گران
شهسوار حسن را، سر، مست باید بود، لیک
نی چنان مستی که در دستش عنان آید گران
دست بر دل مانده از درد خردمندی بسی
آن که بر دست و دلش رطل گران آید گران
بی گناهی بین که ان بدخو به قصد کشتنم
چون به زه بندد خدنگی بر کمان آید گران
گر متاع وصل شیرین را بدان نتوان خرید
بر دل پرویز گنج شایگان آید گران
ترک دلجویی کند چون منفعل گردم ز لطف
بر کریمان شرم روی میهمان آید گران
در غمی زد غوطه عرفی، کان غم لذت سرشت
بر دل یاران سبک، بر دشمنان آید گران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام گل بردن به پیشت بر زبان آید گران
دم زدن بی یاد رویت از دهان آید گران
در ترازوی دل ار سنجم ترا با جان خویش
از لطافت تو سبک آیی و جان آید گران
ابرویت در سینه ام بنشست و می لرزم ز بیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.