گنجور

 
عرفی

کعبه بی ذوق است و یاران را وداعی می کنیم

مژده اهل دیر را کانجا وداعی می کنیم

گر حدیث عشق کم گویی تو با آسودگان

جای منت هست، تحقیق صداعی می کنیم

زهر کو، خون جگر کو، شهد ناب و شیر چند

صبر دشوار است، با رضوان نزاعی می کنیم

در سماع ای شیخ موج از آستین ما بریز

در شهادت گاه او ما هم سماعی می کنیم

شیوه های زاهدان گر در شمار دین بود

غم مخور عرفی که ما هم اختراعی می کنیم