کسی که بر اثر مدعای خویشتن است
کشیده تیغ ستم در قفای خویشتن است
کسی که مایه ی امکان و شأن مطلب دید
اگر ملول نشیند به جای خویشتن است
چنان ز فیض قناعت به عیش مشغولم
که نفس کام طلب در غذای خویشتن است
هزار معجزه بنمود عشق و عقل جهول
هنوز امت اندیشه های خویشتن است
عدیل فطرت عرفی است همت ساقی
که حاتم دگران و گدای خویشتن است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی حالاتی از انسان و نسبت او با خویشتن و دنیای پیرامونش میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که کسانی که به خیالات و ادعاهای خود دلبستهاند، در حقیقت آسیب میبینند. همچنین کسی که تواناییها و شأن خود را درک کند و در حالت بیتحرکی بماند، در حقیقت به تضعیف خود پرداخته است. شاعر از قناعت و لذتهای ساده زندگی سخن میگوید و نشان میدهد که چگونه نفس انسان میتواند در جستوجوی چیزهای جزئی، خود را فراموش کند. در انتها، او به تضادهای عشق و عقل میپردازد و بر این نکته تأکید میکند که عدالت طبیعی به همت و اراده انسان وابسته است.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ادعاهای خودش، به ظلم به خود میپردازد، در واقع به خود آسیب میزند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر کسی قابلیت یا ارزش یک موضوع را درک کند و تصمیم بگیرد به طور منفعل و رنجور باقی بماند، در واقع او به جای خودش نشسته و از فرصتها دور مانده است. به عبارت دیگر، فرد باید فعالیت و تلاشی برای استفاده از پتانسیلها و تواناییهایش داشته باشد و در مقابل چالشها تسلیم نشود.
هوش مصنوعی: من تا آنجا از نعمت قناعت لذت میبرم که حتی آرزوی نیازهای خود را هم در زندگیام حس نمیکنم.
هوش مصنوعی: عشق هزاران شگفتی و نشانه را به نمایش گذاشته، اما عقل هنوز گمراه و ناآگاه مانده و افراد به کسب و کار و اندیشههای خود مشغولند.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصیتی که مانند یک ساقی (سرویسدهنده) است، باید طبیعت و سرشت عرفانی داشته باشد. او باید از ویژگیهای مثبت و سخاوتی چون حاتم (شخصیتی معروف به بخشش و generosity در تاریخ) برخوردار باشد، در حالی که در عین حال به خود و هویت خود نیز توجه داشته باشد. به بیان دیگر، او باید هم به دیگران کمک کند و هم به خود اهمیت بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دامِ زلفِ تو دل مبتلایِ خویشتن است
بکُش به غمزه که اینش سزایِ خویشتن است
گرت ز دست برآید مرادِ خاطرِ ما
به دست باش که خیری به جایِ خویشتن است
به جانت ای بتِ شیرین دهن که همچون شمع
[...]
صفای حسن تو از خط به جای خویشتن است
درین غبار همان بر صفای خویشتن است
هنوز می چکد از چهره تو آب حیات
هنوز سرو قدت در هوای خویشتن است
اگر چه حسن تو از خط شده است پا به رکاب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.