منم که پارهٔ دل در دهان غم دارم
به زیر ناصیه صد آستان غم دارم
دلی که زخم پذیری کند نمی بینم
وگر نه تیر نفس در دهان غم دارم
اگر چه جان به غمت داده ام، به گفتهٔ خویش
اگر غمت بگریزد زیان غم دارم
بگو به شادی وصلت که تیغ بردارد
که میل زمزمهٔ الامان غم دارم
چرا غمش نکند بر من اعتماد که من
ستم کشیده ولی مهربان غم دارم
گر از بهشت شود معصیت عنان تابم
هزار شکر که صد بوستان غم دارم
چگونه فهم حدیثم کنند بی دردان
که شهرزاد ملالم، زبان غم دارم
از آن دیار عدم شد مسخرم عرفی
که صد سپاه بلا در عنان غم دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از غم و درد عاطفی خود سخن میگوید و احساساتش را با زیبایی بیان میکند. او دلشکسته و رنجیده است و میگوید که در دل خود بار سنگینی از غم دارد. از یک سو، او نشان میدهد که حتی اگر در زندگیاش خوشی وجود نداشته باشد، وجود غم برایش باارزش است. او به عشق و شادی اشاره میکند و میگوید که غم او همچنان بر دوش او سنگینی میکند. در نهایت، شاعر احساس سرگردانی و تنهایی خود را در دنیای پر از رنج و غم به تصویر میکشد، و میگوید که این درد عاطفی نمیتواند از او رخت بربندد.
هوش مصنوعی: من شخصی هستم که دلتنگی و غم را در خود دارم و در زندگی، احساس سنگینی و فشار ناشی از این غم را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: قلبی که بتواند آسیب ببیند نمییابم و اگر چنین قلبی وجود داشت، در دل خود از غمهای سنگین دارم که مثل تیر در دلم نشستهاند.
هوش مصنوعی: اگرچه به خاطر غمت جان خود را فدای تو کردهام، اما اگر غمت از من دور شود، برایم ضرر خواهد داشت.
هوش مصنوعی: به شادی وصلت بگو که آمادهام تا با غم دوریام روبرو شوم، زیرا در دل احساس نگرانی و ناراحتی دارم.
هوش مصنوعی: چرا او به من اعتماد ندارد در حالی که من با وجود اینکه زخمهای زیادی دیدهام، هنوز هم قلبی مهربان و پر از غم دارم؟
هوش مصنوعی: اگر چه گناهی از بهشت صادر شود، من هزار بار شکر گزارم که صد باغِ غم و اندوه دارم.
هوش مصنوعی: چطور میتوانند حرفهایم را درک کنند، زمانی که آنها تجربهی درد و رنج را نداشتهاند و من از غم و اندوه پر هستم؟
هوش مصنوعی: از سرزمین عدم و نیستی به دست آمدهام، عارفانه و خاضعانه که در دل من بارها و بارها درد و غم را احساس میکنم و این بارها به اندازهی سپاههای بزرگ هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منم که پارهٔ غم در دهان غم دارم
به زیر ناصیه صد داستان غم دارم
دلی که زخم پذیری کند نمی دانم
وگر نه تیر نفس در کمان غم دارم
از آن به تیغ غم آیم که در دکانچهٔ عشق
[...]
همین نه لخت جگر در دهان غم دارم
هزار نعمت الوان به خوان غم دارم
به ناز بالش عشرت فرو نمیآید
سری که بهر تو بر آستان غم دارم
مرا رسد که کنم نازها به شاهد عیش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.