بنازم شیشهٔ می را ، که خوش مستانه می گرید
سری خم کرده و در دامن پیمانه می گرید
کسی کش کام دل شدآشنای لذت ماتم
چنان گر نوحه سازی گرید، از افسانه می گرید
دل خود را به آن خوش می کند، حسرت کش دنیا
که با خلق جهان در یک مصیبت خانه می گرید
کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را
نه در معموره می خندد، نه در ویرانه می گرید
مگر آمیزش پاکیزه دارد مهر محبوبان
که شمع اندر میان خنده و پروانه می گرید
کسی کو شیشه ای خالی کند ، تا پر شود چشمش
اگر با ما کشد ساغر، به یک پیمانه می گرید
جهان درمردن دل ، گریه و سوز است ، عرفی را
که گویی در عزای عاشق جانانه می گرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز صوت بلبل اندر بوستان فرزانه می گرید
جنون مست از نوای جغد در ویرانه می گرید
در این ماتم سرا، با مصلحت دانی مصاحب شو
که در بازار می خندد، و (هم) در خانه می گرید
شراب های های گریه ام، ساقی قدح می کن
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.