پیش بردم در قمار عشق جانان باختن
صد شکافم بر دل است و یک گریبان باختن
گوی میدان وفا را زخم چوگان بشکند
گر در این میدان سپهر آید به چوگان باختن
بردن جان دیده عشق و چیده بازی، هوش دار
با حریف پیش بین مستانه نتوان باختن
بی دل و دینم، وگر نه من کجا، سهو از کجا
از تهی دستی دلیرم، در پریشان باختن
نشأه صد ساله ام از یک درشتی کم شود
کی به یک تلخی توان صد شکّرستان باختن
دست عرفی از گریبان، کس جدا هرگز ندید
خواهد آخر دست در چاگ گریبان باختن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به قمار عشق و پردهدریهای آن اشاره میکند. او میگوید که جانش را در این بازی باخته و دلش شکافهای زیادی خورده است. در میدان عشق، هرچقدر کوشش کند، ممکن است دچار شکست شود. او به نداشتن دل و دین اشاره میکند و از چالشهایی که در این مسیر با آن مواجه است میگوید. همچنین به این نکته میپردازد که نمیتوان به سادگی از تلخیها گذشت و به شکرستان رسید. در نهایت، شاعر تأکید میکند که در این بازی سرنوشت، دستش هیچگاه از گریبانش جدا نخواهد شد و این نشاندهندهی تعهد و پیوند عمیقش با عشق است.
هوش مصنوعی: در بازی عشق، من همه چیزم را باختم و تنها یک نشانه از خود بر جای گذاشتم، که نشاندهندهی زخمهای عاطفی و دردهای قلبیام است.
هوش مصنوعی: اگر کسی در میدان وفا، با زخم و آسیب مواجه شود، این نشاندهنده این است که در زندگی، اگر در مواجهه با مشکلات و چالشها قرار بگیرد، ممکن است شکست بخورد. به عبارت دیگر، در این نبرد وجودی، اگر کسی نتواند با مشکلات به درستی برخورد کند، به زانو در میآید.
هوش مصنوعی: عشق جان را به بازی میبرد و به تماشا مینشیند. باید مراقب باشی که در مقابل رقیب، حتی در حالتی سرخوش و شاداب هم نتوانی شکست بخوری.
هوش مصنوعی: من بیدل و دین هستم، وگرنه من در کجا قرار دارم و اشتباه از کجا ناشی میشود. من در حالت ناامیدی و باختن به خودم میبالم که از نبودن چیزی دلیرانه برخورد میکنم.
هوش مصنوعی: اگر یک رفتار زشت و ناپسند در طول صد سال رشد و زندگی ام را کم کند، چگونه میتوانم با یک تلخی و ناامیدی، صد مزه شیرین و خوشایند را از دست بدهم؟
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال ندیده که دست عرفی از گریبان کسی جدا شود، اما در نهایت، وقتی که دست در چنگ گریبان میماند، ممکن است به دلیلی دست خود را از دست بدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشقبازی چیست سر در پای جانان باختن
با سر اندر کوی دلبر عشق نتوان باختن
آتشم در جان گرفت از عود خلوت سوختن
توبه کارم توبه کار از عشق پنهان باختن
اسب در میدان رسوایی جهانم مردوار
[...]
شیوه مردان نباشد عشق پنهان باختن
کمتر از پروانه نتوان بود در جان باختن
در مقامرخانه رندان با همت در آی
تا ببینی از گدایان ملک سلطان باختن
در خرابات محبت کار سرمستان بود
[...]
کار عشاق است جان در عشق جانان باختن
عشق جانان در حقیقت نیست جز جان باختن
کر کنم جان در سر سودای وصلش باک نیست
زانکه در کوی سلامت عشق نتوان باختن
تا ز عاج و انبوسش گوی و چو کان کرده اند
[...]
نیست بازی با رخ او عشق پنهان باختن
با چنان رخ غایبانه نیست آسان باختن
جان بسی در باخت عاشق تا به آن رخ عشق باخت
پاکباز آمد مقامر از فراوان باختن
تا بری از من به بازی جان و سر وآنگه روان
[...]
با مسلمان زادگان تا کی دل و جان باختن
بعد ازین خواهم به ترسازاده ایمان باختن
بر امید یک نگاه مرحمت می بایدم
خویش را چون سرمه در چشم عزیزان باختن
تشنه چندین راه ظلمت کرده طی حیف است حیف
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.