ز بی دردی به امید اجل در عشق مرهونم
نه شرم از قتل فرهادم نه از ننگ از مرگ مجنونم
وبال از هوش دان است، از خردگر همچنین خیزد
همان بهتر که ساقی در شراب انداز مجنونم
فغان العطش ناگه به گوش خضر ره یابد
بیا ای عشق و بنما ره به سوی چشمهٔ خونم
که در بیرون گلخن بلبلی را در قفس دارد
که فریاد وی از عشق، آتشی افروزد به بیرونم
وگر در سایهٔ طوبی برد خوابم، محال است این
که غم های تو بر بالین بتازد صد شبیخونم
منم کز حرص تاراج متاع درد و غم، عرفی
گهی در آستین دست و گهی در جیب گردونم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و دردناک شاعر است. او به امید فرارسیدن مرگ، به عشق خود وابسته است و از این که مانند فرهاد کشته شود یا مجنون بمیرد، شرمنده نیست. شاعر از عقل و خرد خود آگاه است و میداند که در عشق، عقل هیچ جایگاهی ندارد. او از ساقی میخواهد که عشق را در دلش زنده کند و او را به چشمه خون برساند. شاعر به وضعیت گل بلبل در قفس اشاره میکند که عشقش را فریاد میزند و این فریاد توجه او را جلب میکند. همچنین، او به خواب خیالانگیزی در سایه طوبی اشاره میکند که هرگز نمیتواند غمهای عشقش را فراموش کند. او در نهایت به احساسات تلخ و دردناک خود اشاره میکند که شبیه به دزدی است که درگیر غم و درد است.
هوش مصنوعی: من به خاطر بیدردیام منتظر مرگ هستم و در عشق به دیگران وابستهام. نه از این که فرهاد کشته شده خجالت میکشم، و نه از ننگ مرگ مجنون.
هوش مصنوعی: خطر و عواقب ناشی از نادانی و عدم درک صحیح، از عقل و تفکر درست ناشی میشود. بهتر است که ساقی در میخانه من را سرمست و دیوانه کند.
هوش مصنوعی: ناله و فریاد خشکی ناگهان به گوش خضر، راهنما میرسد. بیا ای عشق و راهی را به سمت چشمهای که سرشار از عشق و احساسات من است، نشان بده.
هوش مصنوعی: بلبلی در قفس، با صدای عشقش، به قدری احساسات را بروز میدهد که آتش عشقش را به بیرون میفرستد.
هوش مصنوعی: اگر در زیر سایهی درخت طوبی خوابم ببرد، غیرممکن است که غمهای تو بر سر بالینم هجوم بیاورند و آرامش مرا مختل کنند.
هوش مصنوعی: من کسی هستم که از روی حرص و طمع، درد و غم را به سرقت میبرم، گاهی این احساسات در آستینم وجود دارد و گاهی هم در جیب آسمان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز رشک همدمانش بس که جوشد هر نفس خونم
برند از انجمن هرشب چو شمع کشته بیرونم
اگر همسایهٔ خورشید گردد کوکب بختم
نخواهد در کنار بزم او ره داد گردونم
نسیم کوی لیلی ره چه داند جانب گلخن
[...]
بیابان گردم و از کشور آرام بیرونم
متاع کاروان گردباد دشت مجنونم
نمی دانم کدامین شوخ قصد کشتنم دارد
که همچون موجه سیماب در تن می تپد خونم
ز من چون غنچه های باغ بوی درد می آید
[...]
بیا ساقی بپیما ساغری زان صاف گلگونم
به خم بنشسته بنگر حکمت افزون از فلاطونم
به جامی ملک جم چون کی برابر کی کنم حاشا
که یک دم گنج آسایش به از صد گنج قارونم
دو کیهان را نپندارم به میزان تو مقداری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.