برو ای غم خبری از دل آواره بیار
آن چه در این سفر اندوخته یکباره بیار
من ز داروی اجل چارهٔ دل یافته ام
ای مسیح ار بودت بهتر ازین چاره، بیار
ای اجل جان ندهد اهل وفا، سعی مکن
یا برو رخصت از آن غمزهٔ خونخواره بیار
آتش طور، بهشت است، چنین نیست حلال
عشق اگر می طلبی رو دل صد پاره بیار
عرفی این گونه دل جان مفشانی هرگز
جمع کن هر چه به هیچ ارزد و یکباره بیار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوه خود صحبت میکند و از آن میخواهد که خبر خوشی را به او بیاورد. او به سفر یکبارهای اشاره میکند که در آن چیزهای باارزشی اندوخته است. شاعر از تواناییهای مسیحی در بهبود حال خود یاد میکند و از اجل میخواهد که اهل وفا را رنج ندهد. همچنین به عشق و آتش عشق اشاره میکند و میگوید که اگر کسی به عشق نیاز دارد، باید دل و جانش را فدای آن کند. در انتها، شاعر به این نتیجه میرسد که بهتر است همه چیز را در یک لحظه جمع کند، حتی اگر به نظر بیارزش بیاید.
هوش مصنوعی: ای غم، برو و از دل پر از غم من دور شو. بیا و آن چیزهایی را که در این سفر جمع کردهام به یکباره به من برگردان.
هوش مصنوعی: من با مرگ و فنا کنار آمدهام و از آن آرامش یافتهام. ای عیسی، اگر چارهای برای دل من بهتر از این داری، آن را به من نشان بده.
هوش مصنوعی: ای مرگ، جان افراد وفادار را نمیگیرد، تلاش نکن یا از آن نگاه خشمگین اجازه بگیر.
هوش مصنوعی: آتش طور مانند بهشت است، اما عشق حلال نیست. اگر واقعا به دنبال عشق هستی، قلبی که به هزار تکه تقسیم شده را بیاور.
هوش مصنوعی: دل و جانت را به راحتی و بیپروا فدای چیزی نکن که ارزش چندانی ندارد. به جای آن، هر چه را که بیارزش است یک جا بگذار و رها کن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.