هزار حسن عبادت نه زشتی عمل است
متاع من دل مجذوب و مستی ازل است
یکی است نقد حکیمان و حسن نادانان
هر آن چه در کتب حکمت است در مثل است
کسی که گشته به تقلید آدمی سیر ت
نه آدمی است، همان باز، آدمی بدل است
به جنگ زاهد و صوفی خوشم به گلشن او
میان بلبل و زاغ چمن همان جدل است
من از حدوث و قدم خامشم، ولی گویم
نظیز عدت آینده عهد ماازل است
قصیده نظم هوس پیشگاه بود عرفی
تو از قبیله ی عشقی وظیفه ات غزل است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره حقیقت عبادت و درک محبت الهی است. شاعر میگوید که عبادت واقعی در عمق دل و عشق به خدا نهفته است و اعمال ظاهری تنها نقش ظاهر را دارند. او تأکید میکند که حکمت واقعی در نمادهای زندگی نهفته است و تقلید صرف از دیگران انسان را به واقعیات نخواهد رساند. همچنین، شاعر به جدل بین زاهد و صوفی اشاره میکند و نشان میدهد که در نهایت، عشق و احساس در مهمترین جنبههای زندگی نقش دارند. در انتها، به اهمیت غزل و عشق به عنوان راهی برای ابراز احساسات اشاره میکند.
هوش مصنوعی: هزاران زیبایی در عبادی که انجام میدهم، به خاطر بدی عملها نیست؛ بلکه خدای من، دل من را به خود جذب کرده و مستی جاودانهای به من بخشیده است.
هوش مصنوعی: حکمت و دانایی حقیقی در واقع یک چیز است و زیبایی نادانی هم در پیروی از همین راه است. هر آنچه که در آثار فلسفی و حکمت نوشته شده، در قالب مثلها و واژهها نمایان میشود.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به تقلید از دیگران زندگی میکند و شخصیت خودش را ندارد، دیگر انسان نیست. او مانند پرندهای است که به جای خود واقعیاش، چیزی شبیه به انسان شده است.
هوش مصنوعی: من به جدال و کشمکش میان زاهد و صوفی در دنیای معنوی خوشحالم، چون این جدال مانند جنگ میان بلبل و زاغ در گلشن است.
هوش مصنوعی: من درباره اینکه آیا جهان و موجودات آن تازه به وجود آمدهاند یا از ازل وجود داشتهاند سخنی نمیگویم، اما میتوانم بگویم که شباهتهای این بحث به زمان آینده و پیمانهای ما در گذشته اشاره دارند.
هوش مصنوعی: شعر زیبا و دلنشین تو به عشق و احساس مربوط میشود و وظیفهات این است که غزل سرایی کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در این زمانه رفیقی که خالی از خِلَل است
صُراحیِ میِ ناب و سَفینهٔ غزل است
جَریده رو که گذرگاهِ عافیت، تنگ است
پیاله گیر که عُمرِ عزیز بیبَدَل است
نه من ز بیعملی در جهان مَلولَم و بس
[...]
خیال خال لبت تخم مزرع امل است
هوای خط تو ختم صحیفه عمل است
اگر نه رقعه قتل من آرد از تو رسول
رسول قاصد جان رقعه نامه اجل است
زکات آن لب میگون به می پرستان ده
[...]
ز بحر چرخ به کشتی عمر صد خلل است
دواش بحر شراب و سفینه غزل است
می رقیق چو نقد حیات بیمثل است
بت شفیق چو عمر عزیز بیبدل است
به وصل او ندهم راه احتمال ای عشق
[...]
بنای توبه ز ابر بهار در خلل است
می دوآتشه عمر دوباره را بدل است
ز شام تا دم صبح است وقت می خوردن
میان روز، بط می خروس بی محل است
کجاست ساغر می تا مرا کند بلبل
[...]
برای دوست رفیقی که خالی از خلل است
محبت نبی و آل و علم با عمل است
صفیف شو به عمل راه آخرت تنگ است
به علم کوش که عمر عزیز بیبدل است
نه من ز بیعملی در جهان ملولم و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.