گنجور

 
عرفی

ما گریبان دل از گل های غم پر کرده ایم

از شراب تلخکامی جام جم پر کرده ایم

مژده باد ای دل، نثار کام را آماده باش

کز گل پژمردگی دامان غم پر کرده ایم

هیچ از این حسرت نمی سوزیم کز بازار فیض

اهل دل جیب مراد و ما شکم پر کرده ایم

تیغ و سر درکف به سوی عشق رفتم، گفت رو

کز شهیدان عاقبت را از عدم پر کرده ایم

خوش برآ عرفی زمانی با الم خاموش باش

کز هجوم ناله آزار الم پر کرده ایم