گنجور

 
عرفی

اگر ز کاوش مژگان او دلم خون شد

خوشم که بهر من اسباب گریه افزون شد

دم هلاک، به روی تو، بس که، حیران بود

دلم نیافت، که کی، ز سینه، جان بیرون شد

کدام قطرهٔ خوی، لیلی، از جبین افشاند

که گاه گریه، برون، ز چشم مجنون شد

امید من به محبت، زیاده، چون نشود؟

که دوشِ کوهکن، آرامگاه گلگون شد

ز بت نه گوشهٔ چشمی، نه چین ابرویی

به حیرتم که دل برهمن ز کف چون شد

فغان ز طبع تو عرفی، مگو، بگو کز تو

طبیعتت سبب شهرت همایون شد

 
 
 
کمال‌الدین اسماعیل

خدایگان بزرگان و مقتدای کرام

که صیت عدل تو معمار ربع مسکون شد

کمال قدر ترا پایه آنچنان عالیست

که اوج قبّۀ چرخش چو صحن هامون شد

هزار بار فزون دیده ام که همّت تو

[...]

امیرخسرو دهلوی

ز دوری تو چو خونابه من افزون شد

مرنج ز اشک من ار آستانت گلگون شد

به گرد کوی تو مردم، نگفتیم که سگی

فتاده بود درین کوی، حال او چون شد

بکش به ناز جهانی که شکل و شوخی تو

[...]

اهلی شیرازی

چو شهسوار مرا رخ ز باده گلگون شد

عنان توسن عقلم ز دست بیرون شد

بیک نظاره دلم برد و مست خویشم کرد

چنانکه هیچ ندانم که حال دل چون شد

چو آن پری ز گل چهره برفکند نقاب

[...]

صائب تبریزی

زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد

کباب را زنمک شوق آتش افزون شد

شدم به بتکده از کعبه سر برآوردم

مرا کلید در بسته نعل وارون شد

نرفت از دل من خارخار عشق برون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

مسیح دید لبت، رنگ او دگرگون شد

ز سحر غمزه‌ات اعجاز را جگر خون شد

ز شوق تیغ به خود گو ببال صید حرم

که غمزه تو به عزم شکار بیرون شد

نبرد نامه من، مرغ نامه‌بر بر دوست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه