مجنون تو هر دم روش تازه نسازد
بد نامیت آرایش آوازه نسازد
احزای مروت همه جمع آمده، امید
کش ناز تو بی بهره ز شیرازه نسازد
نازم به صفای مه کنعان، که زلیخا
گر غیرت حور است ، که بی غازه نسازد
دریاست به یک حوصلهٔ رحمت ساقی
در باده زند جام و به اندازه نسازد
در بزم وی ای دل مکن افغان کشی، آنجا
با نغمهٔ بی شعبه و آوازه نسازد
مرهم به از آن داغ که در حالت بهبود
همسایگی داغ تواش تازه نسازد
عرفی بکش این جام، بیاسا، که نه عیب است
گر تشنه لبی چون تو، به خمیازه نسازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.