خرد، دارالشفا و جهل، محنتخانه میسازد
خراب مستیام، کاین هردو را ویرانه میسازد
چنان شایستهٔ عشقم که بعد از سوختن، گردون
ز خاکم بلبل، از خاکسترم پروانه میسازد
دو روزی یاریت گشتم، مذاقم بیحلاوت شد
مرا جام شراب و گریهٔ مستانه میسازد
چو تنها گردم از غمهای او صد همنشین دارم
میان بیغمان تنهاییام دیوانه میسازد
چو در بیت الحرام آیی، مکن بیعت به او عرفی
که او در کعبهٔ اسلام ، ره بتخانه میسازد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تضاد بین خرد و جهل میپردازد و بیانگر این است که جهل میتواند به درد و محنت منجر شود. شاعر از عشق سخن میگوید و تأکید میکند که عشقش این قدرت را دارد که حتی بعد از سوختن آسمان، از خاکسترش پروانه بسازد. او به یاد میآورد که در مدت زمان دو روزه یاری، طعم زندگیاش تلخ شده و شراب و گریهاش را به یاد میآورد. همچنین میگوید که در مقابل غمهای محبوبش، احساس تنهایی و دیوانگی میکند. در پایان، شاعر به بیعت نکردن در مکان مقدسی مانند کعبه توصیه میکند و به نوعی هشدار میدهد که خطرات جهل و نادانی در هر مکانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: عقل و دانش مانند دارویی است که میتواند انسان را بهبود بخشد، در حالی که جهل و نادانی ایجاد درد و رنج میکنند. مستی من به خاطر این دو عامل، به ویرانی میانجامد.
هوش مصنوعی: عشق من به قدری ارزشمند و زیباست که حتی بعد از اینکه دچار از بین رفتن و نابودی شوم، آسمان با خاک من بلبل را به وجود میآورد و از خاکستر من پروانه میسازد.
هوش مصنوعی: مدتی کنارت بودم و حال و هوایم تلخ و بیمزه شد. حالا نوشیدن شراب و گریهای که از سر شوق و نشئگی است، مرا مشغول میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر غمهای او در تنهایی به سر میبرم، احساس میکنم که حتی در میان جمعیت همنشینان، احساس تنهایی میکنم و این احساس، مرا دیوانه میکند.
هوش مصنوعی: وقتی به خانهی خدا میروی، نباید به کسی که به سوی غیر خدا مینگرد، اعتماد کنی؛ زیرا او در مکان مقدس اسلام، راهی به سمت معبدهای دیگر میسازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هوای کوی او آوارهام از خانه میسازد
فسون او پدر را از پسر بیگانه میسازد
صلاحم عشق شد کفرم یقین انکار ایمانم
محبت کعبه ویران میکند بتخانه میسازد
قلم در اختیار اوست من چون نقش موهومم
[...]
فرنگیطلعتی کز دین مرا بیگانه میسازد
اگر در کعبه رو میآورد بتخانه میسازد
گهر بخشند مردان در عوض سنگ ملامت را
به پیری میرسد طفلی که با دیوانه میسازد
چراغ حسن را دست دعا فانوس میگردد
[...]
شکیب عاشقان، معشوق را دیوانه میسازد
محبت، شمع را پروانه پروانه میسازد
ز سنگ محتسب خالی نگردد حلقه مستان
ز خاک یک سبو، ایام صد پیمانه میسازد
به دیوار حرم چون تکیه کردم، چاک زد جامه
[...]
هوای او فلاطون را زخود بیگانه می سازد
نگه را نوبهار جلوه اش دیوانه می سازد
من آن مجنون عنقا جلوه ام کز غایت وحشت
برون از تنگنای آب و گل کاشانه می سازد
بلاکش عاشقی کو با غم جانانه میسازد
ز جان سختی، دم شمشیر را، دندانه میسازد
گشاید گل به شبنم، گر چنین آغوش الفت را
به بلبل آشیان را غیرت، آتشخانه میسازد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.