گنجور

 
اهلی شیرازی سعدی

در این بخش شعرهایی را فهرست کرده‌ایم که در آنها اهلی شیرازی مصرع یا بیتی از سعدی را عیناً نقل قول کرده است:


  1. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۲ - بابر :: سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید

    اهلی شیرازی (بیت ۱): نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد

    سعدی (بیت ۱۹): نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد



در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروه‌های مجزا فهرست کرده‌ایم:


  1. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:تا دیده ام بخواب شبی بوتراب را - چشمم دگر بخواب ندیده است خواب را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:گر ماه من برافکند از رخ نقاب را - برقع فروهلد به جمال آفتاب را


  2. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶:این است نهان از نمک آن تازه جوان را - کز هوش رود هرکه تماشا کند آن را

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح میر عفیف الدین گوید:تا آتش خور تافته برج سرطان را - همچون شرر آتش زده ذرات جهان را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:ساقی بده آن کوزهٔ یاقوتِ روان را - یاقوت چه ارزد بده آن قوتِ روان را


  3. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸:منه بخاک ره ای یوسف آن کف پا را - قدم بدیده ما نه عزیز کن ما را

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷:بهل حکایت شیرین بکوهکن مارا - چراغ مرده چه پرتو دهد دل مارا


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:اگر تو فارغی از حال دوستان یارا - فراغت از تو میسّر نمی‌شود ما را

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:شب فراق نخواهم دَواج دیبا را - که شب، دراز بُوَد خوابگاه تنها را

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۳:سپاس دار خدای لطیف دانا را - که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است:سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست - که پیش اهل هنر منصبی بود ما را


  4. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰:زشت است کان نکورو از حد برد جفا را - گر بد نیاید او را طاقت نماند ما را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا - گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را


  5. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۹:گشاد صد دل از آن غنچه شکر خند است - به یک کرشمه او کار خلق در بند است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:شب فراق که داند که تا سحر چندست - مگر کسی که به زندان عشق در بندست


  6. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۰:به عهد یوسف من کز فرشته افزون است - کسی حکایت لیلی کند که مجنون است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴:ز من مپرس که در دست او دلت چون است - ازو بپرس که انگشت‌هاش در خون است


  7. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹:بر صید حرم تیغ مزن زانکه حرام است - کار دل صد خسته به یک غمزه تمام است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲:دور از تو شب و روز مرا خواب حرام است - من خود چه شناسم که شب و روز کدام است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است - ای مجلسیان راه خرابات کدام است


  8. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳:پیش تو داد من ز جور زمانه است - اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵:خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست - آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:دیگر نشنیدیم چنین فتنه که برخاست - از خانه برون آمد و بازار بیاراست


  9. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹:کاسه چشم من از شوق گل رخسار دوست - لاله رنک از خون دل گشت و سیاهی داغ اوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در شجاعت شاه اسمعیل گوید:شاه روشندل که ریزد خون دشمن بهر دوست - قرص خورشید فلک بهر کمر شمشیر اوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:با خردمندی و خوبی پارسا و نیکخوست - صورتی هرگز ندیدم کاین همه معنی در اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۲:کس به چشمم در نمی‌آید که گویم مثل اوست - خود به چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست


  10. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲:چراغ عشق من افروخت شمع خلوت دوست - فروغ معنی من زنور طلعت اوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:بتا هلاک شود دوست در محبت دوست - که زندگانی او در هلاک بودن اوست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:سفر دراز نباشد به پای طالب دوست - که زنده ابدست آدمی که کشته اوست


  11. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:کور شد از غم رقیب کان پری از بام ماست - کوری چشم رقیب روشنی چشم ماست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست - هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸:صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست - چارهٔ عشق احتمال شرط محبت وفاست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۳:هر چه رود بر سرم چون تو پسندی رواست - بنده چه دعوی کند؟ حکم، خداوند راست


  12. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲:ز گریه دل پر و لب همچو غنچه خندان است - چو گل شکفته ام از گریه خنده ام زان است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۵:گه نظاره دلم ایمن از رقیبان است - که هرکه هست چو من در رخ تو حیران است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - مدح خیمه شاهی شاه اسماعیل گوید:تبارک الله از خیمه این چه بستانست - که در نظاره او چشم عقل حیران است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:هزار سختی اگر بر من آید آسان است - که دوستی و ارادت هزار چندان است


  13. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱:قد طوبی و لب کوثر و خود حور بهشت است - یارب ملک است آدمی این چه بهشت است


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:ای سیر تو را نانِ جُوین خوش ننماید - معشوقِ من است آنکه به نزدیکِ تو زشت است


  14. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۹:امروز غیر غم زتو هیچم نصیب نیست - فردا اگر همین بود آنهم غریب نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۴:دردی‌ست درد عشق که هیچش طبیب نیست - گر دردمند عشق بنالد غریب نیست


  15. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۱:گر صد هزار سال وصالت میسر است - یالله اگر بیک شب هجران برابرست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:این بوی روح‌پرور از آن خوی دلبر است - وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۳:در چشمت ار حقیر بود صورت فقیر - کوته نظر مباش که در سنگ گوهرست


  16. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۵:کسی که حق حریفان مهربان نشناخت - سزاست گر جگرش جور ناکسان خون ساخت

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵:چه اختیار کسی را ز عاشقان گر یار - یکی بلطف بخواند و یکی ز چشم انداخت


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:دریغ صحبت دیرین و حق دید و شناخت - که سنگ تفرقه ایام در میان انداخت

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱:همی گریختم از مردمان به کوه و به دشت - که از خدای نبودم به آدمی پرداخت

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۸:نه هر سخن که برآید، بگوید اهلِ شناخت - به سرِّ شاه سر خویشتن نشاید باخت


  17. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱:کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست - کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - اندرز و نصیحت:خوش است عمر دریغا که جاودانی نیست - پس اعتماد بر این پنج روز فانی نیست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳۷:اگر بمُرد عَدو، جایِ شادمانی نیست - که زندگانیِ ما نیز جاودانی نیست


  18. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۸:بحق شام وصال و بعهد روز نخست - که روز و شب دل من در هوای صحبت تست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۷:اگر ز کین‌کشی‌ام غم ز خشم و کینم نیست - ز رشک غیر می‌سوزم که تاب اینم نیست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست - که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

    سعدی » مواعظ » مراثی » ذکر وفات امیرفخرالدین ابی‌بکر طاب ثراه:وجود عاریتی دل درو نشاید بست - همانکه مرهم جان بود دل به نیش بخست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲:چنین که هست نماند قرار دولت و ملک - که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳:علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد - دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۵:توانم آنکه نیازارم اندرون کسی - حسود را چه کنم کو ز خود به رنج در است؟

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست - خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:به آستین ملالی که بر من افشانی - طمع مدار که از دامنت بدارم دست


  19. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰:مرا ز عشق نه عقل و نه دین دنیایی است - چه زندگی است که من دارم این چه رسوایی است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲:زهی رفیق که با چون تو سروبالایی است - که از خدای بر او نعمتی و آلایی است


  20. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۶:عنان کار نه دردست مصلحت بین است - عنان بدست قضاده که مصلحت این است


    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:اگر تجارت بحر و سفینه می‌خواهی - سفینه‌ای که در او بحرها بود این است


  21. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴:چو خط به کشتنم آورد لعل خندانت - بکش وگرنه کند بخت من پشیمانت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸:چو نیست راه برون آمدن ز میدانت - ضرورتست چو گوی احتمال چوگانت


  22. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۰:چشم دلم چو دیده از آن شمع روشن است - آنشوخ نور چشم و چراغ دل من است


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:امشب به راستی شب ما روز روشن است - عید وصال دوست علی رغم دشمن است


  23. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۲:باورم ناید که شد در پوست مجنون سوی دوست - عاشق اندر پوست کی گنجد که بیند روی دوست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:صبحدم خاکی به صحرا برد باد از کوی دوست - بوستان در عنبر سارا گرفت از بوی دوست


  24. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:مسکینی ما را نتوان شرح و بیان کرد - مسکین تر از آنیم که تقریر توان کرد

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۶:نتوان بر ساقی سخن از توبه عیان کرد - پیش محک تجربه قلبی نتوان کرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:انصاف نبود آن رخ دل‌بند نهان کرد - زیرا که نه رویی‌ست کز او صبر توان کرد


  25. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۱:خوبان که همچو شمع ز نور آفریده‌اند - سر تا قدم چراغ دل و نور دیده‌اند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵:اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند - کآرام جان و انس دل و نور دیده‌اند


  26. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸:بخاک مرده اگر برق عشق برگیرد - چراغ مرده دگر زندگی ز سر گیرد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:کدام چاره سگالم که با تو درگیرد - کجا روم که دل من دل از تو برگیرد


  27. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۹:اطیفه عجب از غمزه نرگست دادند - که عالمی کشد و خاطری برنجاند


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹:کسی که روی تو دیده‌ست حال من داند - که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۹:به روزگارِ سلامت، شکستگان دریاب - که جبرِ خاطرِ مسکین بلا بگرداند


  28. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸:خط دمید از رخ او کار بلا بالا شد - یارب این فتنه پنهان ز کجا پیدا شد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱:کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد - آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد


  29. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۶۶:گهی که بر منت از مرحمت نظر باشد - طپیدن دل ریشم زیاده تر باشد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۶۸:کسی به حمد و ثنای برادران عزیز - ز عیب خویش نباید که بیخبر باشد


  30. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۸۸:گر آه کشم آن سگ کویم بسر آید - کز آه من سوخته بوی جگر آید


    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:گر صبر کُنی ور نَکَنی مویِ بناگوش - این دولتِ ایّامِ نکویی به سر آید


  31. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۳۵:مشاطه تو جلوه ناز ای پسر بود - طاووس را چه حاجت مشاطه گر بود


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷:از دست دوست هر چه ستانی شکر بود - وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۷:با‌آن‌که در وجودِ طعام است عیشِ نفس - رنج آوَرَد طعام که بیش از قَدَر بوَد


  32. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۳:داغت خبر ز سوز من دل فکار کرد - آخر شرار آتش ما در تو کار کرد


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - توحید:فضل خدای را که تواند شمار کرد؟ - یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟


  33. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۷۵:گرچه ارباب خرد طایفه یی پرهنرند - عاشقان طایفه دیگر و قومی دگرند


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰:دنیی آن قدر ندارد که بر او رشک برند - یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند


  34. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۰:کس به هجر تو یار کس نشود - روز محنت دوچار کس نشود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱:بنده را مردن از طلب خوشتر - خاصه ذکر روی بندگی طلبد


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۸:غم نه بر دل که گر نهی بر کوه - کوه گردد ز بار غصه ستوه

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۰:همه فرزند آدمند بشر - میل بعضی به خیر و بعضی شر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۴۲:هر که آمد بر خدای قبول - نکند هیچش از خدا مشغول

    سعدی » گلستان » دیباچه:به چه کار آیدت ز گل طَبَقی؟ - از گلستان من ببر ورقی

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:نکند جورپیشه سلطانی - که نیاید ز گرگ چوپانی

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:مهتری در قبولِ فرمان است - ترکِ فرمان دلیلِ حِرمان است

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۰:به لطافت چو بر‌نیاید کار - سر به بی‌حرمتی کِشَد ناچار

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱:هر که سلطان مریدِ او باشد - گر همه بد کند، نکو باشد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:آن شنیدی که شاهدی به نهفت - با دل از دست رفته‌ای می‌گفت:

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:بوسه دادن به روی دوست چه سود - هم در این لحظه کردنش بدرود

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۳:آن که در راحت و تنعم زیست - او چه داند که حال گرسنه چیست


  35. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۱:سرم فدای رهی باد کان سوار آید - سری که خاکره او نشد چه کار آید


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:مرا چو آرزوی روی آن نگار آید - چو بلبلم هوس ناله‌های زار آید


  36. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۵:یا مکن قول بتان گوش و بما خرده مگیر - یا زما هم سخنی بشنو و عذری بپذیر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر - به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر


  37. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۲۸:از بهر قتل عاشق دلخسته چشم یار - تیغی کشیده از مژه همچون زبان مار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶:فریاد پیرزن که برآید ز سوز دل - کیفر برد ز حملهٔ مردان کارزار


  38. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۷:پیش خورشید رخش کی ماه گردد جلوه گر - چشم کج بین آفتابی را دو می بیند مگر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۷ - ولی:مسند شاهی بود دام ره هر بی‌بصر - میل درویشی نما گردیده‌ای داری به سر


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۳:آفتاب است آن پری‌رخ؟ یا ملائک؟ یا بشر؟ - قامت است آن؟ یا قیامت؟ یا الف؟ یا نیشکر؟


  39. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳:آن پریرو هرکه خواهد دست دل در گردنش - تا ندارد دست از عالم نگیرد دامنش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:چون برآمد ماه روی از مطلع پیراهنش - چشم بد را گفتم الحمدی بدم پیرامنش


  40. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۷:کوی او خواهی دلا محنت کش اغیار باش - دم مزن خاموش همچون صورت دیوار باش


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۷:ملکداری با دیانت باید و فرهنگ و هوش - مست و غافل کی تواند؟ عاقل و هشیار باش


  41. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۰:تا شسته شد ز شیر لب روح پرورش - هیچ از دهان کس نشد آلوده شکرش

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹:تخم کرم فشان تو درین خاکدان که مرد - یکجو کرم به است ز صد خرمن زرش


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹:پروردگار خلق خدایی به کس نداد - تا همچو کعبه روی بمالند بر درش


  42. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۲:ز بهر کلبه عاشق دلا مجوی چراغ - که شمع مجلس او بس بود فتیله داغ


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳:به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم - نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ


  43. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۹:بزخم تیر تو جان رفت و خاک تن شد گل - هنوز لذت تیرت نمیرود از دل

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۰:ز خشم و ناز تو صد شوق شد فزون در دل - تغافل تو همه التفات و ما غافل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در ستایش علاءالدین جوینی صاحب دیوان:هر آدمی که نظر با یکی ندارد و دل - به صورتی ندهد صورتیست لایعقل

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۲:به مرگ خواجه فلان هیچ گم نگشت جهان - که قائمست مقامش نتیجهٔ قابل

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۳:به تیشه کس نخراشد ز رویِ خارا گِل - چنان که بانگِ درشت تو می‌خراشد دل


  44. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸۳:کنون که جامه چو من میدری که سر مستم - خوش است سینه صفایی اگر دهد دستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۵:به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم - ز من بریدی و با هیچ کس نپیوستم


  45. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲۰:هرگز از بخت نیامد قدحی در دستم - که بدیوانگی عاقبتش نشکستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۷:من خود ای ساقی از این شوق که دارم مستم - تو به یک جرعه دیگر ببری از دستم


  46. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳۷:ز بسکه خار ملامت کشیده دامانم - میان خار ملامت چو چشم حیرانم


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۰:یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردند - چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم


  47. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴۵:شدم بازیچهٔ طفلان که در هرجا که بنشینم - صد آهوچشم چون مجنون به گرد خویش می‌بینم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳:ز دستم بر نمی‌خیزد که یک دم بی تو بنشینم - به جز رویت نمی‌خواهم که روی هیچ کس بینم


  48. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷۸:تا نیست می از خود خبرم نیست که هستم - من هوش ندارم مگر آن لحظه که مستم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۶:گو خلق بدانند که من عاشق و مستم - آوازه درست است که من توبه شکستم


  49. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۰۲:گیریم که خود خار بلا اینهمه کشتیم - سر رشته تقدیر بتدبیر نوشتیم


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:خرما نتوان خوردن از این خار که کشتیم - دیبا نتوان کردن از این پشم که رشتیم


  50. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۱:بهر جا چشم بگشایم جمال یار می بینم - تو گویی صورت یار از در و دیوار می بینم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵:منم یا رب در این دولت که روی یار می‌بینم - فراز سرو سیمینش گلی بر بار می‌بینم


  51. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۱:اگرچه رسم بود دل به دل‌ستان دادن - به دست دل نتوان بیش ازین عنان دادن


    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۵ - تو از سنگ سخت‌تری!:هزار بوسه دهد بت‌پرست بر سنگی - که ضر و نفع محالست ازو نشان دادن


  52. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۳:تو که پیش بیغمانی چو گل از نشاط خندان - رخ خود چو غنچه درهم چه کشی ز دردمندان


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹:چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان - دل از انتظار خونین دهن از امید خندان


  53. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸۴:وقت مرگ از سخنی درد مرا تسکین کن - تلخی زهر اجل در دل من شیرین کن


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴:صلحِ با دشمن اگر خواهی، هر گه که تو را - در قفا عیب کند، در نظرش تحسین کن


  54. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۱:از کفر و دین بری شده ام از برای تو - دنیا و آخرت همه کردم فدای تو

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۸:من بنده صبا که دهد عرض رای تو - کز عرض بند گیست مرادم دعای تو


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش ملکه ترکان خاتون:ای بیش از آنکه در قلم آید ثنای تو - واجب بر اهل مشرق و مغرب دعای تو


  55. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۳:نیست از همت خود با دو جهانم کاری - همتی دارم اگر هیچ ندارم باری

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:نوبهارست و گل آتش زده در هر خاری - لاله را چشم چهار از پی گلرخساری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۰:خبر از عیش ندارد که ندارد یاری - دل نخوانند که صیدش نکند دلداری


  56. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۴:چو بپای خم نهم سر نبری گمان مستی - که بسجده وی افتم ز کمال می پرستی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۳:همه عمر برندارم سر از این خمار مستی - که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی


  57. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۰۸:ای اشک جگر سوز که در چشم پر آیی - بنشین که نمک ریزه دلهای کبابی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۲:در کوره غم تا نخورم سوزش و تابی - بیرون ندهم همچو گل از گریه گلابی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۷:ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی - شیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابی


  58. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۳:بخدا که بزم ما را ز غم تو شامگاهی - نفروخت هیچ شمعی که نکشتمش بآهی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۵:اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی - سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی


  59. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۱۶:اول ز عاشقان به وفا یاد می‌کنی - عاشق چو شد فریفته بیداد می‌کنی


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۶:از من بگوی شاه رعیت نواز را - منت منه که ملک خود آباد می‌کنی


  60. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۵:بسکه دل در سینه من سوخت داغ دلبری - هر نفس کز دل بر آرم نیست بی خاکستری

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۹:ای ز جان شیرین تر و زیباتر از حور و پری - من چگویم جان من از هر چه گویم بهتری


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:آن نه من باشم که روزِ جنگ بینی پشت من - آن منم گر در میانِ خاک و خون بینی سری


  61. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۶:دگرم ز چشم گریان بهزار دلستانی - چو فرشته میخرامی که چو ماه آسمانی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۴:همه جانی از لطافت همه عمر و زندگانی - به که نسبتت کنم من، که به هیچکس نمانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۷:نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی - که به دوستان یک دل سر دست برفشانی


  62. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۱:ای عاشق بی دیده که در عیب منستی - گر ساقی ما را تو ببینی بپرستی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۴:یارا قدحی پر کن از آن داروی مستی - تا از سر صوفی برود علت هستی


  63. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۲:اگرچه چشم منی همنشین اغیاری - چو نور دیده گلی در میان صد خاری

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۵:اگرچه چشم منی همنشین اغیاری - چه نور دیده گلی در میان صد خاری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۲:دو چشم مست تو برداشت رسم هشیاری - و گر نه فتنه ندیدی به خواب بیداری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۴:مرا دلیست گرفتار عشق دلداری - سمن بری صنمی گلرخی جفاکاری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۵:من از تو روی نپیچم گرم بیازاری - که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در پند و ستایش:بزن که قوت بازوی سلطنت داری - که دست همت مردانت می‌دهد یاری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در ستایش:گرین خیال محقق شود به بیداری - که روی عزم همایون ازین طرف داری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۴:اگر ممالک روی زمین به دست آری - وز آسمان بربایی کلاه جباری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۶:شنیده‌ام که فقیهی به دشتوانی گفت - که هیچ خربزه داری رسیده؟ گفت آری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۷:گر از خراج رعیت نباشدت باری - تو برگ حاشیت و لشکر از کجا آری؟


  64. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴۴:غیرتم در دیده ها چون باد اگر ره داشتی - ذره یی خاکرهش در چشم من نگذاشتی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲۸:یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی - رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی


  65. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۰:بردی دلم اگرچه ندارم شکایتی - دل باز ده که با تو بگویم حکایتی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰:بر تخت عافیت دل من پادشاه بود - تا کرد شاه عشق تو در جان سرایتی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۱:ای از بهشت جزوی و از رحمت آیتی - حق را به روزگار تو با ما عنایتی


  66. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۱:گر بود یوسفش گرانجانی - بگرانجانی خود ارزانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۰:بنده‌ام گر به لطف می‌خوانی - حاکمی گر به قهر می‌رانی

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۱۴:گر تو قرآن بر این نَمَط خوانی - ببری رونقِ مسلمانی


  67. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۲:از خون دیدها شد کوی تو لاله‌زاری - بس دیده خاک ره شد کو چشم اعتباری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۹:چون است حال بستان ای باد نوبهاری - کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳:عمری به بوی یاری کردیم انتظاری - زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری


  68. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۶:دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه و زاری - اگر آتش بجای اشک گرم از دیده میباری


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۱:چو نفس آرام می‌گیرد چه در قصری چه در غاری - چو خواب آمد چه بر تختی چه در پایان دیواری


  69. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۱:سوختم شمع صفت تا شدم آتش نفسی - بی دل گرم نخیزد دم گرمی ز کسی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:گر درون سوخته‌ای با تو برآرد نفسی - چه تفاوت کند اندر شکرستان مگسی


  70. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۲:گشاد خنده زنان چشم برمن آفت جانی - چه خنده یی چه نگاهی چه نرگسی چه دهانی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۵:ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی - جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۲۲:نظر به چشم ارادت مکن به صورت دنیا - که التفات نکردند بر وی اهل معانی


  71. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۷:بیا که می‌کُشدم درد آرزومندی - طبیب درد منی در بمن چه می‌بندی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۷:چه باز در دلت آمد که مهر برکندی - چه شد که یار قدیم از نظر بیفکندی


  72. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در توحید و حکمت و موعظه گوید:به شکر حق که کند شکر حق ستایی را - کسی چه شکر کند نعمت خدایی را


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:تفاوتی نکند قدر پادشایی را - که التفات کند کمترین گدایی را


  73. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - در مدح شاه نجف علی مرتضی (ع) گوید:شاه نجف که گوهر بحر عنایتست - چون بحر بیکران کرمش بی نهایتست


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:ای یار ناگزیر که دل در هوای توست - جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:مقصود عاشقان دو عالم لقای توست - مطلوب طالبان به حقیقت رضای توست


  74. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - در وصف خیمه و مدح شاه اسماعیل گوید:این چه فرخنده خیمه این چه سر است - آسمانی است کز زمین برخاست


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۷:عیب آنان مکن که پیش ملوک - پشت خم می‌کنند و بالا راست

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:راستی موجبِ رضایِ خداست - کس ندیدم که گم شد از رهِ راست

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۰:نانم افزود و آبرویم کاست - بینوایی بِهْ از مذلّتِ خواست

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۳:هر که در خردیش ادب نکنند - در بزرگی فلاح از او برخاست


  75. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - نیز در خیمه و مدح شاه گوید:یارب اینخیمه یا گلستان است - یا نمودار چرخ گردان است


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۸:مرغِ بریان به چشمِ مَردمِ سیر - کمتر از برگِ تَرّه بر خوان است


  76. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در تعریف جام شاه گوید:این چه روح افزا شراب و این چه سیمین ساغرست - چشمه خضرست یا آیینه اسکندرست


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:پادشاهی کاو روا دارد ستم بر زیردست - دوستدارش روزِ سختی دشمن زورآورست


  77. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح نجم الدین محمود گوید:شنید گوش من از هاتفی شب دیجور - که ای بخواب طرب خفته در سرای سرور


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - تغزل در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:نظر دریغ مدار از من ای مه منظور - که مه دریغ نمی‌دارد از خلایق نور

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۴۸:نماند حاتمِ طایی ولیک تا به ابد - بمانْد نامِ بلندش به نیکویی مشهور


  78. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح معز الدوله گوید:سوار من که سرم باد گوی میدانش - سر منست و سر زلف همچو گانش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۹:خوش است درد که باشد امید درمانش - دراز نیست بیابان که هست پایانش

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نماند جانور از وحش و طَیْر و ماهی و مور - که بر فلک نشد از بی‌مرادی افغانش


  79. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - در منقبت امیر المومنین (ع) گوید:ای با سپهر بوقلمون هیبتت به جنگ - روز و شب از نهیب تو گردیده رنگ رنگ

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۱ - مدح سید شریف:ای گفته اسان تو با چرخ نیل رنگ - کاهسته باش تا نخورد شیشه ات بسنگ

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۲۸ - تاریخ وفات پیر محمد چنگی:آه از فلک که کوس رحیل است ساز او - در بزم هر که ساخت درین بزمگه درنگ


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۷:پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام - در تنگنای حلقهٔ مردان به روز جنگ


  80. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - درمدح سعد الدین اسعد گوید:نمود بار دگر قامت خمیده هلال - زهی خجسته که آمد بفال دولت دال


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۷:جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال - شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - پند و موعظه:توانگری نه به مال است پیش اهل کمال - که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۵۹:چنانکه مشرق و مغرب به هم نپیوندند - میان عالم و جاهل تألفست محال

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱:کَسان که تلخیِ حاجت نیازمودَستَند - تُرُش کنند و بِتابند روی از اهلِ سؤال

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۳:قرار بر کفِ آزادگان نگیرد مال - نه صبر در دلِ عاشق نه آبْ در غربال


  81. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - مدح امیر المومنین (ع):سرزدم از خواب صبحی کز نسیم عنبرین - شبنمی از عنبر اشهب نشستی بر زمین


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۶:صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین - عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین

    سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین - بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین


  82. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - منقبت شاه نجف علی مرتضی (ع):هرگز کجا پیدا شود چون شکل قد یار من - نخل از عرب سرو از عجم ترک از ختا ماه از ختن


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۵:دشمن چو بینی ناتوان لاف از بروت خود مزن - مغزیست در هر استخوان مردیست در هر پیرهن


  83. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - مدح سید شریف:ای به علم و فضیلت ارزانی - علم اول معلم ثانی


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - پند:ای که پنجاه رفت و در خوابی - مگر این پنج روزه دریابی

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۵:هر که بی‌مشورت کند تدبیر - غالبش بر غرض نیاید تیر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۲۶:ای پسندیده حیف بر درویش - از برای قبول و منصب خویش

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۱:ای زبردستِ زیردست‌آزار - گرم تا کی بماند این بازار؟

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۳۷:گر نشیند فرشته‌ای با دیو - وحشت آموزد و خیانت و ریو


  84. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - مدح قاضی القضاه خواجه معین الدین صاعدی:هر موی ابرویت مه عیدست ای پری - شوخی تو کز هزار مه عید دل بری

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۵۰:حیف از امیر شیخ علی شهریار عهد - آن چشمه حیات ز پاکیزه گوهری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۳:ای برق اگر به گوشه آن بام بگذری - آنجا که باد زهره ندارد خبر بری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱:رفتی و همچنان به خیال من اندری - گویی که در برابر چشمم مصوری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۴:کس درنیامده‌ست بدین خوبی از دری - دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:هر نوبتم که در نظر ای ماه بگذری - بار دوم ز بار نخستین نکوتری

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در پند و اندرز:ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری - درویشی اختیار کنی بر توانگری

    سعدی » مواعظ » قصاید و قطعات عربی » شعر ۱۹ - وله ایضا:یا ملوک الجمال رفقا باسری - یا صحاة ارحموا تقلب سکری

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۰۳:غماز را به حضرت سلطان که راه داد؟ - همصحبت تو همچو تو باید هنروری


  85. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح سید شریف گوید:جز از تو قبله من گر بود بزیبایی - خدایرا نپرستیده ام به یکتایی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶:دریچه‌ای ز بهشتش به روی بگشایی - که بامداد پگاهش تو روی بنمایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - تنبیه و موعظت:دریغ روز جوانی و عهد برنایی - نشاط کودکی و عیش خویشتن رایی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - تغزل و ستایش صاحب دیوان:شبی و شمعی و گوینده‌ای و زیبایی - ندارم از همه عالم دگر تمنایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:امید عافیت آنگه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:ضمیر مصلحت اندیش هر چه پیش آید - به تجربت بزند بر محک دانایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۷۸:امید عافیت آن گه بود موافق عقل - که نبض را به طبیعت شناس بنمایی


  86. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵:جهان طفیل وجود محمدست و علی - برین دو مظهر کل واجبست تسلیمات


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶۷:شنیده‌ای که سکندر برفت تا ظلمات - به چند محنت و خورد آن که خورد آب حیات


  87. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۶:بدو نیک و شاه و گدای و ملک - همه بندگانند بیگانه کیست


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۵:چه دانند مردم که در خانه کیست؟ - نویسنده داند که در نامه چیست


  88. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۹:ایکه گویی که بحسن سخن من اهلی - اضطرابی ننمود و لب تحسین نگشود


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود - هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در ستایش شمس‌الدین حسین علکانی:احمدالله تعالی که به ارغام حسود - خیل بازآمد و خیرش به نواصی معقود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷:خواهی از دشمن نادان که گزندت نرسد - رفق پیش آر و مدارا و تواضع کن و جود

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۰۹:مرغ جایی که علف بیند و چیند گردد - مرد صاحبنظر آنجا که وفا بیند و جود

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۶:بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود - مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود


  89. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶:اینهمه جانی که مسکین کوهکن در عشق کند - وینهمه سعیی که او برد از پی شیرین که برد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲:طرفه می‌دارند یاران صبر من بر داغ و درد - داغ و دردی کز تو باشد خوشترست از باغ ورد

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۵۳:در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت - آن قدر عمری که دارد مردم آزاد مرد؟


  90. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۱:ماه فروین بطبع تریاک است - بیش زهری گزنده تر از مار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » لغزها » لغز میر کریم الدین:چیست آن نام کاوری بشمار - در حساب کواکب سیار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۵:عنکبوت ضعیف نتواند - که رود چون درندگان به شکار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۸:هاونا گفتم از چه می‌نالی - وز چه فریاد می‌کنی هموار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۴۰:هر که مشهور شد به بی‌ادبی - دگر از وی امید خیر مدار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:هر که را، جامه پارسا، بینی - پارسا دان و نیک‌مرد انگار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم - که ندارم به طاعت استظهار

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۸:گفتِ عالِم به گوشِ جان بشنو - ور نماند به گفتنش کردار

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۲:نخورَد شیر، نیم‌خوردهٔ سگ - ور بمیرد به سختی اندر غار

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۸:خر که کمتر نهند بر وی بار - بی‌شک آسوده‌تر کند رفتار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۲۵:بلبلا! مژدهٔ بهار بیار - خبر ِ بد به بوم باز گذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۵۸:اندک اندک به هم شود بسیار - دانه دانه است غله در انبار

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:ایستاده سفینه ای بر خشک - بحرهای روان در آن بسیار


  91. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲:گفت کسی خوش بود عمر دو کاندر یکی - تجربه جمع آوری در دگر آری بکار


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۵:خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار - چون نتواند کشید دست در آغوش یار

    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶:دولت جان پرورست صحبت آمیزگار - خلوت بی مدعی سفره بی انتظار

    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:ره به خرابات برد، عابد پرهیزگار - سفرهٔ یکروزه کرد، نقد همه روزگار

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۱۴:باد بهاری وزید، از طرف مرغزار - باز به گردون رسید، نالهٔ هر مرغ‌زار

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۵:قَدْ شٰابَهَ بِالْوَرَیٰ حِمارٌ - عِجْلاً جَسَداً لَهُ خُوارٌ


  92. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳:گر ترقی همچو ماه نو کند حال کسی - در تنزل عاقبت افتد ز جور روزگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶ - الله وردی:یار عاشق کشته لیکن کشته در خاک مزار - لوحش الله ورد گشته در هوای روی یار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۷ - مسکر:گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار - نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:تا بدین غایت که رفت از من نیامد هیچ کار - راستی باید به بازی صرف کردم روزگار

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:سود دریا نیک بودی گر نبودی بیم موج - صحبت گل خوش بدی گر نیستی تشویش خار


  93. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۴:دو حرفی بخدمت فرستادمت - سلام و پیامی بصد دردسر


    سعدی » گلستان » دیباچه:زبان در دهان ای خردمند چیست؟ - کلید در گنج صاحب هنر

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۲ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۱-۷۵]:اگر هست مرد از هنر بهره ور - هنر خود بگوید نه صاحب هنر


  94. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۰:دلا اگر همه کاری بسعی پیش رود - بسعی کار سعادت نمیرود از پیش


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۸:دلی که دید که غایب شده‌ست از این درویش - گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۳:به شکر آنکه تو در خانه‌ای و اهلت پیش - نظر دریغ مدار از مسافر درویش


  95. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸:می و مطرب همه در بزم یارست - مجو ایزاهد از خلوت مگر غم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۳:رفیق مهربان و یار همدم - همه کس دوست می‌دارند و من هم

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش امیرانکیانو:بسی صورت بگردیدست عالم - وزین صورت بگردد عاقبت هم

    سعدی » گلستان » دیباچه:در این مدت که ما را وقت خوش بود - ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲:من آن مورم که در پایم بمالند - نه زنبورم که از دستم بنالند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۶:پسندیده‌ست بخشایش ولیکن - منه بر ریش خلق‌آزار مرهم


  96. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۱:به شعر فخر مکن راه شاعری مسپر - مگر شعار کنی در کلام حق قانون

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱ - قصیده دوم (در مدح سلطان یعقوب):بیت - بزرگوار خدایا چو شعر قسمت ماست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۴:نشان بخت بلند است و طالع میمون - علی الصباح نظر بر جمال روزافزون


  97. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۶:گذشت عمر و دل از شعر و عاشقی بگذشت - حدیث زلف دراز بتان نشد کوتاه


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - درستایش اتابک مظفرالدین سلجوقشاه:در بهشت گشادند در جهان ناگاه - خدا به چشم عنایت به خلق کرد نگاه

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۵:دو بامداد اگر آید کسی به خدمتِ شاه - سِیُم، هرآینه در وی کند به لطف نگاه


  98. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸:همه عمر از شراب و شاهد و شعر - نبودم یک نفس خالی درین راه


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۸۸:زمان ضایع مکن در علم صورت - مگر چندان که در معنی بری راه


  99. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۹:مکن ای خواجه میل سگ صفتان - بدعت بد در این دیار منه

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۲ - تاریخ وفات سیدی احمد:آه ازین چرخ بیوفا کز وی - دایم آزرده است بنده و شاه


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:کس نیاید به خانهٔ درویش - که خراجِ زمین و باغ بده


  100. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:یارب بگیر دست من پیر ناتوان - کز دست عمر گرانمایه شده تباه


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۶:آن سرو ناز بین که چه خوش می‌رود به راه - وآن چشم آهوانه که چون می‌کند نگاه


  101. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶:نگذشته است گرد گناهی بهیچ باب - بر ذیل آل احمد و بر عترت علی


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:هر روز باد می‌برد از بوستان گلی - مجروح می‌کند دل مسکین بلبلی

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر انکیانو:دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی - زنهار بد مکن که نکردست عاقلی


  102. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴ - تاریخ وفات میر محمد:این گنج نهان که ذات عالی نسب است - در موهبتش میر محمد لقب است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۷:فرزند که بی حیا و شرم و ادب است - زان است که بی نسبتیی در نسب است

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۲۰:ساقی به برم گر بت یاقوت لبست - ور آب خضر بجای آب عنب است


    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:زان‌رو که نجات از سفینه سبب است - در بحر غمش دلم سفینه طلب است


  103. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۶ - تاریخ وفات یادگار محمود:رفت آخر از جهان میر اجل - آنکه دایم لطف و احسان مینمود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۱:ای آمده از عدم سوی ملک وجود - پرورده حقت بنعمت از سفره جود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۷:گر پیش تو سر ز کشتن افتد به سجود - رنجیده مشو ز دامن خون آلود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۱:گر حسن چون حسن شیرین ننمود - در گنج کسی چو گنج پرویز نبود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷۹:آن جو که بریده گشت از چشمه خود - در گلشن خاک رفت و سیری بنمود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۵:آن خواجه که خانه را بکهگل اندود - کهگل بسرا ماند و او خود فرسود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۴:فریاد که عمر رفت و حرمان بفزود - سرمایه جان زیان شد اندر غم سود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۶:من نقد درستم نه مس روی اندود - وین نقد گر امتحان کنی دارد سود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۱:هر جانوری که در جهان باشد و بود - سر سوی زمینش بقیام است و قعود


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:با دوست به گرمابه درم خلوت بود - وانروی گلینش گل حمام آلود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:آن گل که هنوز نو به دست آمده بود - نشکفته تمام باد قهرش بربود

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:افسوس بر آن دل که سماعش نربود - سنگ است و حدیث عشق با سنگ چه سود‌؟


  104. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۷ - تاریخ ولادت پسر میرزا علی:خضرت میرزا علی کایزد - در دولت بروی او بگشاد


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:جان من! جان من فدای تو باد - هیچت از دوستان نیاید یاد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۵:هر که دندان به خویشتن بنهاد - خیر دیگر به کس نخواهد داد

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:گر تضرع کنی و گر فریاد - دزد زر باز پس نخواهد داد


  105. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۲۳ - تاریخ وفات تاج الدین:تاج دین خواجه زاده اسماعیل - که گل از شاخسار عمر نچید


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۱۸:ناگهان بانگ در سرای افتد - که فلان را محلِّ وعده رسید


  106. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۰ - تاریخ وفات خواجه زین الدین:مظهر لطف خواجه زین الدین - کرد در خلد جاودان منزل

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۱ - تاریخ وفات علاء الدین احمد:عقل اول علاء دین احمد - گشت آخر بلطف حق واصل


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر سیف‌الدین (محمد):شکر و فضل خدای عزوجل - که امیر بزرگوار اجل


  107. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۲ - تاریخ فوت میرزا محمود:دریغ از میرزا محمود خوش خلق - چگویم وصف آن مقبول مقبل


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۶:چه نیکو گفت ابراهیم ادهم - چو ترک مُلک و دولت کرد و خاتم

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۰:شکم زندانِ باد است ای خردمند - ندارد هیچ عاقل باد در بند

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۸:نباید بستن اندر چیز و کس دل - که دل برداشتن کاریست مشکل


  108. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۴ - تاریخ وفات لطف الله فخار:صد دریغ از خواجه لطف الله فخار آنکه بود - در جوانی پیر ارباب دل از طبع سلیم


    سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:باد گلبوی سحر خوش می‌وزد خیز ای ندیم - بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم


  109. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۸ - تاریخ بنا:بیمن دولت و اقبال شاه اسماعیل - که هست بنده درگاه او علی سلطان


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح شمس‌الدین حسین علکانی:تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان - به فضل و منت پروردگار عالمیان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:شکر به شکر نهم در دهان مژده دهان - اگر تو باز برآری حدیث من به دهان

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - مطلع دوم:تو را که گفت که برقع برافکن ای فتان - که ماه روی تو ما را بسوخت چون کتان

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۵۹:به نیکی و بدی آوازه در بسیط جهان - سه کس برند رسول و غریب و بازرگان

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۹:هزار باره چراگاه خوشتر از میدان - ولیکن اسب ندارد به دست خویش عنان


  110. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶:از گلشن عیش جام مقصود که جست؟ - تا لاله صفت چهره بخوناب نشست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۲:گردون طبق از بلندی همت بست - شد خاک زبون پستی از همت پست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۱:جان دو جهان ز شخص من در سخنست - کان یوسف گمگشته درین پیرهن است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۹:آن نیست هنر که خانه پر گنج و زرست - گر شاد کنی دل خرابی هنر است

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۵:در باغ می از نیک و بد مردم مست - چون میوه زهر ناک و شیرین همه هست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۴:برخاست میان بسته دلم چابک و چست - میخواست که کار خود کند جمله درست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴:خواهی بگذری چابک و چست - میزان عمل بکف نگهدار درست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱:آن چار کتاب حق که آمد ز نخست - بیشک همه حجت الهی است درست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۶:کج دست که در مال کسانش نظر است - دستش ببرند اگر چه با صد هنرست

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ هفتم شش تاج است:ای ترک ختا، رخت به از ماه و خور است - خاک قدم تو چرخ را تاج سر است

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است:ای آنکه ترا سوی رقیبان نگهست - بیصورت حال تو دل من تبهست

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ دهم سه زر سفید:ای چشم تو ترسا بچه باده پرست - عاله همه نرگس صفت از چشم تو مست

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ هشتم پنج شمشیر است:ای برده هزار دل به یک نرگس مست - مرغ دل کس ز دام زلف تو نجست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:آن یار که عهدِ دوستاری بشکست - می‌رفت و منش گرفته دامان در دست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:شب‌ها گذرد که دیده نتوانم بست - مردم همه از خواب و من از فکر تو مست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰:هشیار سری بُوَد ز سودای تو مست - خوش آن‌که ز روی تو دلش رفت ز دست!

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:آن کیست که دل نهاد و فارغ بنشست - پنداشت که مهلتی و تأخیری هست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:تدبیر صواب از دل خوش باید جست - سرمایهٔ عافیت کفافست نخست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲:خیری که برآیدت به توفیق از دست - در حق کسی کن که درو خیری هست


  111. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱:ساقی بحیات خضر کس رهبر نیست - ور نیز بود به از می و ساغر نیست

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۲۴:ساقی بحیات جان کسی رهبر نیست - ور نیز به از می و ساغر نیست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۳:از تو به که نالم که دگر داور نیست - وز دست تو هیچ دست بالاتر نیست


  112. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۴:ما را سوی معشوق اگر میل و هواست - معشوق بصد هزار دل عاشق ماست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴:مجنون که ز بیم طعنه از خلق جداست - حال که بود میانه او و خداست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵:آن بت که ز فرق تا قدم صنع خداست - آن آب حیات و جان لب تشنه ماست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸:در نزد حکیم مس هم از جنس طلاست - وا مانده بخام طبعی از قدر و بهاست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۹:ای آنکه در تو قبله اهل وفاست - هر کس که امیدی بودش از تو رواست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۰:گر روی بخاک مالیم عین وفاست - باید بهزار رو مرا عذر تو خواست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۹:صید حرم دل همگی نور و صفاست - هر فتنه که هست از سگ نفس هواست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۱:اهلی اگرت آرزوی آب بقاست - سرچشمه آن محبت آل عباست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۲:اهلی که نظر یافته از آل عباست - از آل علی همیشه کارش به صفاست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۳:هر جا که مزار و مرقد آل عباست - آن خاک شریف قبله اهل صفاست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸:شیریست درنده نفس سرکش که تراست - گیر سیر بود ترا بر او حکم کجاست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۸۰:اکنون که بهار عمر در نشو و نماست - گلزار طبیعت تو در عین صفاست

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۱۰:ساقی قدحی که کار عالم نفسی است - گر یک نفست فراغتی هست بسی است


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:وه وه که قیامتست این قامت راست - با سرو نباشد این لطافت که تراست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:آن کس که خطای خویش بیند که رواست - تقریر مکن صواب نزدش که خطاست

    سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۲۷:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۸۰:می‌میرم و همچنان نظر بر چپ و راست - تا آنکه نظر در او توان کرد کجاست؟


  113. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷:هر چند که فتنه در جهان عشق انداخت - بی شمع رخت ز سوز دل کس نگداخت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:چون دل ز هوای دوست نتوان پرداخت - درمانش تحمل است و سر پیش انداخت


  114. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶:در مستی اگر کسی نکویا نه نکوست - از می نبود نیک و بد از عادت و خوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۵:هر سوخته پخته کی بود در ره دوست - بس سوخته یی که خامی طبع در اوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۷:امروز که دوران فلکت با تو نکوست - هشدار که دشمنیست در صورت دوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۸:بخشش نبود جز صفت حضرت دوست - آزاده کسی که بخشش عادت و خوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۵۰:خوشباش که بنده گر نکویانه نکوست - محروم نمیشود کس از رحمت دوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۵:ای دیو هوس رفته ترا در رگ و پوست - گر پاک نیی لاف محبت نه نکوست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷:هر سجده که میکنی پی خدمت دوست - گاهی که بترتیب کنی لایق اوست


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:از بس که بیازرد دل دشمن و دوست - گویی به گناه مسخ کردندش پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست - هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:چون حال بدم در نظر دوست نکوست - دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست - وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:گر دل به کسی دهند باری به تو دوست - کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست - یا مغز برآیدم چو بادام از پوست

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:گویند رها کنش که یاری بدخوست - خوبیش نیرزد به درشتی که دروست

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:گر خود ز عبادت استخوانی در پوست - زشتست اگر اعتقاد بندی که نکوست

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۰:خواهی که به طبعت همه کس دارد دوست - با هر که در اوفتی چنان باش که اوست

    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۲ - مجلس دوم:دشمن که جفایی کند آن شیوۀ اوست - باری تو جفا مکن که معشوقی و دوست


  115. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷:واقف ز شب سیاه این سوخته کیست - جز شمع سحر که دوش تا روز گریست

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰۶:این عالم بی وفا ندانیم که چیست - کز وی دل کس چنانکه میخواست نزیست


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۶:بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست - بس جان به لب آمد که بر او کس نگریست

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱۷:شخصی همه شب بر سرِ بیمار گریست - چون روز آمد، بمرد و بیمار بزیست


  116. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴:ای دانش خود گشته هنر در نظرت - وز فخر گذشته است از عرش سیرت

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۰:ایزد که بکعبه کرد حکم سفرت - آنست که باشد از غریبان خبرت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:صد بار بگفتم به غلامان درت - تا آینه دیگر نگذارند برت


  117. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۲:تا تیغ بر استخوان ز جورت نرسید - آه از جگر سوختگان کس نشنید

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۵:هر کس که به دقن بدندان نگزید - از باغ حیات میوه عمر نچید

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۳:دردا که رسید پیری و داد نوید - کز صفحه عمر شسته شد خط امید

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۹:هر چند به حکمت شده یی فرد و وحید - بویی ز تو از راه شریعت نوزید

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۶ - شیخ زین:مشتاق تو ای نگار مفلس گردید - چون غارت ساحران چشمان تو دید


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:هرکس به نصیب خویش خواهند رسید - هرگز ندهند جای پاکان به پلید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۹:گفتم که برآید آبی از چاه امید - افسوس که دلو نیز در چاه افتاد


  118. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۳۷:گاهیم بعشق و مستی آموخته اند - گاهی نظر از مراد دل دوخته اند

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ هشتم پنج قماش:ای آنکه رخت چو گل برافروخته اند - خوبان همه خوبی از تو آموخته اند


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:مردان همه عمر پاره بردوخته‌اند - قوتی به هزار حیله اندوخته‌اند


  119. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴۴:آنی که حسد مه از صفای تو برد - گل پیرهن صبر برای تو درد

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۲:اهلی که ره علم و هنر میسپرد - خواهد که ز عرش نام او برگذرد

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۸:عمر تو اگر بخواب غفلت گذرد - آن عمر کسی بزندگی کی شمرد

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ هشتم زر سرخ است:ای لطف تو تریاک غم و داروی درد - مانند تو در جهان کسی لطف نکرد

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ دوازدهم یک زر سرخ است:ای آنکه برخ تو پرده صبر درد - کی پیش تو دیده در رخ گل نگرد

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ دوم وزیر قماش:ای آنکه لب تو پرده غنچه درد - رخسار تو آب صورت چین ببرد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:کس عهد وفا چنانکه پروانهٔ خرد - با دوست به پایان نشنیدیم که برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:ای قدر بلند آسمان پیش تو خرد - گوی ظفر از هر که جهان خواهی برد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲:شاها سم اسبت آسمان می‌سپرد - از کید حسود و چشم بد غم نخورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۳:از مایهٔ بیسود نیاساید مرد - مار از دم خویش چند بتواند خورد

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۶:در گرگ نگه مکن که بزغاله برد - یک روز ببینی که پلنگش بدرد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴:دانی که چه گفت زال با رستمِ گرد؟ - دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:صیّاد نه هر بار شَگالی ببَرَد - افتد که یکی روز پلنگش بخورَد

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۱ - در تقریر دیباچه:دل عشق تو را واقعۀ نوح شمرد - زان روی سفینه‌ای فراهم آورد


  120. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۰:با آنکه زبان کلید هر کار بود - گوش از خمشی رسته ز آزار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۶:آسوده بود هر که کم آزار بود - آزار کننده خود دل افکار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۰:درویش سخی را همه کس یار بود - وز منعم ممسک همه را عار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۵:هر بیخردی که نخوتش کار بود - گر شاخ گلست در نظر خار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۶:آدم ز ادب فرشته اطوار بود - با خلق خدا بخلق در کار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۱۷:آدم که بعشق محرم یار بود - در احسن تقویم سزاوار بود

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۷:گردون که همیشه خاطر آزار بود - گر لطف کند هم نه بهنجار بود

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۴۳:ساقی قدحی که هر که بیدار بود - امید حیاتش از لب یار بود

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ هفتم شش زر سرخ است:ای آنکه رخ تو به ز گلزار بود - از چشم بدان حقت نگهدار بود


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:جایی که درخت عیش پربار بود - در در نظر و گهر در انبار بود


  121. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴:آنان که بخلق از ره معنی نگرند - کی خلق خدا چو یکدیگر میشمرند

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۸:مردم همه جوهری و صاحب نظرند - در دست تو گوهر هنر می نگرند

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ سیم ده زر سفید:ای کز تو بتان چو لاله خونین جگرند - نسرین و بنفشه رنگ و بوی از تو برند


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:درویش و غنی بندهٔ این خاک درند - و آنان که غنی‌ترند محتاج‌ترند


  122. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۲۲:آدم که نتش سرای ویران باشد - تا در نگری خاک پریشان باشد


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:هر کس که درست قول و پیمان باشد - او را چه غم از شحنه و سلطان باشد


  123. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۳۱:هر چیز که نوبهار و نوبر باشد - چون پیر شود ضعیف و لاغر باشد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:آن را که جمال ماه پیکر باشد - در هرچه نگه کند منور باشد


  124. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۵۷:انوار فرشته از فلک میتابد - جز کور دلی بر عدمش نشتابد


    سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایتِ شمارهٔ ۱۴:عاجز، باشد که دستِ قوَّت یابد - برخیزد و دستِ عاجزان برتابد


  125. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۰:آنانکه ز شاخ بخت برخوردارند - پیوسته بعذر دوستان درکارند

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف دوم که زر سفید است و بیش بر است » برگ هفتم شش زر سفید:ای گل که ترا چون من هزار افکارند - هر گوشه ز نرگس تو صد بیمارند


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۱۸:وقتی دل دوستان به جنگ آزارند - چندانکه نه جای آشتی بگذارند


  126. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۶۷:با صاحب حسن دیده حس باشد - قطع نظرش ز اهل مجلس باشد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:آن را که نظر به سوی هر کس باشد - در دیدهٔ صاحبنظران خس باشد


  127. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۸:آورد پری از گل من باد خبر - دی گشت ز آب دیده صد نرگس تر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۹:زنهار بغیبت از کسی نام مبر - آن زنده که نیست در میان مرده شمر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۱:ای قطره آب از منی و ما بگذر - بنگر که شدی از چه ممر در چه ممر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست:جود تو دهد ز رحمت و لطف خبر - لطفت نکند ز رحمت وجود گذر

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ پنجم هشت شمشیر است:ای کز تو نه دل گزیر دارد نه گذر - غیر از تو دو عالمم نیاید به نظر


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:هرچند که هست عالم از خوبان پر - شیرازی و کازرونی و دشتی و لُر

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۷:فرق است میانِ آن که یارش در بر - تا آن که دو چشمِ انتظارش بر در


  128. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۲:رویت چمن است صد گل آورده ببار - چشم از همه چون گوشه نشین کرده بیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱۰:ای نخل جوان درین چمن با گل و خار - چون سبزه مکن زبان درازی زنهار

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ دوم وزیر شمشیر است:ای نرگس مستت آهوی شیر شکار - افتاده بصورت تو صد نقش و نگار


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:درویش که حلقهٔ دری زد یک بار - دیگر غم او مخور که درها بسیار

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۵:تو بر سرِ قدرِ خویشتن باش و وقار - بازیّ و ظرافت به ندیمان بگذار

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۰۵:قاضی چو به‌ رشوت بخورد پنج خیار - ثابت کند از بهر تو ده خربزه‌زار


  129. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۱:چو باده خوری مزن به بیهوده نفس - بسیار مگوی تا نگویند که بس

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۴:بیمار و جز تو یاریم نیست ز کس - در زندگیم نمانده جز یکدو نفس


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:رویی که نخواستم که بیند همه کس - الا شب و روز پیش من باشد و بس

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:گر بیخبران و عیبگویان از پس - منسوب کنندم به هوی و به هوس


  130. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۵:گرخانه سیه زعشق او شد مخروش - ور دیده سفید از انتظارش کم جوش


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۹:گویند مرا صوابرایان به هوش - چون دست نمی‌رسد به خرسندی کوش

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:سودی نکند فراخنای بر و دوش - گر آدمیی عقل و هنرپرور و هوش


  131. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۰:فرزند تو شاخیست تر از اول حال - هر گونه بر آرایش بر آید چو نهال

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۶:من خود نرسم بوصل آنطرفه غزال - ور هم برسم کجا رسم باری حال

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۶۷:ساقی قدحی ده بمن سوخته حال - وز من بنشان بآب می گرد ملال

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » برگ دوازدهم یک تاج است:ای روی تو آفتاب خوبان بجمال - هرگز نرسد بدامنت دست زوال


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:گر دست دهد دولت ایام وصال - ور سر برود در سر سودای محال


  132. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۶۵:تا چند بعالم مکرر نگریم - سال و مه و روز و هفته و شب نگریم

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۷۶:ساقی ز شراب عشق ما بیخبریم - ورنه چه حد ماست که نام تو بریم


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:چون ما و شما مقارب یکدگریم - به زان نبود که پردهٔ هم ندریم


  133. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۶:من بلبل تلخ عیش شیرین سخنم - شد تازه ز نوبهار داغ کهنم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:من بندهٔ بالای تو شمشاد تنم - فرهاد تو شیرین دهن خوش سخنم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:هر گه که نظر بر گل رویت فکنم - خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم


  134. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۷:ایسرو روان که خوشتری از جانم - در تاب مشو اگر گلت میخوانم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:مندیش که سست عهد و بدپیمانم - وز دوستیت فرار گیرد جانم


  135. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۹۳:من سوخته دل ز آتش تقدیرم - وز آب دو دیده کی بود تدبیرم

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۸۱:ساقی قدحی که از غم دل پیرم - بی می چو چراغ صبحدم میمیرم

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ دوازدهم یک شمشیر است:ای کز ستمت در دهن صد شیرم - بی روی تو از زندگی خود سیرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:خیزم که نماند بیش ازین تدبیرم - خصم ار همه شمشیر زند یا تیرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:گر بر رگ جان ز شستت آید تیرم - چه خوشتر ازان که پیش دستت میرم

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:گر دست رسد که آستینش گیرم - ور نه، بروم بر آستانش میرم


  136. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۹:پیش از تو شه زمانه بودند کسان - امروز تویی پس از تو هم بازپسان

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰:عیسی دم ماست بخش شیرین نفسان - زحمت مده ایقریب چون خرمگسان

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۲:اهلی بگسل ز صحبت هیچکسان - با اهل دلان نشین نه با بوالهوسان


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:با زنده‌دلان نشین و صادق نفسان - حق دشمن خود مکن به تعلیم کسان


  137. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۶:بی وجه مبخش و بی سبب نیز مزن - درملک مثلا باغبان باش و چمن

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۴:ایسرو قد لاله رخ غنچه دهن - یاقوت لب سنگدل سیم دقن

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۹:هرگز نکنی میل من ایعهد شکن - سنگ است دل تو ای بت سیم ذقن


    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:بشنو به ارادت سخن پیر کهن - تا کار جهان را تو بدانی سر و بن


  138. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۲۹:ما گریه کنان بر سر خاک پدران - زین غم که شدند ازین جهان گذران

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف اول که تاج است و پیش بر است » صنف اول که تاج است و پیش بر است:ای خاک درت قبله صاحب نظران - بر صورت تست مشتری دل نگران


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:یاران به سماع نای و نی جامه‌دران - ما، دیده به جایی متحیر نگران


  139. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۰:قرآن که درو گنج الهیست درون - از چار کتاب حق بقدرست فزون

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۷:ساقی، چو چراغ سحرم زار و زبون - چشمم بعنایت تو بازست کنون


    سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۳ - مجلس سوم:بر درگه عزّتت همه خلق زبون - کس را نرسد که این چرا و آن چون


  140. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۳۸:برخیز و مکن تکیه به عمر گذران - می خور که وفا نیست در اطوار جهان


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:یرلیغ ده ای خسرو خوبان جهان - تا پیش قدت چنگ زند سرو روان

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:امروز که دستگاه داری و توان - بیخی که بر سعادت آرد بنشان


  141. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۵:عالم شب و روزیست درین حادثه گاه - وان روز و شبت موی سپیداست و سیاه

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۶۹:ایچشمه آفتاب با روی چو ماه - خورشید پرستان همه را در تو نگاه


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:نه سرو توان گفت و نه خورشید و نه ماه - آه از تو که در وصف نمی‌آیی آه


  142. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۷۲:ای محرم راز دل چه بیگانه وشی - تا چند برنگ و بوی این باغ خوشی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۹۹:خوش زی بکسان که بینی از دهر خوشی - ور جور کنی همانقدر جور کشی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۸:ای پیش تو لعبتان چینی حبشی - کس چون تو صنوبر نخرامد به کشی


  143. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۳:خضر ره ماست عقل در راهبری - غول ره تست نفس در شکل پری

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۹:گر خلق فرشته اند اگر دیو و پری - باید همه را بچشم نیکو نگری

    اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ یازدهم دو زر سرخ است:ای آنکه بحسن و خوبیی به ز پری - با روی چو مه چراغ اهل نظری


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵:گفتم بکنم توبه ز صاحبنظری - باشد که بلای عشق گردد سپری

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:هر روز به شیوه‌ای و لطفی دگری - چندانکه نگه می‌کنمت خوبتری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:فردا که به نامهٔ سیه درنگری - بس دست تحسر که به دندان ببری

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۱:گویند که دوش شحنگان تتری - دزدی بگرفتند به صد حیله‌گری


  144. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۸۶:من گرچه نمیزنم دم از دانایی - صاحبنظرم بدیده بینایی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۱۳:اهلی بدر آ ز گوشه تنهایی - می نوش و بعیش کوش اگر دانایی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۹ - پیری:هرگز نکند فلک بکس پروایی - رحمی نکند بعاشق شیدایی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:هرگز بود آدمی بدین زیبایی؟ - یا سرو بدین بلند و خوش بالایی؟

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:گر کان فضائلی وگر دریایی - بی‌راحت خلق باد می‌پیمایی


  145. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۰۷:گر بر عدم و وجود عالم نفسی - میبود بقدر غیرتم دسترسی

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۹۹:ساقی قدحی که هست عالم نفسی - وین یکنفس آن به که شود صرف کسی

    اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۱۰۱:ساقی قدحی که بیکسان را تو کسی - گر درد بسی بود دوا هم تو بسی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۷:ای بلبل خوش سخن چه شیرین نفسی - سرمست هوی و پای‌بند هوسی


  146. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۳:گفتی ز زبان سبزه زار و لب جوی - کز آب حیات عمر جاوید مجوی

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۲۷:در راه سخن جز به ادب راه مپوی - بیشی بسخن زمهتر از خویش مجوی


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:با مردم سهل خوی دشخوار مگوی - با آن که در صلح زند جنگ مجوی


  147. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۳۲:خوش گفت به باغ بلبل نغمه سرای - حرفی ز جفای عالم عشوه نمای


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲:گیرم که به فتوای خردمندی و رای - از دایرهٔ عقل برون ننهم پای


  148. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۷ - اگهی:در سر میدان جانبازان خود بهر خدای - تا مه نو گوی و چوگان بشکند ناگه در آی


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در ستایش ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد:چه دعا گویمت ای سایهٔ میمون همای - یارب این سایه بسی بر سر اسلام بپای

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۹۰:تا تو فرمان نبری خلق به فرمان نروند - هرگزش نیک نباشد بد نیکی فرمای


  149. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۹ - افصح:نشان خدنگ از رهی باز جست - ببین در دلش کو نشان درست


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۳:بشوی ای خردمند از آن دوست دست - که با دشمنانت بود هم نشست

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۱۴:چو دست از همه حیلتی در گسست - حلال است بردن به شمشیر دست

    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۵ - در تربیت یکی از ملوک گوید:بسا اهل دولت به بازی نشست - که دولت به بازی برفتش ز دست


  150. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۱۲ - بابر:نابرده رنج گنج میسر نمیشود - مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد


    سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۲ - رسالهٔ نصیحة الملوک [۱-۷۵]:ظالم برفت و قاعدۀ زشت از او بماند - عادل برفت و نام نکو یادگار کرد


  151. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۳۵ - رفیع:گوشه برقع بر آن خورشید رخ داغ دلست - وز قبا داغی دگر دارد که وصلش حاصلست


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکل‌ست - هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصل‌ست


  152. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۱ - سهراب:شب هجرست و ما آشفته ایم از زلف او ایدل - چو شب تا رست ودرهم راه تو دست از طلب بگسل


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۵:گرم بازآمدی محبوبِ سیم‌اندامِ سنگین‌دل - گل از خارم برآوردی و خار از پا و پا از گِل


  153. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۲ - سعد و سعید:اهلی چه خوش آنعید که او سوی تو بشتافت - بس عید بیابی کم از آن لیک توان یافت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶:ای دیدنت آسایش و خندیدنت آفت - گوی از همه خوبان بربودی به لطافت


  154. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۲ - کاکا:جهان تنها گرفت از خلق خوش یار - کجا با لشگران گیرد دگر بار


    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۵:گرت خوی من آمد ناسزاوار - تو خوی نیک خویش از دست مگذار


  155. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۳ - کریم مراد:کرام کریم و مرید مراد - به تشریف هم در جهانند شاد


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴۴:شنیدم که بیوه‌زنی دردمند - همی گفت و رخ بر زمین می‌نهاد


  156. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۹ - میر شیخ علی:ز درد درد تو بسیار خون دل خوردم - خمیر عیش ولی شد سرشته زان دردم


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۳:هزار عهد بکردم که گرد عشق نگردم - همی برابرم آید خیال روی تو هر دم


  157. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۶ - نوح:نخواهم بنگرد در آینه خویش - که چون خود بین شود گردد جفا کیش


    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۴۸:به کین دشمنان باطل میندیش - که این حیفست ظاهر بر تن خویش

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۷:نبیند مدّعی جز خویشتن را - که دارد پردهٔ پندار در پیش

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۸:گه اندر نعمتی مغرور و غافل - گه اندر تنگدستی خسته و ریش


  158. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » لغزها » لغز تنکه:آن سیم بدن چیست که دل برباید - از وی گرهی دو صد گره بگشاید


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۳:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دل تنگ مکن که دوست می‌فرماید

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:من چاکر آنم که دلی برباید - یا دل به کسی دهد که جان آساید

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:گر تیر جفای دشمنان می‌آید - دلتنگ مشو که دوست می‌فرماید

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۲:سلطان که به منزل گدایان آید - گر بر سر بوریا نشیند شاید

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۴:دردا که طبیبْ صبر می‌فرماید - وین نفسِ حریص را شکَر می‌باید


  159. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » لغزها » لغز سوزن و رشعه:چیست آنمرغ مار هیبت کو - راست ماند بناوک دلدوز


    سعدی » گلستان » باب ششم در ضعف و پیری » حکایت شمارهٔ ۴:ای که مشتاق منزلی مشتاب - پند من کار بند و صبر آموز


  160. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار - شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام - ز من دریغ تو پروانه وصال مدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت - که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:نهاده است خیالت چو پای بر جانم - شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری - که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد - صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو - مسوزجان گران بار من دگر زین بار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد - نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:از این برآمده کاخ است خاک بر سر من - کزو امید ندارم مراد وصل و کنار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم - غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو - کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:هزار سال چو رویت گلی نیارد کس - که چون من از همه سویش بود هزار هزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن - زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:دل حزین چو خراب یکی نظر از تست - چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:وصالی ار چه کمم داده است بخت ولیک - چه من بیاد تو دایم خوشم وصال انگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:دلم به شیب ذقن غبغب تو چون بیند - که هست چین جبین تو بیش از آن بسیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:شکار لا غرم اصلا نبینیم قیمت - که نامدست به پیش تو عالمش مقدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:خیال روی تو تا بسته اند بر چه نسق - که جان نیافته شمعی نظیر آن رخسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:چهارشنبه ایا جلیس موافق و زید باد بهار - چو غنچه کاسه می گیر و روی در چمن آر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:از آن گذر گه باغست همچو خلد اکنون - که باد روح فزایست همچو جان به گذار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:خبر چو یافته زلف شب از بنفشه دگر - چنین بروی شبست از چه جعد تیره شعار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:دل من از تو اگر زنده شد نباشد دور - چو من ز شکل تو دل زنده شد بت فرخار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:هوا بسبزه گهر ریخت بلبل آب از چشم - تو لاله وار نشین چشم جان پر خون دار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:وجود نافه گل را بخور مشک دهد - ز شمع غنچه اگر شعله سرکشد زانوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:پی چه بسته زبان گشته گم ز خود بلبل - مگر گشاده زبان صاحب یمین و یسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:مروجی که چنان تازه ساخت جان سخن - که بسته چشم خرد از تصورش افکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:یقین که هم علم عدل بر فرازد وی - یقین که هم جگر ظلم را گدازد زار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:عجب مدار ز دستش که کرده ام مانند - به بحر نیل که جاری بود از و انهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:یکی که وی نهدش زهر فی المثل در دست - بگو بنوش که در کام اوست نوش گوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:یگانه آ سخنت را چو پیک باد آرد - دلی که مرده بود زنده سازد آن گفتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:اگر چه دل بتوا برار را قرین خواند - ولی کمند بدین حسن اعتقاد بر آر

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:و رای طبع تو در از سخن که میبارد - تو طوطیی بسخن گفتن و شکر منقار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:دم مجادله تنها نه شورت از فضل است - که تیغ قهر تو بشکست قلب صد قهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:عقود گوهر و دامان زر تو افشانی - به خلق یا شده ریزان ز باد برگ بهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:و جاهتت فلک از چهره ملک جوید - که آدمی نبود اینچنین تمام عیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:دل عدوی تو در آتشی چو شمع آمد - که جان نبرد از آن سوختن بصد اصرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:تویی که ما بثنای تو عاجزیم آری - که دید چون تو خداوندی از صغار و کبار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:وجود کس نبود همچو خلق و مردمیت - که این نگفت به تلخی و آن نکرد آزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:سواد کلک تو هندوستانش در دستست - چنین که ریزد از اینگونه قطره ها بقطار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:درون دشمن جاهت که بر قرار مباد - نیافت هیچ دل از سوز حسرتش جز نار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:تو خضر راهروانی بدانش و تحقیق - تو شیلی و تو جنید از دلایل اطوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:یقین ربوده کلک تو صورت ما نیست - که سوزد از حسدش چون خطت کند اظهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:جهان کیش برکت گرد مملکت گردد - بسعی اگر حرکت ناید از تو چون پرگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:در آنچه نیست بنفشه چو خط مکتوبت - چه شک که نیست چو مهر پیمبری طومار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:اگر خط تو دیده به سر من نهاده ام چه عجب - زمانه بر خط تو سر نهد باستفخار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۴ - دایره تدویر:وصال تا بشبش بر در تو کیست مگر - تنی که جز بسر سر تواند این رفتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور:همه ملوک جهان بنده کرده دهرت از آن - که هرگز از چو تویی کس ندیده استحقار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور:ولیک اهلی از آن که تمامیش ثبت است - هم این خطش بغلامی نوشته است اقرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور:الا که تا فلکش بحر درفشان باقیست - همیشه تا دل و دستست بحر را دربار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۵ - دایره مرکب مدور:یقین که بسته و محکم بود همی پیوست - ببسته دست و دل خصم محکم از مسمار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:از آنکه چهره بر افروخته گلت راهست - مرا فروخته رخ شمع رویت از انوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:ایا حریف گل اندام چون رسید بهار - ز بهر کام دل آور بلاله زار گذار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:مخواه تا بتوان غیر ساقی گلچهر - به دور لاله کن از زهد غنچه سان انکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:حریف بزم گل از جوی خلد زان مستست - که سبزه خضر خرامست بر لب انهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:به سنبل چمنم زان نظر فتاد که هست - چنین عبیر فشان همچو طره دلدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:از آنکه چون گل بستان شده رخ مستان - چو مست از آن شده گل بسته لب ز خنده انار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:میان باغ دگر جوش میزند گل از آنک - چو مست باده مگر شوری افکند بهزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:رسید سوی چمن سبزه و فرح بخش است - زهی ز بخت دل افروز گشته کشته و کار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:یقین که لاله ساغر زده پرستدمی - نشانده عادل عهدش مگر زمی بکنار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:بجان سروری از چشم مردمی ناظر - به گنج خوشدلی و بحرخرمی مختار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:چنانچه مهر نماید فروغ بر همه کس - شدست نور فزا در همه دل ابرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:نگه چو کرده سوی نعل خنگ او از دور - ز خویش رفته مه نو بگنبد دوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:وجود ماست کم از ذره یی و او چون مهر - در آمدست بجذب دل از یمین و یسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:یقین که کس علم ظلم بر نمی دارد - که میزند کرمش کوس عدل در اقطار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:رواست آنکه غلامش کند زر تبت و قدر - عزیز یوسف مصری غلام و خدمتکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:هر آن براق که وی را گهی شود حامل - چو باد بگذرد از رخش خاک برق آثار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۶ - دایره مرکب مدور:یقین بود که ازو دوستان شده چون سرو - بخرمی دل ایشان بعیش و نوش گوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:همیشه دشمنش آنجا ز اهل نار بود - از آنکه می فتد اینجا بعالم پندار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:ایا سپهر کرامت که لطف تو گیرد - میان جور فلک دست صالح و فجار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:همی گلاب اگر از رهت نیابد بو - چو آب جوی بریزند بر گلش اخیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:یقین که خواند چو بنده دعای تو عیسی - فرشته شاهد آن شد که میکند تکرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:اگرچه کنده شدی پیش ازین دو صد خانه - عدالت تو جهان را کنون شده معمار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:تویی که چرخ نگردد بنقطه از امرت - براستی گذراند همیشه چون پرگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:عجب مدار ز رحمت چو رو بکوه آری - چو شبنم ار چه دهد لعل دامن کهسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:لوازم کرمت روز و شب عدالت گشت - از آنست معدلتت در جهانش استشهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:کجا چو کلک و کف و تیغ تو بود ابری - که هر یکی بگهر پاشیند رشک بحار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:رسید در کرم و لطف بذل تو جایی - که بحر مانده تهی چشم و چشمه بی ادخار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:برآمد از ره قرب تو ذره یی بنظر - وزان کهست چو خورشید دیده بیدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:رساند خطبه نظمت بگوش جان سحری - نه آنچنان که کند عقل نسبت اشعار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:مگس ندیده ز حلم و حیای تو رنجی - کمین نکرده ببد با کسی زهی اطوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:امید بسته بدست تو چشمه دریا نیز - که قلزمیست درو بحر بیکران بسیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:دهد دم قلمت آب خضر و جان مسیح - کند بیان چو یکی حرف بر دل طومار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:چو ماهیست برافکنده افعی تیغت - درون چشمه سیمیش ماهیان بشکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۷ - دایره مرکب مدور:در آن چه شک که فلک ملکت جهان دهدت - تو خود قدم بگشا زانکه در گشوده حصار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:خمیر مایه گرفته آفتاب از کرمت - که میبرد همه خشک و تر از وی این اذخار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:قرار جوست صبا سوی توسن تو زجرم - بوادی این به غبار افکن آن نشان در غار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:ادب نما نبود چون سگ تو خود را خواند - که هست او ملک و ما کم از سگ بازار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:بهم عنایتت از جود و خلق و لطف که هست - که او نکرده کم از منعم و گدا ایثار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:یقین که دست تو چون ابر گوهر افشانست - نه ابر میدهد آبی چو صد در شهوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:بود سگان تو در حمله جمله چون شیران - کشند همچو سگ ا یشان گه وغا کفار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:وجود تو همه در سروری خوش استحکام - شکوه تو همه در سروری خوش استقرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:اگر چه خصم تو خواهد ز چاکران هم عذر - کیش اجل بود این معذرت ورا عیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:نواز یار و بران دشمنان دولت را - مکن بقول بدان گوش اگر کنند اقرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:اگر هم افعی گنج از ره کمین شد خصم - بکش زکین عدوالبت ستان جهان زان مار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:ملول شاد بود هم بعهد چون تو عزیز - گل شکفته در ایام تو شدست هزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:وجود نیست بعهد تواش ستم شاید - که همچو روز بدان، اژدها کشد اعسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:از آن مهارت و آن لطف و طبع نیست محال - که استماع کنی در میان بحر اذکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:از آن کسی که ترا داده جان و خندیده - بمال و دین همه بینند بیشش از اخیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:یقین که این هنر اهلی از کرامت شاه - چو هست نیست هنرهای دیگران بشمار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:هوای جنت کویت نسیم عنبر بار - فدای نکهت مویت شمیم مشک تتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:رسید بار غمی بر دلم که شد از جان - بآرزوی تو ای شاه حسن صبر و قرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:همی فشاند اگر گرد عنبرین زلفت - نمی نشاند از آن گرد بر دل گلزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:نیاورم نفسی زد ز دست غم بی تو - نیاورم بکسی نکته راندازین اسرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:پری چو نیست بکوی تو رخصتش ایماه - عجب که بر درت ای شاه من بیایم بار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:رخ تو با رغم از دل مرا چو دور نساخت - تنم که کم زغباریست چون کشد این بار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:ریا کرامت شیخست و شید بیخودیش - خوشان ز جام ابد نیست صورت دیوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:منم که کنج غمت جستم از دل بی بخت - دلم بکند بسی جان ولی ندید آثار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:شنید گوش دلم چون کلام دلکش تو - نشد ز شوق تو دیگر بزهد و تقوی یار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:کلام روح فزای تو در کمال هنر - صفای روی تو صافی تر از گهر بسیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:ظریف و نازک و رعنا و چابکی ایسرو - نیاورد دگر ایام خوشتر از تو نگار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:لب تو نامه درد منست و خط بروی - فغان که دایم از آن درد داردم افکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:نه بر فروخته مه بی رخت چراغ دلم - نه جان سوخته از دیدن تو برخوردار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:شبی که در دلم آرام نیست بی دردت - دوای درد من آورده جام جم کردار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:و گر به پیش تن شب نشین تو بنشینی - کنیش تابش تب شعله زن بتن بی نار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۲ - قصیده مصنوع ثانی در مدح سلطان یعقوب:و گر خرم قد تو نماید ایمه خوش - زمین ز قد تو چون سایه طوبی آردبار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:اگر چه شوخ من از دیدن منت رنجست - مرنج جان من از مشتری درین بازار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:بدیر از آن رخ سرخ آذری فروزانست - که بت بسوخته و آتش گرفته در زنار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:مگر ز شوق تو خیزم بسر چو دود که من - بسوی دوست نیایم مگر بدین هنجار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:به صد هزار حریف از برات در جنگم - بصد هزار ضعیف از هوای تو غمخوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:گلی و لاله رخی لیک به ز سر و قدت - مهی و سر و قدی لیک به ز لاله عذار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:نه من که چرخ سگ و بنده تا نشد پیشت - بدین طلب قدم آخر نزد بصفه بار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۳ - دایره:تکبر از دل ما طالبان مجو حاصل - که جان محرم ما قابلیست عشق شعار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۰ - دایره تدویر:اگر چه شد دل واله براه زیر و زبر - چهاز نوش یکی دید جانم از آزار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۰ - دایره تدویر:لب از ثنای تو در گفتن دعا پوید - همیشه تا که جهان باشد و فلک دوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۰ - دایره تدویر:یقین که خالی و پر باشد و بود یارب - همیشه پر کفت از سیم و خالی از اغیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:هوای گلشن کویت نسیم باد بهار - گدیی خرمن مویت شمیم مشک تتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:یقین که عارض و روی تو در دل خوبی است - که هست عاشق خونین جگر ازو افکار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:تویی که روز وصالم ز گریه زهر دهی - منم که خون خورم از آن دو لاله گون رخسار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:مه وصال تو هر کس که یافت تا بابد - بصبر جسته و ما را کجاست صبر و قرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:عجب تر این که ترا هست صد چو من مجنون - که از وفا بدرد رخت هستیش صد بار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:ربود نقش رخت هوش من چه گر در عشق - حریف نقد دو کون است عاشق دیدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:زبسکه بوی تو آورده باد خاک رهش - ز شوق پای تو بوسید دل چو عاشق زار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:دلم اگر همه شیرست بگذر از شمشیر - که خوار عاشق و غمخوارتست چون من خوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:یقین بلاغ من آنگه بود درست که شعر - بیان حال نماید به کلک سحر شعار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:از آن بسوخته مجمر صفت دلم محنت - که مجرمم من مست از شکایت دلدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:دلم که ریش و جگر خون شدست از آن گرید - که شیر میشود از عشق دیده اش خونبار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:خراب گریه شدم آنچنان که دیده کنم - چو من که دیده جزاهای خویشتن بکنار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:مگر که همدم اهل نظر ز عین وقار - بشمع عارض تو تافت تا فزود انوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:دمید بر سمنت تا ز زلف و خط سنبل - مه من از شب زلفت نمود صبح قرار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:از آن که درد تو دل داد خواه هر در کرد - ز درد و داوری دل بحق برم زنهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:لب تو جان کسی جان من زغمزه شکافت - بیا خدنگ غمت بین نشسته تا سوفار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:اگر نه آینه را گه گه ای پری بینی - دو عالم ارچه به بیزی نظیر چشم مدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:گدای در ز در ای آفتاب دور مساز - که تن بسوختش از حسرت این فقیر اطوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:از آن کشد همه این واله از تو داغ فراق - که نیست باده اش از نوش وصل نوشگوار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:زصد نگار تو داری ز بی نیازی ننگ - ز صد هزار فقیرت به دلنوازی عار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:یقین که سیمتنی لیک آتشین لعی - یقین که غنچه لبی لیک شکرین گفتار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:نشسته ام همه شب دل حزین براه ستم - لب از فغان چو سگان بازو چشم کرده چهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:سرم فدای رهت مست من نظر کن باز - که باز عربده دارد دو نرگست دربار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲:تبیست در تن من گرم دلبرا قدمی - که دانم از قدمت وار هم ز تابش نار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:ایا حریف طرب چون وزید باد بهار - چو لاله می خور و مهر از زمانه چشم مدار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:سمن چو ساقی دلجو به لاله زار آمد - که تا چو لاله برافروزد از رخش انظار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:در آبباغ گل اکنون که همچو جنت شد - بچین گلی که چو حور آمده است دیده گمار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:هوای باده و جعد بنفشه دام دلست - گذر چو نیست ازین دام دل بیاد بیار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۴ - دایره مجتلبه «هزج رمل، رجز»:از آن همیشه تویی از شرف بعالم شاه - که بر جریمه شاهان عالمی قهار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۴ - دایره مجتلبه «هزج رمل، رجز»:از آن نبود کسی چون تو در جهان رهبر - که با خدا دگران را رساندی از زنار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۴ - دایره مجتلبه «هزج رمل، رجز»:لوای بخت ترا شد بکام و داری تخت - ترا شدست بنام این ز احمد مختار

    اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۴ - دایره مجتلبه «هزج رمل، رجز»:اگر فلک دگریرا بدادی این شوکت - کسی چرا دگر اوراستودی ازاحرار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در ستایش شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان:به هیچ یار مده خاطر و به هیچ دیار - که بر و بحر فراخست و آدمی بسیار

    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - مطلع دوم:کجا همی روَد این شاهد شکر گفتار؟ - چرا همی نکند بر دو چشم من رفتار؟

    سعدی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰:تو آن نه‌ای که به جور از تو روی برپیچند - گناه تست و من استاده‌ام به استغفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹:برای ختم سخن دست بر دعا داریم - امیدوار قبول از مهیمن غفار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰:به قفل و پرهٔ زرین همی توان بستن - زبان خلق و به افسون دهان شیدا مار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳:چو رنج بَرنَتَوانی گرفتن از رنجور - قدم زِ رفتن و پرسیدنش دریغ مَدار

    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:نگین ختم رسالت پیمبر عربی - شفیع روز قیامت محمد مختار

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۳۹:نهاد بد نپسندد خدای نیکوکار - امیر خفته و مردم ز ظلم او بیدار


  161. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۲:هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت - کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:کهن شود همه کس را به روزگار ارادت - مگر مرا که همان عشق اولست و زیادت


  162. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:زهر در دست دوستانش نوش - نوش در کام دشمنانش نیش


    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲:بر درِ کعبه سائلی دیدم - که همی‌گفت و می‌گرستی خَوش


  163. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳:دل کریم توام در دل افکند این ظن - که بارد از کرمت بر سرم در شهوار


    سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در وصف بهار:بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار - خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار


  164. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۸ - دایره مرکب مدور:در سروری خوش مقبلی در کامل خوش رهبری - در خسروی خوش عادلی در حاکمی خوش داوری


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۲:آخر نگاهی باز کن وقتی که بر ما بگذری - یا کبر منعت می‌کند کز دوستان یاد آوری


  165. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۹ - دایره منتزعه:نه رهروان بره از پاس عدلت آزرده - نه پیر گوشه نشین یابد آفت از طرار


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۲:حدیث وقف به جایی رسید در شیراز - که نیست جز سلس البول را در او ادرار


  166. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۱ - از ابیات مصنوعه این غزل بیرون میآید:ای حسن تو آفت درونها - وی تنگدل از تو سینه ما


    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۶:دانی چه بود کمال انسان؟ - با دشمن و دوست لطف و احسان


  167. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ دوم در مدح سلطان یعقوب » بخش ۱۲ - این قطعه از حشو مصارع اول قصیده مستخرج می شود و از الف خالیست:سرور دهر بحر جود و کرم - منبع لطف و گنج علم و هنر


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸:بود در خاطرم که یک چندی - گرچه هستم به اصل و دانش خر

    سعدی » مواعظ » مثنویات » شمارهٔ ۱۳:زخم بالای یکدگر بزنند - بخراشند و مرهمی نکنند

    سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳۱:زنِ بد در سرایِ مردِ نکو - هم در این عالم است دوزخِ او

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۴:پادشاهی پسر به مکتب داد - لوح سیمینش بر کنار نهاد


  168. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۳ - دایره مرکب مدور:همای سدره نشین باز آید از پندار - به خواریند حسودان تو ولی نازند


    سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۷۷:حریف عمر به سر برده در فسوق و فجور - به وقت مرگ پشیمان همی خورد سوگند

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۲۴:نیافرید خدایت به خلق حاجتمند - به شکر نعمت حق در به روی خلق مبند

    سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۷:به کارهای گران مرد کاردیده فرست - که شیر شرزه در آرد به زیر خمّ کمند


  169. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۵ - دایره مختلفه «طویل، مدید، بسیط»:داور حکمروا در همه دم - او عالم و علم هر دو عالم دارد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:ما را نه ترنج از تو مرادست نه به - تو خود شکری پسته و بادام مده


  170. اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۳۹:ساقی، می اگر ز ساغر جم باشد - ور درد محبت از خم غم باشد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:هر سرو که در بسیط عالم باشد - شاید که به پیش قامتت خم باشد


  171. اهلی شیرازی » ساقینامهٔ رباعی » شمارهٔ ۹۸:ساقی قدحی که میکند غم ستمی - از دل بنشان بآب می گرد غمی


    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴:آن را که به جایِ توست هر دَم کَرَمی - عذرش بنه، ار کند به عمری ستمی


  172. اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ نهم چهار شمشیر است:ای آنکه فلک گشادم از وصل تو داد - بی وصل توام گشایش از دهر مباد


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:روی تو به فال دارم ای حور نژاد - زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹:دادار که بر ما در قسمت بگشاد - بنیاد جهان چنانکه بایست نهاد

    سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۲:پیشِ که بر آورم ز دستت فریاد؟ - هم پیشِ تو از دستِ تو گر خواهم داد


  173. اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف سیم شمشیر است که بیش برست » برگ یازدهم دو شمشیر است:ای آنکه لبت رونق شکر شکند - چشم تو بغمزه صید دلها فکند


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای افکند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷:در خرقهٔ توبه آمدم روزی چند - چشمم به دهان واعظ و گوش به پند

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۸:گویند مرو در پی آن سرو بلند - انگشت‌نمای خلق بودن تا چند؟

    سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۲۰:در چشم من آمد آن سهی سرو بلند - بربود دلم ز دست و در پای فکند

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹۱:پند است خطاب مهتران آن گه بند - چون پند دهند و نشنوی بند نهند


  174. اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ چهارم نه زر سرخ است:ای آنکه ز رشک عارضت لاله بسوخت - بی سوز غمت چراغ شادی نفروخت


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵:دل می‌رود و دیده نمی‌شاید دوخت - چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت


  175. اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف ششم که زر سرخ و کم بر است » برگ دهم سه زر سرخ است:ای آنکه بر وی همچو گل رشک مهی - داغ جگر لاله ز خال سیهی


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۶:گر دولت و بخت باشد و روزبهی - در پای تو سر ببازم ای سرو سهی

    سعدی » مواعظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶:تا دل به غرور نفس شیطان ندهی - کز شاخ بدی کس نخورد بار بهی

    سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۴:آن کس که به قرآن و خبر زو نرهی - آن است جوابش که: جوابش ندهی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۹:معشوق هزار دوست را دل ندهی - ور می‌دهی آن دل به جدایی بنهی


  176. اهلی شیرازی » رباعیات گنجفه » صنف هشتم که قماش است و کم براست » برگ دهم سه قماش:ای آنکه ز گل تازه تری در نظرم - با خط تو منت ریاحین نبرم


    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:خورشید رخا من به کمند تو درم - بارت بکشم به جان و جورت ببرم

    سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۶:هر سروقدی که بگذرد در نظرم - در هیأت او خیره بماند بصرم


  177. اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸۹:خورشید صفت با همه کس مهر نمایی - چون تیغ زنی از سر کین سوی من آیی


    سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۸:مشتاق توام با همه جوری و جفایی - محبوب منی با همه جرمی و خطایی

    سعدی » مواعظ » مفردات » شمارهٔ ۷۵:از دست کسی بستده هر روز عطایی - معذور بدارندش یک روز جفایی

    سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۸۴:تا نیک ندانی که سخن عین صواب است - باید که به گفتن دهن از هم نگشایی