گنجور

 
اهلی شیرازی

عاشق بیخانمان گر اختیاری داشتی

بر مراد خاطر خود روزگاری داشتی

قسمت گردون اگر بودی بقانون مراد

عاشق بیچاره هم وصلی زیاری داشتی

عالمی نخجیر بازویار از ایشان بی نیاز

کاشکی باری سگش میل شکاری داشتی

اینهمه غوغای مجنون از غم لیل که بود

کاش ازینسان سرو قدی گلعذاری داشتی

اعتبار یکجوم در کار عالم کس نکرد

ای دریغا کار عالم اعتباری داشتی

عیب رندان میکند کاری ندارد شیخ شهر

کی بما پرداختی گر زانکه کاری داشتی

روی زرد اهلی از مهرت شدی روزی سفید

گر خزان عاشقان روزی بهاری داشتی