گنجور

 
اهلی شیرازی

بدو نیک و شاه و گدای و ملک

همه بندگانند بیگانه کیست

یکی را جهان میدهی سر بسر

یکی را جوی نیست چندانکه زیست

یک قاف تا قاف خوان می کشد

یکی بهر یک لقمه نان خون گریست

چو قسمت بوفق عدالت بود

نمیدانم افراط و تفریط چیست

 
 
 
فردوسی

چو گرد آمدی مرد از ایشان دویست

بر آن سان که نشناختندی که کیست

مشاهدهٔ بیش از ۲۵۱ مورد هم آهنگ دیگر از فردوسی
ناصرخسرو

خرد چون به جان و تنم بنگریست

از این هر دو بیچاره بر جان گریست

مرا گفت کاینجا غریب است جانت

بدو کن عنایت که تنت ایدری است

عنایت نمودن به کار غریب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه