گنجور

 
 
 
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
رباعی شمارهٔ ۱۰۴ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

تن کوبم و سرپیچم و بر روی زنم

آماده درد و رنج و اندوه منم

نه ریزم و نه گدازم و نه شکنم

فولاد رخ و سنگ سر و روی تنم

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

از آمدنم فزود رنج بدنم

از بودن خود همیشه اندر محنم

وز بیم شدن باغم و درد حزنم

نه آمدن و نه بدن و نه شدنم

عین‌القضات همدانی

چندان نازست ز عشق با جان و تنم

گویا که تو عاشقی و معشوق منم

ادیب صابر

هر چند درآب دیده غرق است تنم

از آتش دل سوخت زبان در دهنم

با ذل غریبی و فراق وطنم

جز دمن من مباد از این سان که منم

عطار

هیچم همه تا با خود و با خویشتنم

هستم همه تا با خود و با جان و تنم

تا میماند از «من» من یک مویی

مویی نشود پدید چیزی که منم

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه