زشت است کان نکورو از حد برد جفا را
گر بد نیاید او را طاقت نماند ما را
تا چند عاشقان را خوبان به رشک سوزند
یارب جزای خود ده این قوم بی وفا را
افسوس ای عزیزان کز بهر بی وفایی
بیگانه کردم از خود یاران آشنا را
چون کوهکن نیابد شیرین کسی وگرنه
فرهاد بر تراشد چون او ز سنگ خارا
گر پارساست دلبر گو مِی منوش با کس
تا خون بجوش ناید رندان پارسا را
هرچند کز غم آخر بر باد داد خاکم
بر دل مباد گردی آن کعبهی صفا را
از دوستان شکایت اهلی نه شرط یاری است
یا ترک دوستی کن یا دل بنه جفا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به مضامین عاشقانه و درد فراق و بیوفایی میپردازد. شاعر از بیوفایی یاران و غم عاشقی مینالد و از آن میخواهد که خداوند جزای این بیوفاها را بدهد. او دلباختگان را که به خاطر بیوفایی دیگران دچار درد و رنج شدهاند، مورد خطاب قرار میدهد و به آنها میگوید که اگر دلبر پارساست، باید از دیگران دوری کند تا رنج و درد کمتری را تحمل کند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که شکایت از دوستان نباید شرط یاری باشد و بهتر است یا دوستی را کنار بگذارند یا از جفا دل بکَنند.
هوش مصنوعی: اگر کسی بدی را از حد خود بگذرانده باشد، زشت است و به او آسیب میزند. اگر او به کسی نیکی نکند، برای ما تحمل آن دشوار خواهد بود.
هوش مصنوعی: تا کی باید عاشقان را خوبان به حسرت بسوزانند؟ ای پروردگارا، جزای این قوم بیوفا را به آنان عطا کن.
هوش مصنوعی: متاسفم که به خاطر بیوفایی کسانی که هیچگاه به من عشق ندادند، از دوستان نزدیک و آشنا خود فاصله گرفتم.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند مانند فرهاد سنگهای سخت را به زیبایی و شیرینی شکل دهد، این بهخاطر آن است که او مانند فرهاد نمیتواند عشق و شور و شوق را در دل خود به وجود آورد. عشق و تلاش حقیقی، قدرتی دارد که میتواند حتی سختترین موانع را هم از میان بردارد.
هوش مصنوعی: اگر محبوبت آدم باادبی است، به کسی مِی نخور و با کسی گفتگو نکن تا خون زندگی در دل رندان باادب به جوش نیاید.
هوش مصنوعی: هرچند که غم و اندوه باعث نابودی من شده و من را به باد داده، اما بر دلم نمیگذرد که گرد و غبار بر کعبهی صفا بنشیند.
هوش مصنوعی: اگر از دوستان خود گله داری، این نه تنها نشانه دوستی نیست، بلکه باید یا به طور کامل از دوستی کنارهگیری کنی یا اینکه از دل خود کینه و ناراحتی را دور کنی و با مهر و محبت رفتار کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با آن که میرسانی، آن بادهٔ بقا را
بی تو نمیگوارد، این جام باده ما را
مطرب قدح رها کن، زین گونه نالهها کن
جانا یکی بها کن، آن جنس بیبها را
آن عشق سلسلت را، وان آفت دلت را
[...]
مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نمانْد ما را
باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
[...]
با آن که برشکستی چون زلف خویش ما را
گفتن ادب نباشد پیمانشکن نگارا
هستند پادشاهان پیش درت گدایان
بنگر چه قدر باشد درویش بینوا را
از چشم من نهانی ای آب زندگانی
[...]
دانی چه مصلحت را بل غاغ شد بخارا
تا این ستیزه گاران بی دل کنند مارا
زین قوم در خراسان الاّ بلا نخیزد
شکلی کنید و دفعی بنشستن بلا را
گفتم از آن جماعت یاری به چنگم آید
[...]
آن شه به سوی میدان خوش می رود سوارا
یا رب، نگاه داری آن شهسوار ما را
غارت نمود زلفش بنیاد زهد و تقوی
تاراج کرد لعلش اسباب پادشا را
جولان کند سمندش چون سم او ببوسم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.