گنجور

 
اهلی شیرازی

نسیم کاکل مشکین کراست چون تو نگار

شمیم سنبل پرچین کجاست مشک تتار

شمیم خیزد از آهو ولی نه زین خوشتر

نسیم گل وزد اما چنین نه عنبر بار

نسیم کاکل مشکین کرا خیزد از این خوشتر

شمیم سنبل پرچین کجا ریزد چنین عنبر

تقطیع: مفاعلین مفاعلین مفاعلین

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج مثمن سالم

صنعت: ترصیع

اگرچه نیست چو پروانه تاب شمع توام

ز من دریغ تو پروانه وصال مدار

نمی شود دل تنگم ز دیدنت نومید

گرش بدیده مژگان همی نشانی خار

فراق و داغ تو در خون دو نرگسم بنشاند

اگر غم تو بخون داردم نشان مگذار

پروانه شمع تو شد دل کز وفا دارد نشان

پروانه وصلش مده کش غم بخون دارد نشان

تقطیع: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلان

قافیه: مردف بردف

بحر: رجز مثمن مذال

صنعت: تجنیس تام

ضرورت است مرا خود شنیدن این نوبت

که تازه دل شد از آن بوی مشک چین گلزار

لبالب است زجان آن دهان و مسکین من

که داغها برم از وی بجان حسرت خوار

بسست بویی از آن زلف مشکبویم زان

که بوی او دل مسکینم آورد به قرار

تا شنید این جان مسکین بویی از آن زلف مشکین

تازه شد زان بوی مشکین داغها بر جان مسکین

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلییان

قافیه: مردف بردف مفرد نوع دیگر

بحر: رمل مثمن مسبغ

صنعت: تجنیس خطی

نهاده است خیالت چو پای بر جانم

شبی نخوابم از این سیل دیده بیدار

اگر غم تو که آرد چنین شبیخونها

بریزدم به شبی خون که گویدش زنهار

خیالت چو برجانم آرد شبیخون

شبی آبم از دیده ریزد شبی خون

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعولان

قافیه: مردف بردف نوع دیگر

بحر: متقارب مثمن مسبغ

صنعت: تجنیس مرکب

مگردمی نه از بن سان گشاده زلف آری

که گردن دلش از غم یکی رهد زهزار

گزیر، نیست که پا بر سرم اجل بنهد

که چون رهایی ام از این کمند شد دشوار

گر دمی زین کشی زیر پا بر سمند

گردنی کی رهد چون رهی از کمند

تقطیع: فاعلن فاعلن فاعلن فاعلان

قافیه: مقید بحرف قید

بحر: متدارک مذال

صنعت: تجنیس مطرف، تضمین المزدوج

سمن چوورد رخت دیدجان نثارش کرد

صبا چو گرد ترا یافت کرد دل ایثار

یکی که وصف ترا ورد ساخت جان منست

که نقد حاصل خود گرد باخت در ره یار

ورد رخت دید جان وصف تراورد ساخت

گردترا یافت دل حاصل خود گرد باخت

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات

قافیه: مردف بردف مرکب

بحر: منسرح مطوی موقوف

صنعت: تجنیس ناقص

سرم فدای تو بسیار یار غیر مشو

مسوزجان گران بار من دگر زین بار

ترا زآتش غم گرچه سوخت بس عاشق

ولی باینهمه خواری یکی نگشت غبار

طراوت گل رویت که برفروخت چمن

هزار خرمن گل را بسوخت سنبل وار

بسیار یار آتش غم گرچه برفروخت

انبار بار وین همه یکباره ام بسوخت(کذا)

تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات

قافیه: مردف بردف مرکب نوع دیگر

بحر: مضارع اخرب مکفوف مقصور

صنعت: تجنیس مکرر

غباری از توسمن بوی مشک اگر نه بریزد

نه مشک خاک سیاهی است بر سر تاتار

رخت که شمع صفت ریخت آبروی بتان

بسوخت بیخودم از تاب خویش چون گلنار

بی تو سمن مشک که بر رخت ریخت

خاک سیاهی بسر بخت بیخت

تقطیع: مفتعلن مفتعلن فاعلات

قافیه: مردف بردف نوع دیگر

بحر: سریع مطوی موقوف

صنعت: اشتقاق

از این برآمده کاخ است خاک بر سر من

کزو امید ندارم مراد وصل و کنار

یکی که جان مرا سوخت بیتو حاصل عمر

میان ما و تو تا کی شدست حایل دار

این کاخ خاک بر سر جان سوخت بیتو حاصل

دام مراد وصلت تا کی شدست حایل

تقطیع: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل

بحر: مضارع جزوی اخرب جزوی سالم

صنعت: قلب کل

شمار غم ز تو گر جا بجا کنیم رقم

غم ترا بنویسیم تا به حشر شمار

کی است سینه به ناخن مرا نه صد پاره

که شرح تیغ تو سازم بلوح سینه نگار

از تو کجا چاک نیست سینه به ناخن

تا بنویسم بحشر شرح تغابن

تقطیع: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع

قافیه: مقید بتاسیس

صنعت: قلب بعض

هلاک نرگس خویشم اگر کنی ایسرو

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل صدبار

سعادتم بارادت چو خاک پای تو ساخت

زهی مزید محبت زهی سعادت یار

هلاک نرگس خویشم اگر کنی بارادت

کلاه بخت بچرخ افکنم چو گل ز سعادت

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

قافیه: مقید بتاسیس و دخیل نوعی دیگر

بحر: مجتث مخبون

صنعت: قلب مطرف

اگر بر آن رخ کش دیده نیز میدیدی

تو باز از کرم خویش پرده بردار

لب تو کردم ازین گونه خوش خراب از اشک

مرا بدرد چو شد بیم مرگ از او برادر

بارخش وه نیز میدیدیم زین هوش خراب

باز اگر میبرد بارم را بدر بیمرگ از آب

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: رمل مثمن مقصور

صنعت: مقلوب مستوی

هزار سال چو رویت گلی نیارد کس

که چون من از همه سویش بود هزار هزار

اگرچه در چمنی چون تو نوگلی نشکفت

نداشت درد گلی بلبلی چو من افکار

چو رویت نیارد کسی نو گلی

چو من هم ندارد گلی بلبلی

تقطیع: فعولن فعولن فعولن فعل

قافیه: مطلق مجرد

بحر: متقارب محذوف

صنعت: سجع متوازی

یکی که سرزد ازو شوق روی تو دیدن

زذوق کوی تو کرد از بهشت چون من عار

بدرد و داغ خوشیم از هوای وصلت زان

ز گشت باغ کشیدیم پای دل بکنار

ز شوق روی تو دیدن بدرد و داغ خوشیم

ز ذوق کوی تو دامن زگشت باغ کشیم

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات

قافیه: مطلق بخروج

بحر: مجتث مخبون مقصور

صنعت: سجع متوازی

سزد اگر دل صید کمند تو شاد است

درین که پای سمندت برو کند رفتار

یقین که تو چو من آهو نه کم اسیرت هست

ز آهویی چو بمیرد چه غم رسد به تتار

دل صید کمندت شد و چون او نه کم استت

در پای سمندت چو بمیرد چع غم استت

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

قافیه: مطلق بخروج و مزید

بحر: هزج اخرب مکفوف محذوف

صنعت: سجع متوازی

دل حزین چو خراب یکی نظر از تست

چه باشد ار بنمایی دمی رخ چو نگار

یکی نما چو بتم چهره شاهدا ور من

پرستمت چو خراب توام دمی بگذار

رخ ترا چو دمی بنگرم بمن ستم است

به یک نظر ستمی بر شکسته یی مگمار

چو خراب یکنظرستمت چه شد ار دمی نگرستمت

چه شد ار دمی نگرستمت چو خراب یکنظرستمت

تقطیع: متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن

قافیه: مطلق بخروج و مزید و نایره

بحر: کامل مثمن سالم

صنعت: طرد و عکس

بود لب شکرین تو شربت کوثر

خد تو لاله نوبر خط تو نیل عذار

از آن قدتو که شد بنده قامت طوبیش

به سرو گو خط آزادگی خویش بیار

لب تو شربت کوثر قد تو قامت طوبی

خد تو لاله نوبر خط تو سر خط خوبی

قد تو قامت طوبی لب تو شربت کوثر

خط تو سر خط خوبی خد تو لاله نوبر

تقطیع: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

بحر: مجتث مخبون

تقطیع ایضا: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن

بحر: رمل مخبون

تقطیع ایضا: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن

بحر: هزج سالم

قافیه: اول معروف و مجهول- ثانی مقید مجرد

صنعت : ملون بسه بحر، موصول بدو حرف، نوعی دیگر طرد و عکس

دل من از تو اگر زنده شد نباشد دور

چو من ز شکل تو دل زنده شد بت فرخار

ولی به ملکت جان زد علم سپاه غمت

که تا برآردم از جان و عقل و هوش دمار

دل ز تو در ملکت جان زد علم

من ز تو دل زنده هم از اولم

تقطیع: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، مفتعلن مفتعلن فاعلن

قافیه: معمول و غیر معمول

بحر: رمل مسدس محذوف، سریع مطوی مکشوف

صنعت: ذو بحرین

خمد ز سستی تب پشت بیتو بس تن را

که ستیست بسی از تبت به بس تن زار

تقطیع: مفعول مفاعلن فعولن

قافیه: معمول و غیر معمول

بحر: هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف

صنعت: موصل منشاری

وصالی ار چه کمم داده است بخت ولیک

چه من بیاد تو دایم خوشم وصال انگار

اگر دوا نکنی درد ما ز دردی دن

تو چون خوشی مه من باد جان من بیمار

همه مراد من ای مست ناز چون نظریست

مکن به تلخی غم ناامیدم از دیدار

دگر شکست تنم نیک بین وعیب مکن

چرا که شیشه عیشش ز غم شکست انبار

ای داده دوای دردم از دردی دن

من با تو خوشم گر تو خوشی هم با من

مست نظریست نیک بین عیب مکن

تلخی منما شیشه عیشش مشکن

تقطیع: مفعول مفاعلن مفاعیل فعل

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج اخرب مقبوض مکفوف مجبوب

صنعت: مصراع اول مقطوع، ثانی موصول بدو حرف، ثالث بسه حرف رابع بچهار حرف

بجز تو نیست دلارام من که در عالم

من از برای تو رسوای دهرم ای دلدار

ورای عشق محالم نمود کرداری

وگر رود دل و دینم نگردم از کردار

دلارامم که در عالم علم کرد

مرا رسوا هم او کرد و کرم کرد

تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن فعولن

قافیه: مقید مجرد

بحر: هزج مسدس محذوف

صنعت: غیر منقوط

دلم به شیب ذقن غبغب تو چون بیند

که هست چین جبین تو بیش از آن بسیار

همیشه چون بریم دین بچین زلف ای بت

غبار غم چه نمایم بتا ببین زنار

شیب ذقن غبغبش چین بچین

چین جبین بیش ز غبغب ببین

تقطیع: مفتعلن مفتلعن فاعلات

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: سریع مطوی موقوف

صنعت: منقوط

مرا که جان نکند تازه غیر غمزه تو

نه میسزد که کنم جایت ای صنم دل تار

یقین که جان رودم هر زمان ز حال از آنک

تویی میانه جان لحظه لحظه ای خونخوار

جان کند تازه غمزه جانان

میسزد جای وی میانه جان

تقطیع: فاعلاتن مفاعلن فعلان

قافیه: مردف بردف مفرد

بحر: خفیف مسدس، عروض: مخبون اصلم مسبغ، ضرب: مقصور

صنعت: رقطا

شکار لا غرم اصلا نبینیم قیمت

که نامدست به پیش تو عالمش مقدار

هزار یوسف کنعان برت چو چیزی نیست

که میخرد به پشیزی مرا درین بازار

اصلا نبینی ما را بچیزی

کامد به پیشت عالم پشیزی

تقطیع: فعلن فعولن فعلن فعولن

قافیه: مطلق مردف بردف

بحر: متقارب اثلم

صنعت: خیفا

خیال روی تو تا بسته اند بر چه نسق

که جان نیافته شمعی نظیر آن رخسار

اگرچه وجه تو در خورد ز دست چرخ رقم

کشیده نیک برو بیقلم خطت زنگار

تویی که هر که بزیب و جمال جز تو بود

نه پیش حسن تو او راست نیم ذره و قار

مگر زدست تو شیرین دهن بود که مدام

رخش چو صورت چین عالمیست بر دیوار

تا بر چه نسق وجه تو زد چرخ رقم

کان شمع نظر کشیده نیکو بقلم

هرگز بجمال جز تو دستش ندهد

آراستنی چو صورت چین عالم

تقطیع: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل

قافیه : مقید مجرد

بحر: هزج اخرب مکفوف مجبوب

صنعت: مصراع اول حرفی منقوط و حرفی غیر منقوط، ثانی دو، ثالث سه، رابع

چهارشنبه ایا جلیس موافق و زید باد بهار

چو غنچه کاسه می گیر و روی در چمن آر

قیامتست دگر طرف باغ و کشت چمن

کسی که خیمه بصحرا نزد کسش مشمار

بیار باده که بر ذهن هر چه پنهانست

بیک دو دور عیانست از صفای عقار

ساقیا، بهار آمد قاش کن چه پنهانست

غنچه که میگرید نرگسی که خندانست

تقطیع: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلان

قافیه: مطلق بردف و خروج

بحر: هزج مثمن جزوی اشتر و جزوی سالم، عروض و ضرب مسبغ

صنعت تشبیه کنایه- مراعات نظیر

از آن گذر گه باغست همچو خلد اکنون

که باد روح فزایست همچو جان به گذار

لوای گل که مخلد بود اگر نه بود

که جان برد ز جفای وی و ستیزه خار

وزید بوی بهشت و قصور ماست ز هوش

نه وقت صبر و حضورست و گوشه ایهشیار

باغست چو خلد اکنون خلد ارنه قصورستش

بادست چو جان گر جان پیوسته حضورستش

تقطیع: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن

قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید

بحر: هزج مثمن جزوی اخرب و جزوی سالم

صنعت: تشبیه مشروط

خبر چو یافته زلف شب از بنفشه دگر

چنین بروی شبست از چه جعد تیره شعار

طریق دلبریش بین که ساختست ز مشک

بنفشه دامی و انداختست مشک تتار

با زلف شب بنفشه شبه ساختستمش

نی نی شبست تیره بنشناختستمش

تقطیع: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

قافیه: مطلق بردف و خروج و مزید و نایره

بحر: مضارع اخرب مکفوف محذوف

صنعت: تشبیه تفضیل

بنور گل چو دل روشنان بود گلشن

چو گلشنش دل شوریده روشنست انار

چو دل روشن بود گلشن

چو گلشن دل شود روشن

تقطیع: مفاعیلن مفاعیلن

قافیه: لزوم مالایلزم

بحر: هزج مربع

صنعت: تشبیه عکس

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode