ایگل که بوصل تو رسیدن نتوانم
زان خار شدم کز تو بریدن نتوانم
فریاد که از شوق جمال تو هلاکم
وز نازکی خوی تو دیدن نتوانم
از گوشه ابروی توام چشم گشادست
هرچند کمان تو کشیدن نتوانم
ای یوسف مصری به زکاتم نظری کن
چون گوهر وصل تو خریدن نتوانم
پروانه صفت بال و پرم سوختی ایشمع
تا پیش تو گستاخ پریدن نتوانم
بویی بفرست ای چمن حسن تو باری
گر من گلی از باغ تو چیدن نتوانم
زهرم مده و صبر مفرما ز رخ خود
کاین چاشنی تلخ چشیدن نتوانم
اهلی به طپیدن نرهد کس ز کمندش
تسلیم شو چونکه رهیدن نتوانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.