مست آنم که ز دستت قدحی نوش کنم
هرچه غیر تو بود جمله فراموش کنم
نایم از شوق تو تا روز قیامت باهوش
مست اگر با تو شبی دست در آغوش کنم
گوش بر قول تو دارم نه به پند دگران
من نه آنم که حدیث دگران گوش کنم
خنده رویم همه چون جام و دلم پرخونست
پرنشاطم چوخم وز آتش دل جوش کنم
روی اهلی سوی پیران مرقعپوش است
من نظر سوی جوانان قباپوش کنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شوق و عشق به معشوق صحبت میکند و بیان میکند که برای او همه چیز جز معشوق فراموششدنی است. او با اشتیاق فراوان خواهان نزدیکی و در آغوش گرفتن معشوق است و به وعدههای او گوش میدهد نه به نصایح دیگران. او به رغم درد و رنجی که در دل دارد، چهرهاش شاداب به نظر میرسد و به زندگی پرنشاط ادامه میدهد. در نهایت، او به جوانان و زیباییهای زندگی توجه بیشتری دارد و به سوی آنها مینگرد.
هوش مصنوعی: من به قدری مست و شیفته تو هستم که اگر قدحی از دستت بنوشم، هر چیزی جز تو را فراموش میکنم.
هوش مصنوعی: من تا روز قیامت از شوق تو هستم و اگر در شبی با تو باشم و در آغوش بگیرم، مست از عشق تو خواهم شد.
هوش مصنوعی: من به وعده تو توجه دارم و به نصیحت دیگران گوش نمیدهم. من فردی نیستم که به حرفهای دیگران گوش فرا دهم.
هوش مصنوعی: چهرهام همیشه به زیبایی و شادابی ماننده یک جام است، اما درونم پر از ناراحتی و غم است. به رغم این درد، با انرژی و نشاط به زندگی ادامه میدهم و از آتش دل خود بهره میبرم.
هوش مصنوعی: من به افراد مسن و با تجربه نگاه میکنم که لباسهای ساده و زودپوشیده دارند، اما من تمایل دارم به سمت جوانان با لباسهای زیبا و شیک نگاه کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مطربا گر تو بخواهی که میت نوش کنم
به همه وجهت سامع شوم و گوش کنم
شادی و خوشی، امروز به از دوش کنم
بچمم، دست زنم، نعره و اخروش کنم
ای خوش آن دم که سخنهای تو در گوش کنم
چاشنی کرده از آن لب به سخن گوش کنم
مست آیی تو و پس گویی «از هوش مرو»
باش باری بزیم وانگه سخن گوش کنم
می خلی روز و شب اندر دل آزرده من
[...]
یکدم ایساقی جان می ده و مدهوش کنم
باشد این غم که مرا کشت فراموش کنم
خرقه پوشان ورع را خبر از عشق کجاست
حل این نکته ز مستان قباپوش کنم
من و خون خوردن از او گو مدهم لاله قدح
[...]
چند در دل شکنم ناله و خاموش کنم
نالهای کو که بدان تهنیت گوش کنم
سفری کردهام آغاز که تا شهر عدم
هر قدم نقش مرادی به سر دوش کنم
نیستم زخم که چون جلوه مرهم بینم
[...]
کو جنون کز می سودا قدحی نوش کنم
عقل را بیخود از این نشئه سرجوش کنم
هر نفس تا نکشم خجلت اظهار دگر
حرف او گویم و دانسته فراموش کنم
گرنه سیلی خور غیرت شوم از وصف کسی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.