موسی علیه السلام درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده.
گفت: ای موسی! دعا کن تا خدا عزّوجلّ مرا کفافی دهد که از بی طاقتی به جان آمدم.
موسی دعا کرد و برفت.
پس از چند روز که باز آمد از مناجات، مرد را دید گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد آمده.
گفت: این چه حالت است؟
گفتند: خمر خورده و عربده کرده و کسی را کشته، اکنون به قصاص فرمودهاند.
و لطیفان گفتهاند:
گربهٔ مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از جهان برداشتی
عاجز باشد که دست قوت یابد
برخیزد و دست عاجزان برتابد
و لو بسط اللهُ الرزقَ لعباده لبَغَوا فی الارض.
موسی علیه السلام به حکمت جهان آفرین اقرار کرد و از تجاسر خویش استغفار.
ماذا اخاضَکَ یا مغرورُ فی الخَطَرِ
حتی هَلَکتَ فَلَیتَ النملَ لم یَطِرِ
بنده چو جاه آمد و سیم و زرش
سیلی خواهد به ضرورت سرش
آن نشنیدی که فلاطون چه گفت
مور همان به که نباشد پرش
پدر را عسل بسیار است ولی پسر گرمی دار است.
آن کس که توانگرت نمیگرداند
او مصلحت تو از تو بهتر داند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی آهنگهای دیگر
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.