دلا، با شمع خویشت در نگیرد گریه و زاری
اگر آتش بجای اشک گرم از دیده میباری
مگر با جلوه رفتار او طاووس دعوی کرد
که بر طاووس میخندد به قهقه کبک کهساری
زدی تیری بغیر ایمه مرا آن از تو بر دل بود
عجب گر جان برم زینغم که زخمی خورده ام کاری
شهید عشق اگر بردار گردد دولتی باشد
بیا باشد کزین دولت مرا محروم نگذاری
تو مست خواب خوش شبها چه دانی حال بیداران
مگر احوال ما داند سگ کویت به بیداری
مگر روز قیامت باز گویم آنچه من دیدم
شب هجران ز تنهایی و بیداری و بیماری
نظر بازی مکن بر روی خوبان دو کون ایدل
که اینجا شرمساری بینی و آنجا گرفتاری
بصد خون جگر فرهاد اگر در کوه راهی کرد
تو همت پیشه کن اهلی که کوه از پیش برداری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حال و روز عاطفی و روحی فردی میپردازد که در دل غم و رنج بیشتری قرار دارد. او با زبانی استعاری احساس تنهایی، زردی و بیحالی خود را ابراز میکند و به زیباییهای عشق و زندگی اشاره میکند. شاعر از محبوب خویش میخواهد که به سختیهای او و دیگران توجه کند و به آنها کمک کند. او همچنین به دوستیهایی اشاره میکند که ممکن است در عرصه عشق با چالشها و مشکلاتی روبهرو شود. در نهایت، او به دعا برای رسیدن به آسایش و پذیرش در دلها اشاره دارد.
هوش مصنوعی: ای دل، با شمع وجودت نمیتوانی همیشه ناله و زاری کنی؛ اگر به جای اشک، آتش از چشمانت جاری باشد، گرم و سوزان است.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است طاووس به خاطر زیبایی و جلوههای رفتاری او به خود ببالد و دیگران را به سخره بگیرد، در حالی که کبک کوهستان به خاطر صدای زیبایش در حال خندیدن به اوست؟
هوش مصنوعی: تو بدون اجازه و بدون اطلاع من به من آسیب زدی و آن زخم عجیبی بر دل من گذاشته است. اگر به خاطر این زخم جانم را هم از دست بدهم، برایم جا ندارد که شگفتزده شوم.
هوش مصنوعی: اگر کسی به خاطر عشق شهید شود، نباید از فرصتی که پس از آن پیش میآید، برای تحقیر و محروم کردن من استفاده کند.
هوش مصنوعی: تو در خواب خوش شبها غرقی و حال بیداران را نمیدانی، مگر اینکه احوال ما را سگ کوی تو که بیدار است، بشنود و بداند.
هوش مصنوعی: تا روز قیامت نمیتوانم آنچه را که در شب هجرت از تنهایی، بیخوابی و بیماری تجربه کردم، بیان کنم.
هوش مصنوعی: به زیباییها و دلبران این دنیا مظاهر عشق و شوق نپرداز و توجه نکن، زیرا در این دنیا ممکن است به عواقب بد و شرمساری برخورد کنی و در دنیای دیگر با مشکلات و گرفتاریهایی مواجه شوی.
هوش مصنوعی: اگر فرهاد با زحمت و خون جگر راهی در کوه باز کرد، تو نیز باید عزم و اراده به کار بگیری تا کوه را از جلوی راه خود کنار بزنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
[...]
ز بوی باد آزاری ز نقش ابر نیسانی
نه پندارم که با بستان بهشت عدن یاد آری
شده کافور مینائی براغ از صنع یزدانی
شده دینار مرجانی بباغ از فعل داداری
گل و شمشاد دیداری ترنج و نار پنهانی
[...]
خداوند که داند خواست عذر لطف دوشینت
چه سازم وز که خواهم یارب امروز اندرین یاری
ندارد بنده استحقاق این چندین خداوندی
ولیکن تو خداوندا خداوندی آن داری
به مستی خارجیها کردهام چندان که از خجلت
[...]
جهان از برف پر کافور قیصوریست پنداری
بیاور باده روشن که شد روی هوا تاری
نه به زین موسمی باشد ز بهر عیش و میخواری
نه سلطان ارسلان دارد نظیری در جهانداری
تو را تا سر بود برجا کجا داری کله داری
که شمع از بی سری یابد کلاه از نور جباری
سر یک موی سر مفراز و سر در باز و سر بر نه
اگر پیش سر اندازان سزای تن، سری داری
چو بار آمد سر یحیی سرش بر تیرگی ماند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.