در این بخش شعرهایی را فهرست کردهایم که در آنها انوری مصرع یا بیتی از سنایی را عیناً نقل قول کرده است:
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - فیالحکمة :: سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مقام اهل توحید
انوری (بیت ۳): که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت - چنان کز وی به رشک آید روان بوعلی سینا
سنایی (بیت ۵۷): که یارب مر سنایی را سنایی ده تو در حکمت - چنان کز وی به رشک افتد روان بوعلی سینا
در این بخش مجموعه شعرهایی از دو شاعر را که توأماً هموزن و همقافیه هستند در گروههای مجزا فهرست کردهایم:
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰:ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب - وز شب تپانچهها زده بر روی آفتاب
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح ناصرالدین طاهر:چون وقت صبح چشم جهان سیر شد ز خواب - بگسسته شد ز خیمهٔ مشکین شب طناب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹:گفتی به پیش خواجه که این غزنوی غرست - زان رو که تا مرا ببری پیش خواجه آب
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:در همه مملکت مرا جانیست - هر زمان پایبند جانانیست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۳:هر که در خطهٔ مسلمانیست - متلاشی چو نفس حیوانیست
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴:عشق هر محنتی به روی آرد - مکن ای دل گرت نمیخارد
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:یار با هرکسی سری دارد - سر به پیوند من فرو نارد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۳ - در مفارقت دوستی:به خدایی که از شب تیره - روز روشن همی پدید آرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۷ - شراب خواهد:ای جهانی پر از مکارم تو - انوری در جهان ترا دارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱:ای که از بهر خدمت در تو - بست دولت میان و کام گذارد
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:دلم را انده جان میندارد - چنان کاید جهانی میگذارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۰:سرشگی کز غم معشوق بارم - همه رنگ لب معشوق دارد
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:روی تو آرام دلها میبرد - زلف تو زنهار جانها میخورد
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در تعریف قصر و عمارتی که ناصرالدین در باغ ساخته بود:ای نمودار سپهر لاجورد - گشته ایمن چون سپهر از گرم و سرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵ - در هجو:قلتبانی هم به خواهر هم بزن - نیست پیدا گرچه کس پنهان نکرد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸:ناز را رویی بباید همچو ورد - چون نداری گرد بدخویی مگرد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳:ای چو عقل از کل موجودات فرد - وی جوان از تو سپهر سالخورد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸ :شکر ایزد را که تا من بودهام - حرص و آزم ساعتی رنجه نکرد
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » مقدّمهٔ رفاء » بخش ۱ - مقدّمهٔ رفاء:صدر تو چرخست و تن را بال سست - روی تو شیدست و جان را چشم درد
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:نه چو شیرین لبت شکر باشد - نه چو روشن رخت قمر باشد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲ - در جواب هجای یکی از معاندان:سرخ گویی همیشه غر باشد - شبه از لعل پاکتر باشد
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:رخ خوبت خدای میداند - که اگر در جهان به کس ماند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۳ - قاضی حمیدالدین از انوری سوئال کند:اوحدالدین که در سؤال و جواب - بدهد داد علم و بستاند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۴ - انوری در جواب قاضی گوید:افتخار جهان حمیدالدین - که خرد مدح تو همی خواند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹۵ - سلطان سنجر انوری را به مجلس خود خوانده بود در شکر آن گفته:انوری را خدایگان جهان - پیش خود خواند و دست داد و نشاند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۲:ایمنی را و تندرستی را - آدمی شکر کرد نتواند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۰:دوستی در سمر کتابی داشت - یک دو صفحه به پیش من برخواند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۴:از جواب و سوال ما دانی - شاید ار زیر کی فرو ماند
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹:دوش تا صبح یار در بر بود - غم هجران چو حلقه بر در بود
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۵ - در هجای «معجزی» شاعر:معجزی خود ز معجز ادبار - نزد هر زیرکی کم از خر بود
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۵:ای شده از رخ تو تاب قمر - وی شده از لب تو آب شکر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح یکی از فرزندان نظامالملک است:ای به رفعت ز آسمان برتر - نور رای تو آفتاب دگر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۱:دهر و افلاک و انجم و ارکان - همه شرند اگرنه مایه شر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۳ - قاضی هری مبتلا به مرض جرب شده و حکیم به عیادت او رفته و او از خانه بیرون نیامده و این قطعه را درهجو او گفته است:قاضی از من نصیحتی بشنو - نه مطول به از طویلهٔ در
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۶ - نکتهٔ پسندیده:باده خوردن به ساتکینی در - از هنر نیست بلکه هست خطر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح تاج العصر حسن عجایبی به حسن زشت:طالع از طالعت عجایبتر - کس ندیدی عجایب دیگر
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸:ای جهان را به حضرت تو نیاز - در جاه تو تا قیامت باز
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹:تختهٔ عشق برنوشتم باز - برنویس ای نگار تختهٔ ناز
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در اندرز و ترغیب در طریق حقیقت:ای دل خرقه سوز مخرقه ساز - بیش ازین گرد کوی آز متاز
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:مست از درم درآمد دوش آن مهِ تمام - در بر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱:هر شب نماز شام بود شادیم تمام - کاید رسول دوست هلا نزد ما خرام
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:کس نداند کز غمت چون سوختم - خویشتن در چه بلا اندوختم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷:تا بر آن روی چو ماه آموختم - عالمی بر خویشتن بفروختم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹:بیا تا ببینی که من بر چه کارم - نیایی میا برگ این هم ندارم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲:به دردم به دردم که اندیشه دارم - کز آن یاسمین بر تهی شد کنارم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:جانا ز غم عشق تو امروز چنانم - کاندر خم زلف تو توان کرد نهانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰:هر گه که به تو در نگرم خیره بمانم - من روی تو را ای بت مانند ندانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۱:از عشق ندانم که کیم یا به که مانم - شوریده تنم عاشق و سرمست و جوانم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰:ره فراکار خود نمیدانم - غم من نیستت به غم زانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸:به صفت گرچه نقش بی جانم - به نگاری و عاشقی مانم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱:ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم - نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳:بیا ای راحت جانم که جان را بر تو افشانم - زمانی با تو بنشینم ز دل این جوش بنشانم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲:دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم - گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۴:آخر به مراد دل رسیدیم - خود را و ترا به هم بدیدیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱:ما فوطه و فوطه پوش دیدیم - تسبیح مراییان شنیدیم
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:ای بتِ یغما دلم یغما مکن - شادمان جانِ مرا شیدا مکن
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۸:ساقیا برخیز و می در جام کن - در خرابات خراب آرام کن
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۲:ای قبای حسن بر بالای تو - مایهٔ خوبی رخ زیبای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۷:عاشقم بر لعل شکرخای تو - فتنهام بر قامت رعنای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۸:باز افتادیم در سودای تو - از نشاط آن رخ زیبای تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۱:تا بدیدم زلف عنبرسای تو - وان خجسته طلعت زیبای تو
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳:ترک من ای من سگ هندوی تو - دورم از روی تو دور از روی تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲:ای ببرده آب آتش روی تو - عالمی در آتشند از خوی تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۳:باد عنبر برد خاک کوی تو - آب آتش ریخت رنگ روی تو
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵:ما را تو به هر صفت که داری - دل گم نکند ز دوستداری
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:ای کار غم تو غمگساری - اندوه غم تو شادخواری
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳:انصاف بده که نیک یاری - زو هیچ مگو که خوش نگاری
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:گر جان و دل به دست غم تو ندادمی - پای نشاط بر سر گردون نهادمی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۳:ای کاشکی ز مادر گیتی نزادمی - یا پس چو زاده بودم جان را بدادمی
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۳:بنامیزد به چشم من چنانی - که نیکوتر ز ماه آسمانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸۰:هر آنگه که چون من نیایم نخوانی - چنان باشد ایدون که آیم برانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۸:هم اکنون از هم اکنون داد بستان - که اکنونست بی شک زندگانی
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۴:ای غایت عیش این جهانی - ای اصل نشاط و شادمانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۴ - معما:ای رای ملک شه معظم - مهپرور سالبخش ثانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۵ - در حسب حال:گویند که چیست حاصل تو - ای بیحاصل ز زندگانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۹ - در موعظه:پیشی ز هنر طلب نه از مال - اکنون باری که میتوانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۵:ای چشم و چراغ آن جهانی - وی شاهد و شمع آسمانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۶:ای زبدهٔ راز آسمانی - وی حلهٔ عقل پر معانی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱:عاشق نشوی اگر توانی - تا در غم عاشقی نمانی
-
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۸:خه مرحبا و اهلا آخر تو خود کجایی - احوال ما نپرسی نزدیک ما نیایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۸:جانا نگویی آخر ما را که تو کجایی - کز تو ببرد آتش عشق تو آب مایی
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح امیر سید مجدالدین ابوطالب:زان پس که قضا شکل دگر کرد جهان را - وز خاک برون برد قدر امن و امان را
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح عمادالدین فیروز شاه:باز این چه جوانی و جمالست جهان را - وین حال که نو گشت زمین را و زمان را
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در توحید:آراست جهاندار دگرباره جهان را - چو خلد برین کرد، زمین را و زمان را
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در مدح صاحب مجدالدین ابوالحسن عمرانی:اینکه میبینم به بیداریست یا رب یا به خواب - خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای جهان عدل را انصاف تو مالکرقاب - دین حق را مجد و گردون شرف را آفتاب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰:تا نهان گشت آفتاب خواجگان در زیر خاک - شد لبم پر باد و دل پر آتش و دیده پر آب
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - در مدح ضیاء الدین اکفی الکفاة مودودبن احمدالعصمی:آخر ای خاک خراسان داد یزدانت نجات - از بلای غیرت خاک ره گرگانج و کات
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۰ - در تعریف کتاب مقامات قاضی حمیدالدین:هر سخن کان نیست قرآن با حدیث مصطفی - از مقامات حمیدالدین شد اکنون ترهات
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳:ای که هفت اقلیم و چار ارکان عالم را به علم - همچو هفت آبا تو دربایی و چون چار امهات
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح صاحب صدر طاهربن مظفر:باغ سرمایهٔ دگر دارد - کان شد از بس که سیم و زر دارد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳:چون ز بد گوی من سخن شنوی - بر تو تهمت نهم ز روی خرد
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۶ - فصل فی البلا:عاشقان را غذا بلا باشد - عاشقی بی بلا کجا باشد
سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۰ - الایمان نصفان، نصفه صبر ونصفه شکر:وقت ضر و عنا دل صابر - گاه نفع و غنا زبان شاکر
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّادس فی ذکر نفس الکلّی واحواله » بخش ۴۴ - حکایت در شجاعت و غیرت:از زره بود پشتِ حیدر فرد - کرد خصمش سؤال گفتا مرد
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در مدح ملک بدرالدین سنقر:عید بر بدر دین مبارک باد - سنقر آن آفتاب دولت و داد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳:بیطمع باش اگر همی خواهی - تا نیفتی ز پایهٔ امجاد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۵:گرچه شمشیر حیدر کرار - کافران کشت و قلعهها بگشاد
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - از زبان اهل خراسان به خاقان سمرقند رکنالدین قلج طمغاج خان پسرخواندهٔ سلطان سنجر:به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر - نامهٔ اهل خراسان به بر خاقان بر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - در مدح خواجه محمدبن خواجه عمر:دوش سرمست نگارین من آن طرفه پسر - با یکی پیرهن زورقئی طرفه به سر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در اندرز طاهربن علی ثقة الملک:بیخ اقبال که چون شاخ زد از باغ هنر - گرچه پژمرده شود باز قبول آرد بر
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیرکبیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی:دوش از درم درآمد سرمست و بیقرار - همچون مه دو هفته و هر هفت کرده یار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در تهنیت عید و مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:دی بامداد عید که بر صدر روزگار - هر روز عید باد به تایید کردگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - (گویا در ادامهٔ قصیدهٔ دی بامداد عید که بر صدر روزگار ...):کای کاینات رابه وجود تو افتخار - وی پیش از آفرینش و کم ز آفریدگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸:ای روزگار دولت تو روز روزگار - وی بر زمانه سایهٔ تو فضل کردگار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۳ - قبا از بزرگی خواسته:ای برقد تو راست قبای سخا و جود - حرفیست در لباس مرا با تو گوش دار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۷:آ زاده گر کریم نیابد ورا چه عجب - گر زی خسیس طبع گراید به اضطرار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - از ممدوح التماس کفش به معما کرده است:ای مستفاد لطف تو اقبال آسمان - وی مستعار جود تو آثار روزگار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶:ای من غلام عشق که روزی هزار بار - بر من نهد ز عشقِ بتی صد هزار بار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸:ما را مدار خوار که ما عاشقیم و زار - بیمار و دلفگار و جدامانده از نگار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح خواجه ابو نصر منصور سعید:تا چرخ برگشاد گریبان نوبهار - از لاله بست دامن کهپایهها ازار
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح صدرالزمان علاء الدین محمود خراسانی:باد شبگیری نسیم آورد باز از جویبار - ابر آذاری علم افراشت باز از کوهسار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اعظم سنجر:آب چشمم گشت پر خون زاتش هجران یار - هست باد سرد من بر خاک از آن کافور بار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۲:ای برادر پند من بشنو اگر خواهی صلاح - در معاش خویش بر قانون من کن یک مدار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۰:ای سنایی خیز و در ده آن شراب بیخمار - تا زمانی می خوریم از دست ساقی بیشمار
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲:ای نهاده بر گل از مشک سیه پیچان دو مار - هین که از عالم برآورد آن دو مار تو دمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - موعظه در اجتناب از غرور و کبر و حرص:ای خداوندان مال الاعتبار الاعتبار - ای خداخوانان قال الاعتذار الاعتذار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالمعالی یوسف بن احمد:آبرویی کان شود بی علم و بی عقل آشکار - آتش دوزخ بود آن آبرو از هر شمار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - مناقشهٔ مرد دهری با بوحنیفه:ای خردمند موحد پاک دین هوشیار - ا زامام دین حق یک حجت از من گوش دار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح یوسفبن حدادی:نیست عشق لایزالی را در آن دل هیچ کار - کو هنوز اندر صفات خویش ماندست استوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در تعزیت خواجه مسعود و تهنیت فرزند او خواجه احمد:کر ناگه گنبد بسیار سال عمر خوار - فخر آل گنبدی را بیجمال عمر خوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در ترغیب مردان به احتراز از زنان دلفریب:زیبد ار بی مایه عطاری کند پیوسته یار - زان که هر تاری ز زلفش نافه دارد صد هزار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱:ای دل از عقبات باید دست از دنیا بدار - پاکبازی پیشه گیر و راه دین کن اختیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲:زیر مهر پادشاه زری در آرد روزگار - گر نفاق اندرونی پاک آید در عیار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۰:مردمان یک چند از تقوا و دین راندند کار - زین پس اندر عهد ما نه پود ماندست و نه تار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۱:زن مخواه و ترک زن کن کاندرین ایام بار - زن نخواهد هیچ مردی تا بمیرد هوشیار
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در تعریف عمارت و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای به خوبی و خرمی چو بهار - گشته در دیدها بهار نگار
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح شمسالدین اغل بیک:دوش در هجر آن بت عیار - تا به روزم نبود خواب و قرار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - موعظه و نصیحت در اجتناب از زخارف دنیا:طلب ای عاشقان خوش رفتار - طرب ای شاهدان شیرینکار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸:این جهان بر مثال مرداریست - کرکسان گرد او هزار هزار
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - در مدح دستور ناصرالدین طاهر:زهی دست وزارت از تو معمور - چنان کز پای موسی پایهٔ طور
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۵:اگر چون زر نخواهی روی عاشق - منه بر گردن چون سیم سنگور
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - در مدح صاحب ناصرالملة والدین ابوالفتح طاهر:ای ز رای تو ملک و دین معمور - شب این روز و ماتم آن سور
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۰ - در اشتیاق:به خدایی که از مشیت او - رنج رنجور و شادی مسرور
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۰۴ - در صف خانگاه محمد منصور واقع در سرخس که وی در آن داروخانه و کتابخانه برای فقرا و درویشان بنیاد نهاد:لب روح الله ست یا دم صور - خانگاه محمد منصور
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در صفت جشن و مدح صاحب ناصرالدین طاهربن مظفر هنگام معاودت به نیشابور:ابشروا یا اهل نیشابور اذا جاء البشیر - کاندر آمد موکب میمون منصور وزیر
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر:ای به نسبت با تو هرچه اندر ضمیر آمد حقیر - پایهٔ تست آنکه ناید از بلندی در ضمیر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - تامل با خویشتن و راز و نیاز با پروردگار:ای سنایی جهد کن تا پیش سلطان ضمیر - از گریبان تاج سازی وز بن دامن سریر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح مسعود بن ابوالفتح:در کف خذلان و ذل فتح و ظفر گشتی اسیر - گر نبودی هر دو را اقبال خواجه دستگیر
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۴ - در وصف کوشک صدر سعید ابوالحسن عمرانی:حبذا کارنامهٔ ارتنگ - ای بهار از تو رشک برده به رنگ
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۱ - در وصف کوشک و سرای مجدالدین ابوالحسن عمرانی:حبذا کارنامهٔ ارژنگ - ای بهار از تو رشک برده به رنگ
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷ - در ستایش یکی از بزرگان:ای به آرام تو زمین را سنگ - وی به اقبال تو زمان را ننگ
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۸:گفت بر دوخته مرا شعری - خواجه خیاطی از سر فرهنگ
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظامالملک صدرالدین محمد:به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال - به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمالالدین ابیسعد مسعود بن احمدالمستوفی:خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال - جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در بیان عزت و جلال ذات اقدس الهی:مقدسی که قدیمست از صفات کمال - منزهی که جلیل ست بر نعوت جلال
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۹:طلوع مهر سعادت به ساحت اقبال - ظهور ماه معالی بر آسمان جلال
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴ - در مدح امیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی و تهنیت او به تشریف سلطان:مبارک باد و میمون باد و خرم - همایون خلعت سلطان عالم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۰:بجز تو در دو گیتی کس ندیدست - کریم ابنالکریمی تا به آدم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱:چو دانستم که گردندهست عالم - نیاید مرد را بنیاد محکم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴:مسلم کن دل از هستی مسلم - دمادم کش قدح اینجا دمادم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۰:زهی پشت و پناه هر دو عالم - سر و سالار فرزندان آدم
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۵ - در ستایش اسب صاحب ناصر الدین و تخلص به مدح او:ای زرین نعل آهنین سم - ای سوسن گوش خیزران دم
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح مفخرالسادة مجدالدین ابوطالب نعمه:ای کلک تو پشت ملک عالم - وی روز تو عید دور آدم
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۹ - در مدح رضیةالدین مریم:ای فخر همه نژاد آدم - ای سیدهٔ زنان عالم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲:ای چهرهٔ تو چراغ عالم - با دیدن تو کجا بود غم
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - مدح صدر تاجالدین ابراهیم:اختیار ملوک هفت اقلیم - تاج دین خدای ابراهیم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۶ - شراب خواهد:ای ز نور شرابخانهٔ تو - روی آفاق همچو دست کلیم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۷:ای علایی ببین و نیک ببین - که زمانه ستمگریست عظیم
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح امیر عادل ضیاء الدین مودود احمد عصمی:نماز شام چو خورشید گنبد گردان - به کوه رفت فرود و ز چشم گشت نهان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۱ - در مدح سرهنگ محمدبن فرج نو آبادی:خجسته باد بهاری بهار ارسنجان - بر آن ظریف سخی و جواد و راد و جوان
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح یکی از امیران:چون شمع روز روشن از ایوان آسمان - ناگه در اوفتاد به دریای بیکران
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۰:خواهد که شاعران جهان بی صله همی - باشند پیش خوانش دایم مدیح خوان
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷ - مدح یکی از اقوام پادشاه کند:ای به نیک اختر شده هم سلف سلطان جهان - از وفاق تست اکنون خلق عالم شادمان
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷:عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان - گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف:ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان - وی به عمل و قدر و قدرت برتر از کون و مکان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰:ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان - زان که روحانی رود بر آسمان از آستان
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح فخرالسادات مجدالدین ابوطالب نعمه:آیت مجد آیتی است مبین - منزل اندر نهاد مجدالدین
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی:ای جهان را جمال و جاه تو زین - اسم و رسم تو اسم و رسم حسین
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۳ - فخرالدین خالد قطعهای به مطلع زیر به انوری نوشته و او را مدح گفته انوری در جواب فخرالدین قصیدهٔ ذیل را گفته و پسر او را که طفل بوده ستوده:و علیک السلام فخر الدین - افتخار زمان و فخر زمین
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۴ - مدح ملکالاسخیا ابوالمفاخر امیر فخرالدین:افتخار زمان و فخر زمین - بوالمفاخر امیر فخرالدین
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در مدح ناصرالدین طاهربن مظفر:صاحب روزگار و صدر زمین - نصرت کردگار ناصر دین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۷ - زینالدین عبدالله از استر افتاده و حکیم به عیادت او نرفته بود این قطعه در عذر تقصیر خویش گفته:ای بزرگی که از شمایل و قدر - ملک را زینتی و دین را زین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۹ - خطاب به خواجه قوامالدین ابوالقاسم:تا سرا پرده زد به علیین - قدر صدر اجل قوامالدین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۱:ای به عین حقیقت اندر عین - باز کرده ز بهر دیدن عین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۳:ای خرد را جمال و جان را زین - ذکر و شعر توام چو دین و چو دین
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک:ای فخر کرده دین خدای از مکان تو - وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح پیروزشاه عادل:ای شمس دین و شمس فلک آسمان تو - ای صدر ملک و صدر جهان آستان تو
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مرثیهٔ تاجالدین ابوبکر:ای برده عقل ما اجل ناگهان تو - وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح فیروزشاه عادل و وصف الحال رفتن به ترمد و ستایش سلطانالسادة سید ترمد:حبذا بخت مساعد که سوی حضرت شاه - مردمی کرد و رهم داد پس از چندین گاه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۳ - در جواب مکتوب دوستی:هست در دیدهٔ من خوبتر از روی سپید - روی حرفی که به نوک قلمت گشته سیاه
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۱ - در مدح خواجه مردانشاه:در همه ملک ندید از همهٔ مردان شاه - آنچه دید از هنر و ذات و خرد مردانشاه
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷ - در مدح صدراعظم زینالدین عبد الله و شکر صحت یافتن او از بیماری:از محاق قضا برون شد ماه - وز عرای خطر برون شد شاه
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح امیر علاء الدین اسحاق:خاص سلطان علاء دین اله - میر اسحاق صدر مجلس شاه
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۹ - در تهنیت عید و مدح صاحب ناصرالدین طاهر:ای سراپردهٔ سپید و سیاه - ای بلند آفتاب و والا ماه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۰ - در مدیح:به خدایی که ذات لم یزلش - باشد از سر بندگان آگاه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۱:ز ابتدا کاندر آمدی به عمل - بیش از این بود بارنامه و جاه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۴ - در قناعت و خویشتنداری:ای به دریای عقل کرده شناه - وز بد و نیک این جهان آگاه
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۰۵ - مطایبه:چند مهتاب بر تو پیماید - این و آن در بهای روی چو ماه
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - تقاضای گوشت و انگور:ای چو ماهی نشسته در خرگاه - وز تو خرگاه چون سپهر از ماه
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - از دوستی قدری ارزن برای فاخته خواسته:ای همای همتت سر بر سپهر افراخته - کس چو سیمرغت نظیری در جهان نشناخته
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۹:ای دل اندر بیم جان از بهر دل بگداخته - جان شیرین را ز تن در کار دل پرداخته
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح سیدالسادات جعفر علوی:ای به درگاه تو بر قصهرسان صاحب ری - رهنشین سر کوی کرمت حاتم طی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۶:نکند دانا مستی نخورد عاقل می - ننهد مرد خردمند سوی مستی پی
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۸ - در مذمت شعر و شاعری و فضیلت علم و حکمت:ای برادر بشنوی رمزی ز شعر و شاعری - تا ز ما مشتی گداکس را به مردم نشمری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح دستور جلالالدین عمر:ای چو عقل اول از آلایش نقصان بری - چون سپهرت بر جهان از بدو فطرت برتری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح صدر معظم فخرالدین محمدبن ابراهیم سری:حکم یزدان اقتضا آن کرده بودست از سری - کز جهان بر دو محمد ختم گردد مهتری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱ - در صفت بزم و مدح ملک اعظم عماد الدین فیروزشاه و دستور بزرگ:حبذا بزمی کزو هردم دگرگون زیوری - آسمان بر عالمی بندد زمین بر کشوری
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامهای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده:ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری - وز نفاق تیر و قصد ماه و سیر مشتری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۷ - در عذر قی کردن در مجلس شراب گفته:ای برادر گر مزاج از فضله خالی آمدی - آدمی پس یا ملک یا دیو بودی یا پری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۱ - در مدح تاجالدین ابوالفتح اصفهانی:ای پدیدار آمده همچون پری با دلبری - هر که دید او مر ترا با طبع شد از دل بری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۴:ای دل ار خواهی که یابی رستگاری آن سری - چون نسازی فقر را نعل از کلاه سروری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۵ - این قصیدهٔ غرا از زادهٔ سرخس است:ای سنایی بی کله شو گرت باید سروری - زانک نزد بخردان تا با کلاهی بی سری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۲:چون به ملک اندر بر آرد گردی از مردان مرد - داد او را تاج و تخت و ملک عالم بر سری
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - مدح خاقان اعظم رکنالدین قلج طفغاج خان:ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری - کوش تا آب سلیمان پیمبر نبری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲ - در مدح خواجه عمید ابراهیم بی علی بن ابراهیم مستوفی:شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری - آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۱:برهٔ بریان هر جا که بود چاکر تست - طبق حلوا داماد و تو او را خسری
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۰ - در مدح مجدالدین ابوالحسنالعمرانی اذا شرفه السطان بالتشریف:اختیار سکندر ثانی - زبدهٔ خاندان عمرانی
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۳ - نصیحت:چون ترا روزگار داد به داد - تو چرا داد خویش نستانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۲ - در نکوهش بزرگان زمان و مدح بونصر احمد سعید:تا کی این لاف در سخن رانی - تا کی این بیهده ثنا خوانی
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح سید سادات:با خاک در تو آشنایی - خوشتر ز هزار پادشایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷:ای جان و جهان من کجایی - آخر بر من چرا نیایی
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۲:ای پیشهٔ تو جفانمایی - در بند چه چیزی و کجایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - این چند بین را فضل بن یحیی بن صاعد هروی به سنایی فرستاد و در آن درخواست دیدار کرد:هستی به حقیقت ای سنایی - در دیدهٔ عقل روشنایی
-
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۶ - در مدح عزیزالدین طغرائی:خرد را دوش میگفتم که ای اکسیر دانایی - همت بیمغز هشیاری همت بیدیده بینایی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۵:ایا بی حد و مانندی که بی مثلی و همتایی - تو آن بی مثل و بی شبهی که دور از دانش مایی
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - موعظه در رفع امل:نزد طبیبِ عقلِ مبارکُ قدم شدم - حالِ مزاج خویش بگفتم، کَما جریٰ
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در شکایت روزگار و بیوفایی مردم:منسوخ شد مروت و معدوم شد وفا - زین هر دو مانده نام چو سیمرغ و کیمیا
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - حکیم به دنبال ناصرالدین به منصوریه رفت او رابه بزمگاه راه ندادند این قطعه را سروده بار خواست:ای خصم تو پست و قدر والا - وی عقل تو پیر و بخت برنا
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:احسنت و زه ای نگار زیبا - آراسته آمدی بر ما
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - در طلب شراب گوید:میر حیدر ایا که خیزد جود - از کف تو چو از شراب طرب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱:مال هست از درون دل چون مار - وز برون یار همچو روز و چو شب
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶ - در شکایت زمان و حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی:گرچه در دور تو ای دریادل کان دستگاه - مدتی گرگان شبان بودند و دزدان محتسب
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲ - در مدح نظامی:ای که چون اندر بنان آری قصب هنگام نظم - صدر چرخ ثانی از فضل تو پندارم قصب
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - اظهار اشتیاق کند:به خدایی که در پرستش خویش - آسمان را رکوع فرمودست
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲:تا گل لعل روی بنمودست - بلبل از خرمی نیاسودست
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۱:به خدایی که در دوازده میل - هفت پیکش همیشه در سفرست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - در نصیحت:اعتقادی درست دار چنانک - اعتمادت بدان نباشد سست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۱ - لغزیست که در طلب خربزه گفته:ای کریمی که در زمین امید - هرچه رست از سحاب جود تو رست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۷ - در حضرت مخدوم بار خواهد:ای به همت بر آفتابت دست - آسمان با علو قدر تو پست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸:انوری را ز حرص خدمت تو - چون بر آتش بود قدم پیوست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۹ - ناصرالدین طاهر را درد دندان عارض گشته انوری این قطعه هنگام عیادت او گفته و در هر بیتالتزام لفظ دندان نموده است:ای به دندان دولت آمده خوش - درد دندانت هیچ بهتر هست
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۰ - امیر یوسف نام و عدهٔ عطایی کرده و وفا ننموده بود در تهدید او گفته است:میر یوسف سخن دراز مکش - وقت میبین چگونه کوتاهست
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴:آمد آن حور و دست من بربست - زده استادوار نیش به دست
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح ملک نصرةالدین:مبشر آمد و اخبار فتح ختلان داد - نشاط باده کن ای خسرو خراسان شاد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - در جواب مکتوب عمادالدین پیروزشاه:مثال عالی دستور چون به بنده رسید - قیام کرد و ببوسید و بر دو دیده نهاد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷:مرا به غزنین بسیار دوستان بودند - به نامهای ز من آن قوم را نیامد یاد
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - در مذمت خزانهدار سلطان گفته و چون با هر گنجی ماریست تعبیر از خزانهدار به حیه کرده است:ای شاه جهان حیهٔ صندوق خزانت - از هرچه نه خاص تو شود بانگ برارد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۸:آنرا که خدا از قلم لطف نگارد - شاید که به خود زحمت مشاطه نیارد
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۰ - در شکایت دهر:جور یکسر جهان چنان بگرفت - که همی بوی عدل نتوان برد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۲ - کتاب و کلاهی نزد بزرگی داشت در تقاضای آن گوید:به کلاهی بزرگ کرد مرا - آنکه گیتی به چشمشس آمد خرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - خواجه شمس انوری را پوستینی وعده کرده و در فرستادن آن تاخیر نموده بود این قطعه در تهدید وی گفته:شمس بی نور و خواجهٔ بیاصل - چند از این دفع گرم و وعدهٔ سرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - در هجا:میر طغرل بمرد و من گفتم - ملکالموت کار مردان کرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۷ - در وعظ:شادمانی گزین و نیک خویی - که زمانه وفا نخواهد کرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۹:به خدایی که آب حکمت او - از دل خاک میدماند ورد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵:صدر اسلام زنده گشت و نمرد - گرچه صورت به خاک تیره سپرد
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۴ - در تجدید لقب موئیدالدین مودودشاه:ای برادر نسل آدم را خدی از روی لطف - نامها دادست پیش ازتر و خشک و گرم و سرد
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - در نصیحت:در جهان با مردمان دانی که چون باید گذاشت - آن قدر عمری که یابد مردم آزاد مرد
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:اقتدا بر عاشقان کن گر دلیلت هست درد - ور نداری درد گرد مذهب رندان مگرد
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶:به خدایی که کوه و دریا را - خازن در و لعل رخشان کرد
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۷ - در مدح مسعود سعد سلمان:ای عمیدی که باز غزنین را - سیرت و صورتت چو بستان کرد
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰۴ - در عارضهٔ خاتون عصمةالدین رضیةالملوک:گر خداوند عصمةالدین را - عارضه رنجه داشت روزی چند
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۳ - در وصل سرای مجدالدین ابوالحسن:ای نمودار آفتاب بلند - گشته ایمن چو آسان ز گزند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در تزییفِ علمای دنیاجوی گفته شد:ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟ - برگذر زین دو بینوا در بند
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱۹:دوستی گفت صبر کن ایراک - صبر کار تو خوب و زود کند
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰:دوستی گفت صبر کن زیراک - صبر کار تو خوب زود کند
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۵ - حضور دوستی را خواهد:جاییست نشسته چاکر تو - جایی که درو طرب افزاید
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۴ - در مرثیه:در مرثیهٔ موئیدالدین - هرکس اثری همی نماید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۰:ای صدر اجل قوام دولت - در صدر به جز تو کس نیاید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۷ - در قضا و قدر:خدای کار چو بر بندهای فرو بندد - به هرچه دست زند رنج دل بیفزاید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۹ - در حادثهٔ زهر خوردن سرهنگ محمد خطیبی و انگشتری فرستادن سلطان مسعود رحمةالله علیه گوید و او را ستاید:زهی سزای محامد محمد بن خطیب - که خطبهها همی از نام تو بیاراید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴:مبر تو رنج که روزی به رنج نفزاید - به رنج بردن تو چرخ زی تو نگراید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۳:بر کار جهان دل منه ایرا که نشاید - کین خوبی و ناخوبی هم دیر نپاید
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۰:هر کو به خرابات مرا راه نماید - زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - در مفارقت:خدایگانا نزدیک شد که صبح ظفر - زظل گوهر چترت شود سیاه وسفید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در عزت عزلت و قناعت گوید:درین مقام طرب بی تعب نخواهی دید - که جای نیک و بدست و سرای پاک و پلید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵:ز راه رفتن و آسودنم چه سود و زیان - چو هر دو معنی نتوان همی معاینه دید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۰:اگر انوری خواهد از روزگار - که یک لحظه بیزاء زحمت زید
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۷:اگر رای رحمت شود با دلم - دمی بو که بیزای زحمت زید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۱ - اسب پیری را مذمت کند:خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد - کامور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید - مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۴:با خار قناعت ار بسازی یکبار - از هر قدمی برویدت صد گلزار
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۵:دی ما و می و عیش خوش و روی نگار - وامروز غم جدایی و فرقت یار
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۸:گویی که من از بلعجبی دارم عار - سیب از چه نهی میان یکدانهٔ نار
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۹:چون از اجل تو دید بر لوح آثار - دست ملکالموت فرو ماند از کار
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۰:نازان و گرازان به وثاق آمد یار - نازان چو گل و مل و گرازان چو بهار
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۲:نه چرخ به کام ما بگردد یک بار - نه دارد یار کار ما را تیمار
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۳:بخت و دل من ز من برآورد دمار - چون یار چنان دید ز من شد بیزار
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۵ - مطایبه ملکشاه پدر سلطان سنجر با مرد اعرابی:حکایت است به فضل استماع فرمایند - به شرط آنکه نگیرند از این سخن آزار
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۶۹:من و سه شاعر و شش درزی و چهار دبیر - اسیر و خوار بماندیم در کف دو سوار
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۹:ز جمله نعمت دنیا چو تندرستی نیست - درست گرددت این چون بپرسی از بیمار
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۰:با یکی مزاح و دو خنیاگر و سه تا حریف - دوش نزدیک من آمد آن پسر وقت سحر
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷۷ - در طلب شکر و عود:ای هنر از آتش تو بویا همچو عود - وی فلک در خدمتت چون نیشکر بسته کمر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در تهنیت صلح خواجه امام منصور و سیف الحق شیخ الاسلام:از خلافست اینهمه شر در نهاد بوالبشر - وز خلافست آدمی در چنگ جنگ و شور و شر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح سرهنگ عمید محمد خطیب هروی:مرد کی گردد به گرد هفت کشور نامور - تا بود زین هشت حرف اوصاف دانش بیخبر
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸۲:اثر خشمش از نوش پدید آرد نیش - نظر لطفش از سیر برون آرد شیر
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح ابوعمر عثمان مختاری شاعر غزنوی:نشود پیش دو خورشید و دو مه تاری تیر - گر برد ذرهای از خاطر مختاری تیر
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹۸:ای کریمی که از سخاوت تو - روید از سنگ خاره مرزنگوش
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۵:چون نهی زلف تافته بر گوش - چون نهی جعد بافته بر دوش
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲۰ - در تعریف عمارت و مدح صاحب:ای نمودار ارتفاع فلک - ساکنانت مقدسان چو ملک
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثّالث: اندر نعت پیامبر ما محمّد مصطفی علیهالسّلام و فضیلت وی بر جمیع پیغمبران » بخش ۲۴ - ستایش امیرالمؤمنین علیبن ابیطالب علیهالسّلام:اذا ما التبر حک علی المحک - تبین غشه من غیر شک
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۵ - در حسب حال و وارستگی خویش:امید و بیم دهد خلق را مسخر خویش - بدین دو خویشتن از خلق بازپس دارم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴:چو بر قناعت ازین گونه دسترس دارم - چرا ازین و از آن خویشتن ز پس دارم
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۴۸ - در مدح تاج الدین ابوالمعالی محمد المستوفی گوید و عرق نسترن خواهد:ایا به عالم عهد از تو نوبهاروفا - چرا چنین ز نسیم صبات بیخبرم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در نکوهش و ابراز نارضایی از خود:نظر همی کنم ار چند مختصر نظرم - به چشم مختصر اندر نهاد مختصرم
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۶:مکوش تا بتوانی به جنگ و صلح گزین - که جنگ و صلح برد ره به سوی شادی و غم
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵۷:شود زیادت شادی و غم شود نقصان - چو شکر و صبر کنی در میان شادی و غم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۶ - در موعظه و نصیحت ابنای زمان:کجایی ای همه هوشت به سوی طبل و علم - چرا نباری بر رخ ز دیده آب ندم
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۹:نماز شام من و دوست خوش نشسته بهم - گرفته دامن شادی شکسته گردن غم
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۷۳ - از زبان پسران میرداد که یکی طوطی به یک ملقب به ناصرالدین و دیگر عضدالدین است گفته و آنها را ستایش کرده است:گیتی به سر سنان گشادیم - پس از سر تازیانه دادیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۱:دستی که به عهد دوست دادیم - از بند نفاق برگشادیم
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰:سر بر خط عاشقی نهادیم - در محنت و رنج اوفتادیم
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۰ - در اظهار نیکنفسی خود گفته است:من توانم که نگویم بد کس در همه عمر - نتوانم که نگویند مرا بد دگران
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۷ - معروفی بود زن سلیطهای داشت او را به قاضی برده بود و رنج مینمود در حق وی گوید:ویحک ای پردهٔ پردهدر در ما نگران - بیش از این پردهٔ ما پیش هر ابله مدران
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۲ - در شکایت اهل زمان:روبهی میدوید از غم جان - روبه دیگرش بدید چنان
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۳ - نصیحت:کم عیالی سعادتیست که مرد - نرود جز برای خویش بدان
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح محمد ترکین بغراخان:چرخ نارد به حکم صدر دوران - جان نزاید به سعی چار ارکان
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۷ - در طلب شراب:خواجه اسفندیار میدانی - که به رنجم ز چرخ رویین تن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۲:هر که چون کاغذ و قلم باشد - دو زبان و دو روی گاه سخن
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۱۶ - اندر مذمّت فرزند گوید:بود فرزند بد بود به دو باب - زنده مالت برند و مرده ثواب
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۸۸ - طلب پنبه و روغن کند:ایا خورشید و مه در پیش رایت تیره و تاری - به روز و شب گهی خورشید و ماهم ثقبهٔ روزن
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در ستایش علیبن حسن بحری:الا یا خیمهٔ گردان به گرد بیستون مسکن - گه از بن دامنت ماهست و گاهت ماه بر دامن
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۶ - فی اقتراح الذهب:ای فلک قدری که در انگشت قدر و همتت - از شرف مهر فلک زیبد همی مهر نگین
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۹ - در مدح سلطان ملکشاه ثانی:شادباش ای خسرو عادل عماد دین و داد - دیر زی ای ناصر جاه امیرالموئمنین
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵:چون سخن زان زلف و رخ گویی مگو از کفر و دین - زان که هر جای این دو رنگ آمد نه آن ماند نه این
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۵ - در مدح بهرامشاه:در میان کفر و دین بی اتفاق آن و این - گفتگویست از من و تو مرحبا بالقائلین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۶ - در نعت رسول اکرم (ص):ای گزیده مر ترا از خلق ربالعالمین - آفرین گوید همی بر جان پاکت آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۷ - دعوت به زهد و ستایش سید فضلالله:هر که را ملک قناعت شد مسلم بر زمین - ز آسمان بر دولت او آفرین باد آفرین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۸ - از زبان منجم ماوراء النهر که تقویم آورده بود گفتهاست:ای امین شاه و سلطان و امیر ملک و دین - زبدهٔ دور زمانی عمدهٔ روی زمین
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴۲:چنگری ای پارسا در عاشق مسکین به کین - تا ز بد فعلی چه داری بر مسلمانان یقین
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱۴:شب تاریک و باد سرد و ابر تند و بارنده - غلاما خیز و آتش کن که هیزم داری افکنده
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۸:زهی سروی که از شرمت همه خوبان سرافگنده - چرا تابی سر زلفین چرا سوزی دل بنده
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲۹ - شراب خواهد:ای رخ و فرزین نهاده چرخ را در حل و عقد - جز تو کس را اطلاعی نیست بر اسرار او
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۶:گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او - چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۰ - در طلب حضور دوستی گوید:ندارد مجلس ما بیتو نوری - اگرچه نیست مجلس درخور تو
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۵۸ - در هجای علی سه بوسش:ایا کشیخان بد اصل ای سه بوسش - علی نامی دریغ این نام بر تو
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۱ - در مدح و تهنیت:ای جهان را موسم آزادگی ایام تو - بنده کرده یک جهان آزاد را انعام تو
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۴:ای دریغا گر رسیدی دی به من پیغام تو - دوش زاری کردمی در آرزوی نام تو
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳۶ - ستایش سرای مجدالدین ابوالحسن عمرانی:این همایون در فرخندهسرای - تا ابد باد در اقبال به پای
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۳:پسری دیدم پوشیده قبای - گفتم او را که به نزدیک من آی
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۰:بر آفتاب حوادث بسوزم اولیتر - که به هر سایه بود بر سرم سپاس همای
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۴:به هفت کشور تا شکر پنج و ده گویم - نبود خواهم ساکن دو روز در یک جای
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۸ - در مدح عصمةالدین:خداوند من عصمةالدین همیشه - بجز ساکن ستر عصمت مبادی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹:ایا مانده بیموجب هر مرادی - همه ساله در محنت اجتهادی
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۲:به خدایی که ذات بیچونش - از همه عیبها بریست بری
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸۳ - هم در هجای معجزی شاعر:معجز معجزی پدید آمد - چون فرورید قوم او پسری
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۵ - در مدیح:آنی که گر بخواهی از اقبال و سروری - تری ز آب و خشکی از آتش برون بری
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۶ - در شکایت و تقاضای الطاف صاحب:ای صاحبی که صدر وزارت ز جاه تو - با اوج آفتاب زند لاف برتری
سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۵:عشق و شراب و یار و خرابات و کافری - هر کس که یافت شد ز همه اندهان بری
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۱ - شکایت از زمانه:گر نیستی زمانه به جنگ و نبرد خلق - پیوسته با زمانه کجا در نبردمی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۶:گوگرد سرخ خواست ز من سبز من پریر - در پیشش ار نیافتمی روی زردمی
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۲ - در هجو سیفالدین نامی گفته:تو ای سیف زنگ اجل چون نگیری - که الحق به انصاف درخورد آنی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۱:بمیر ای حکیم از چنین زندگانی - ازین زندگانی چو مردی بمانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰۰:اگر بد گمان گشتی ای دوست بر من - نیازارم از تو بدین بدگمانی
-
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۶ - در موعظه:ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم - کاندر طلب راتب هر روز بمانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴ - در مدح ابوبکربن محمد:ای کس به سزا وصف تو ناکرده بیانی - حیران شده از ذات لطیف تو جهانی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۷ - در رثاء:تابوت مرا باز کن ای خواجه زمانی - وز صورت ما بین ز رخ دوست نشانی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:این دل چو شب جوانی و راحت و تاب - از روی سپیدهدم برافکند نقاب
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷:هم طبع ملول گشت از آن شعر چو آب - هم رغبت از آن شراب چون آتش ناب
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸:زان روی که روز وصل آن در خوشاب - در خواب شبی بر آتشم ریزد آب
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:تا در چشمم نشسته بودی در تاب - پیوسته همی بریختی در خوشاب
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:گفتی که کیت بینم ای در خوشاب - دریاب مرا و خویشتن را دریاب
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴:دل باز چو بر دام غم عشق آویخت - صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:آن موی که سوز عاشقان میانگیخت - کز یک شکنش هزار دلداده گریخت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵:ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت - انگیخته دولت جهان دل شادت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:در دوستی ای صنم چو دادم دادت - بر من ز چه روی دشمنی افتادت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:ای مانده زمان بنده اندر یادت - دادست ملک ز آفرینش دادت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹:سیاره به خدمت سپرد خاک درت - خورشید که باشد که بود تاج سرت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:ای خواجه محمد ای محامد سیرت - ای در خور تاج هر دو هم نام و سرت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰:در وصل تو عزم دل من روز نخست - آن بود که عمر با تو بگذارم چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:آتش به سفال برنهادی ز نخست - پس با خاکم به در برون رفتی چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲:دستم که به گوهر قناعت پیوست - پر بود و نبود آز را بر وی دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳:جدت ورق زمانه از جور بشست - عدل پدرت سلسلها کرد درست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:هجری که به روز غم مبادا دل و دست - بر دامن دل که گرد ننشست نشست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵:جانا به تن شکسته و عزم درست - عمریست که دل در طلب صحبت تست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:ای شاه ز قدرتی که در بازوی تست - تیر تو به ناوک قضا ماند چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:با موزه به آب در دویدی به نخست - تا خرمن من به باد بردادی چست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸:کار تنم از دست دلم رفت ز دست - بیچاره دلم به ماتم جان بنشست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹:دل در خم آن زلف معنبر بنشست - جان گفت که دل رفت وزین غمکده رست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰:بوطالب نعمه ای گشادهدل و دست - با دست و دلت بحر و فلک ناقص و پست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱:ای صبر ز دست دل معشوقهپرست - این بار به دامن تو خواهم زد دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲:دی میشد و از شکوفه شاخی در دست - گفتم به شکوفه وعده بود این آن هست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳:از حادثهای که هرچه زو گویم هست - هرچند که بشکست مرا هیچ نبست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:دی با تو چنان شدم به یک خاست و نشست - کز من اثری نماند جز باد به دست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵:گفتند که شعر تو ملک داشت به دست - گفتم عجبا و جای این معنی هست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶:ای عهد تو عید کامرانی پیوست - افتاد بهار پیش بزم تو ز دست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:هجرت به دلم چو آتشی در پیوست - آب چشمم قوت او را بشکست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰:دستی که حمایل تو بودی پیوست - پایی که مرا نزد تو آوردی مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:تا زلف بتم به بند زنجیر منست - سرگشته همی روم نه هشیار و نه مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:خواهم که به اندیشه و یارای درست - خود را به در اندازم ازین واقعه چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳:گفتم پس از آنهمه طلبهای درست - پاداش همان یکشبه وصل آمد چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴:مستست بتا چشم تو و تیر به دست - بس کس که به تیر چشم مست تو بخست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:ای مه تویی از چهار گوهر شده هست - زینست که در چهار جایی پیوست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۶:چون من به خودی نیامدم روز نخست - گر غم خورم از بهر شدن ناید چست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۷:ای چون گل و مل در به در و دست به دست - هر جا ز تو خرمی و هر کس ز تو مست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:ای نیست شده ذات تو در پردهٔ هست - ای صومعه ویران کن و زنار پرست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷:گفتند که گل چمن به یکبار آراست - برخاست و کلید باغ و کاشانه بخواست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:در کوی تو هیچ کار من ناشده راست - ایام به کین خواستن من برخاست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:بیخوابی شب جان مرا گرچه بکاست - جر بیداری ز روی انصاف خطاست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:زین پس هر چون که داردم دوست رواست - گفتار بیفتاد و خصومت برخاست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۸:زلف تو از آن دم که دلم بربودست - از زیر کله روی به کس ننمودست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:تا جان مرا بادهٔ مهرت سودست - جان و دلم از رنج غمت ناسودست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۹:با آنکه دلم در غم هجرت خونست - شادی به غم توام ز غم افزونست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۰:پایی که ز بند عالمی بیرونست - پالود به خون و زین غمم دل خونست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۱:گر شرح نمیدهم که حالم چونست - یا از تو مرا چه درد روزافزونست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱:شبها ز فراق تو دلم پر خونست - وز بیخوابی دو دیده بر گردونست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۵:هجران تو دوش چون به من درنگریست - بنشست و به هایهای بر من بگریست
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۶:ای شاه نجیب کفشگر دانی کیست - آنکس که ازو خزینت از مال تهیست
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹:چندان چشمم که در غم هجر گریست - هرگز گفتی گریستنت از پی چیست
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۵:محنتزدهای که کلبهای داشت به دشت - در نعمت و ناز دیدمش برمیگشت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۶:نوری که همی جمع نیابی در مشت - ناری که به تو در نتوان زد انگشت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶:گر بنده دو روز خدمتت را بگذاشت - نه نقش عیادت تو بر آب نگاشت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:اندوه تو چون دلم به شادی نگذاشت - آخر ز وفاش باز نتوانی داشت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت - بر دل صفت ترا به خوبی بنگاشت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۲:با دل گفتم که آن بتم دوش نهفت - جان خواست ز من چون گل وصلش بشکفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۳:با گل گفتم شکوفه در خاک بخفت - گل دیده پر آب کرد از باران گفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴:چشمم ز غمت به هر عقیقی که بسفت - بر چهره هزارگل ز رازم بشکفت
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۵:از گردش این هفت مخالف بر هفت - هر هفت در افتیم به هفتاد آگفت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۱:رازی که سر زلف تو با باد بگفت - خود باد کجا تواند آن راز نهفت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۲:چون دید مرا رخانش چون گل بشکفت - آن دیدهٔ نیمخوابش از شرم بخفت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۳:افلاک به تیر عشق بتوانم سفت - و آفاق به باد هجر بتوانم رفت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۴:تا کی باشم با غم هجران تو جفت - زرقیست حدیثان تو پیدا و نهفت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۹:تا روز به شب چو سوسنم بیرویت - بیدار چو نرگسم به گرد کویت
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:آتش در زن ز کبریا در کویت - تا ره نبرد هیچ فضولی سویت
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۰:عمری بادت کزو به رشک آید نوح - راحی به کفت کزو خجل گردد روح
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:اندر همه عمر من بسی وقت صبوح - آمد بر من خیال آن راحت روح
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۲:از چرخ که کامی به مرادم ننهاد - وز بخت که بندی ز امیدم نگشاد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۳:دادم به امید روزگاری بر باد - نابوده ز روزگار خود روزی شاد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۴:جوهر که ز ایزدش همی نامد یاد - وز مرتبه آفتاب را بار نداد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵:با هرکه زبان چرخ رازی بگشاد - چون پای نداشت پای تا سر بنهاد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:گردی که ز دیوار تو برباید باد - جز در چشمم از آن نشان نتوان داد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:آن را شایی که باشم از عشق تو شاد - و آن را شایم که از منت ناید یاد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:آن به که کنم یاد تو ای حور نژاد - و آن به که نیارم از جفاهای تو یاد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶:با قدر تو آب آسمان ریخته باد - با خاک درت ستاره آمیخته باد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:از کبر چو من طبع تو بگریخته باد - با خلق چو تو خلق من آمیخته باد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۱:مریخ سلاح چاوشان تو برد - گوی تو زحل به پاسبانی سپرد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۲:چون نیست یقین که شب چه خواهد آورد - پیشش غم ناآمده نتوانم خورد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۳:آن نور که ملک یافت از روی تو فرد - از هیچ فلک به دست نتوان آورد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۴:عاقل چو به حاصل جهان درنگرد - خشک و تر آسمان به یک جو نخرد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۵:هر تیره شبی که ره به روزی نبرد - گردن به حساب عمر من برشمرد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:بوطالب نعمه آن جهانی همه مرد - هرگز غم این جهان خونخواره نخورد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۷:این عمر که سرمایهٔ ملکیست نه خرد - چون بیخبران همی به سر باید برد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:روزی که بود دلت ز جانان پر درد - شکرانه هزار جان فدا باید کرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳:چون چهرهٔ تو ز گریه باشد پر درد - زنهار به هیچ آبی آلوده مگرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۴:گفتا که به گرد کوی ما خیره مگرد - تا خصم من از جان تو برنارد گرد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رو گرد سراپردهٔ اسرار مگرد - شوخی چکنی که نیستی مرد نبرد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶:رایت که جهان به پشت پای اندازد - از مسند و استناد او کی نازد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:این اسب قلندری نه هر کس تازد - وین مهرهٔ نیستی نه هر کس بازد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۹:رای تو که صلح روز ملک انگیزد - در حادثهای چو رنگ قهر آمیزد
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۰:روزی که خرد سرشک رنگین ریزد - اندیشه چگونه رنگ شعر آمیزد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:بادی که ز کوی آن نگارین خیزد - از خاک جفا صورت مهر انگیزد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲:نه مشکل روزگار حل خواهد شد - نه دور فلک همی بدل خواهد شد
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۷:این ضامن صبر من خجل خواهد شد - این شیفتگی یک چهل خواهد شد
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:چون سایه دویدم از پسش روزی چند - ور صحبت او به سایهٔ او خرسند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۴:ای دل چه کنی به عشوه خود را خرسند - پای تو فرو گلست و این پایه بلند
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۵:پست افکندم غم تو ای سرو بلند - شادم که مرا غمت بدین روز افکند
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۳:نقاش که بر نقش تو پرگار افگند - فرمود که تا سجده برندت یک چند
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۲:زان پس که دل و دیده بر من سپرند - با عشق یکی شوند و آبم ببرند
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶:این بیریشان که سغبهٔ سیم و زرند - در سبلت تو به شاعری که نگرند
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۷:سیمرغ نهای که بی تو نام تو برند - طاووس نهای که با تو در تو نگرند
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:یک شب مه گردون به رخت مینگرید - وز اشک ز دیده خون دل میبارید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:آن روز که بنده خاک خدمت بوسید - بر خدمت تو هیچ سعادت نگزید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۵:بیداد فلک پردهٔ رازم بدرید - تیمار جهان امیدم از جان ببرید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۶:زان پس که وصال روی در پرده کشید - واندوه فراق پرده بر من بدرید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۴:اکنون که سیاهی ای دل چون خورشید - بیشت باید ز عشق من داد نوید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۵:ای دیدن تو راحت جانم جاوید - شب ماه منی و روز روشن خورشید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۶:ای خورشیدی که نورت از روی امید - گفتم که به صدر ما نماند جاوید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۷:یک ذره نسیم خاک پایت بوزید - زو گشت درین جهان همه حسن پدید
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۷:در مستی اگر ببرد خوابم شاید - می دیده ببندد ارچه دل بگشاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۸:جان یک نفس از درد تو میناساید - وز دل نفسی بیتو همی برناید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:یک در فلک از امید من نگشاید - یک کار من از زمانه میبرناید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۰:بس راه که پای همتم پیماید - تا مشکل یک راز فلک بگشاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۱:دی قهر تو گفتی که اجل میزاید - وامروز بقا به عدل میافزاید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۲:زلف تو که در فتنه کنون میآید - از غارت جان و دل نمیآساید
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱۳:گر بنده ز آب میبترسد شاید - مکتوب تو هم دلیریی ننماید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۶:یک روز دلت به مهر ما نگراید - دیوت همه جز راه بلا ننماید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۸:گاهی فلکم گریستن فرماید - ناخفته دو چشم را عنا فرماید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷۹:روزی که بتم ز فوطه رخ بنماید - با فوطه هزار جان ز تن برباید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۰:مردی که به راه عشق جان فرساید - باید که بدون یار خود نگراید
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱:آن باید آن که مرد عاشق آید - تا عشق هنرهای خودش بنماید
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:گویی که میفکن دبه در پای شتر - تا من چو خران همی جهم بر آخر
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:رای تو که آفتاب فضلست و هنر - گر یاد کند نیم شب از نیلوفر
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۴:ای گشته چو ماه و همچو خورشید سمر - خوی مه و خورشید مدار اندر سر
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۶:آن کس که چو او نبود در دهر دگر - در خاک شد از تیر اجل زیر و زبر
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۰:از آرزوی خیال تو روز دراز - در بند شبم با دل پر درد و نیاز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۱:ای دست تو در جفا چو زلف تو دراز - وی بیسببی گرفته پای از من باز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۲:آن شد که من از عشق تو شبهای دراز - با مه گله کردمی و با پروین راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۳:زان شب که به روز بردهام با تو به ناز - روز و شبم از غمت سیاهست و دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۴:دل شادی روز وصلت ای شمع طراز - با صد شب هجر بیش گفتست به راز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۵:گر در طلب صحبتم ای شمع طراز - دوش آبله کرد پایت از راه دراز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۶:ای دل بخریدی دم آن شمع طراز - وی دیده حدیث گریه کردی آغاز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷:بازی بنگر عشق چه کردست آغاز - میناز ازین حدیث و خود را بنواز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸:هرگز دل من به آشکارا و به راز - با مردم بی خرد نباشد دمساز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۹:اول تو حدیث عشق کردی آغاز - اندر خور خویش کار ما را میساز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۰:از عشق تو ای صنم به شبهای دراز - چون شمع به پای باشم و تن به گداز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۱:خوشخو شده بود آن صنم قاعدهساز - باز از شوخی بلعجبی کرد آغاز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۲:نادیده ترا چو راه را کردم باز - پیوسته شدم با غم و بگسسته ز ناز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۳:خواهی که ترا روی دهد صرف نیاز - دستار نماز در خرابات بباز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۴:عقلی که همیشه با روانی دمساز - دهری که به یک دید نهی کام فراز
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴۹:نایی بر من به خانهای شورانگیز - وانگه که بیایی به هزاران پرهیز
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۰:بازار قبول گل چو شد خوش خوش تیز - گفتم که به باغ در شو ای دلبر خیز
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۰۹:ای در سر زلف تو صبا عنبر بیز - وی نرگس شهلای تو بس شورانگیز
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:روزی که کنم هجر ترا بر دل خوش - گویم چه کنم تن زنم اندر آتش
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۶:ماییم و دو شیشکک می روشن و خوش - یک حوضک نقل و یک تنورک آتش
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۷:چون بندگی شهت نمیآید خوش - با ملک چو آب و دولت چون آتش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۰:با من ز دریچهای مشبک دلکش - از لطف سخن گفت به هر معنی خوش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۳:چون نزد رهی درآیی ای دلبر کش - پیراهن چرب را تو از تن درکش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:نی آب دو چشم داری ای حورافش - زان روی درین دلست چندین آتش
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۰:گفتم که گهی چند نپرسم خبرش - تا بوک برون شود تکبر ز سرش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۲:بر طرف قمر نهاده مشک و شکرش - چکند که فقاع خوش نبندد به درش
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۲:دوش از کف وصل آن بت عشوه فروش - تا روز می طرب همی کردم نوش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۶:می بر کف گیر و هر دو عالم بفروش - بیهوده مدار هر دو عالم به خروش
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶۴:یک چند نهان از دل بیحاصل خویش - با صبر پناه کردم از مشکل خویش
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۳۰:دی آمدنی به حیرت از منزل خویش - امروز قراری نه به کار دل خویش
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۲:ای مسند تو قاعدهٔ دولت گل - خصمت که ز عز تست دست خوش ذل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۳:ای گوهر تو خلاصهٔ عالم گل - باد از تو دو قوم را دو معنی حاصل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۴:آخر شب دوش بیتو ای شمع چگل - بگذشت و گذاشت در غمم خوار و خجل
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۵:آمیختم از بهر تو صد رنگ و حیل - هم دست اجل قویتر آمد به جدل
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۳:هر چند شدم ز عشق تو خوار و خجل - در عشق به جز درد ندارم حاصل
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۴:ای عهد تو عهد دوستان سر پل - از وصل تو هجر خیزد از عز تو دل
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۵:از گفتهٔ بد گوی تو چون هر عاقل - در کوشش خصم تو چو هر بیحاصل
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۶:ای چشم زمانه کرده روشن به جمال - در گوش تو برده خوشترین لفظ سؤال
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۷:زین عمر به تعجیل دوان سوی زوال - دانی که جهان چه آیدم پیش خیال
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۸:در هجر همی بسوزم از شرم خیال - در وصل همی بسوزم از بیم زوال
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۵۲:ناید به کف آن زلف سمن مال به مال - نی رقص کند بر آن رخان خال به خال
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۴:آنم که ندانم نه وجود و نه عدم - دانم که ندانم نه حدوث و نه قدم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۵:دردا که فرو شد لب شادی را غم - پر گشت و نگون گشت پیمانهٔ غم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۶:ای گوهر تو اصل طفیل آدم - وی ذات تو معنی و عبارت عالم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۰:روز آمد و برکشید خورشید علم - شب کرد ازو هزیمت و برد حشم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۱:تیغ از کف و بازوی تو ای فخر امم - هم روی مصاف آمد و هم پشت حشم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۰:دارد پشتم ز وعدهٔ خام تو خم - بارد چشمم ز بردن نام تو نم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۱:ای چون شکن زلف تو پشتم خم خم - وی چون اثر خلق تو صبرم کم کم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۷:پر شد ز شراب عشق جانا جامم - چون زلف تو برهم زده گشت ایامم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷۶:پر شد ز شراب عشق جانا جامم - چون زلف تو درهم زده شد ایامم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۸:ای سایهٔ آنک ملک او هست قدیم - تا چند از این ملک چو گوزی به دو نیم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۹:شکر ایزد را که خسرو هفت اقلیم - آن شاه مبارک قدم آن ذات کریم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۰:در موج خطر مرفهی همچو کلیم - وز آتش فتنه شاد چون ابراهیم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۹:ای روی تو پاکیزهتر از کف کلیم - آنرا مانی که کرد احمد به دو نیم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۰:قائم به خودی از آن شب و روز مقیم - بیمت ز سمومست و امیدت به نسیم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱:چون پای همی تحفه برد هر جایم - وز پای به پای آمدنی میآیم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۷:چوبی بودم بود به گل در پایم - در خدمت مختار فلک شد جایم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۴:سبحانالله غمی به پایان نبریم - الا که ازو در دگری مینگریم
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۵:با گل گفتم چون به چمن برگذریم - چون از همه باغ آرزوی تو بریم
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۷:مانندهٔ باد اگر چه بیپا و سریم - پیوسته چو آتش ره بالا سپریم
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۷:ای دل چو غم نوت دهد چرخ کهن - چون کار ندیدگان مشو بیسر و بن
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۸:ماییم و صراحی و شراب روشن - مرغی دو و نان چند و زیشان دو سه تن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۸:با من شب و روز گرم بودی به سخن - تا چون زر شد کار تو ای سیمینتن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۹:ای چون گل نوشکفته برطرف چمن - گلبوی شود ز نام تو کام و دهن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۰:پندی دهمت اگر پذیری ای تن - تا سور ترا به دل نگردد شیون
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۱:ای یار قلندر خراباتی من - با من تو به بند دامن اندر دامن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۳:بد کمتر ازین کن ای بت سیمینتن - کایزد به بدت باز دهد پاداشن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۲۴:ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن - دل تیره و چاک دامن و خاک وطن
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۰:ای دل مگذار عمر چون بیخبران - ایمن منشین ز روزگار گذران
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱:شخصی دارم زنده به جان دگران - عمری به هزار درد و محنت گذران
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:اکنون که ز دونی ای جهان گذران - استام ز زر همی زنی بهر خران
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۶:ای دل چو نمینهد سپهرت گردن - نتوان به خروش و زور بخت آوردن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۷:آزار ترا گرچه نهادم گردن - غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۲:هستم ز تو دلشکستهای عهد شکن - وز دوستی تو با جهانی دشمن
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:میسوز تو خرمن شکیبایی من - تا مینهم از غم تو خرمن خرمن
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۵:گه بردوزی به دامنم بر دامن - گه نگذاری که گردمت پیرامن
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۵:ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون - چون خرس کریه شخص و چون خوک نگون
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۱:دلها همه آب گشت و جانها همه خون - تا چیست حقیقت از پس پرده و چون
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:بوطالب نعمت ای همه دولت و دین - در خود نگر و جمله جهان نیک ببین
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۲:در جنب گرانی تو ای نوشتکین - حقا که کم از نیست بود وزن زمین
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۳:بهرام دواند هر دو جویندهٔ کین - آن قوت ملک آمد و این قوت دین
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۳۴:پار ارچه نمیکرد چو کفرم تمکین - امسال عزیز کرد ما را چون دین
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:آن صبر که حامی منست از غم تو - مویی نبرد ز عهد نامحکم تو
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۱:ای مفلس ما ز مجلس خرم تو - دل مرد رهی را که برآمد دم تو
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴۲:ای بی تو دلیل اشهب و ادهم تو - اقبال فرو شد که برآمد دم تو
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۳:کسری که کمان عدل او کرد به زه - حاتم که ز کان به جود بگشاد گره
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۴:چون باز کنی ز زلف پرتاب گره - احسنت کند چرخ و فلک گوید زه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۳:گفتی گله کردهای ز من با که و مه - بهتان چنین بر من بیچاره منه
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۵:ای نحس چو مریخ و زحل بیگه و گاه - چون زهره غرو چو مشتری غره به جاه
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۶:با روز رخ تو گرچه ای روت چو ماه - از روز و شب جهان نبودم آگاه
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۷:از بهر هلال عید آن مه ناگاه - بر بام دوید و هر طرف کرد نگاه
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸:با من به سخن درآمد امروز پگاه - آن لاغری که دارمش از پی راه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۵:گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه - هرگز نشود بر تو دل بنده تباه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۶:از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه - داری سه چهار پنج ماهم گمراه
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۵۷:با من ز دریچهای مشبک دلخواه - از لطف سخن گفت و من استاده به راه
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:مریخ به خنجر تو جوید فتوی - ناهید به ساغر تو پوید ماوی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۴:هست از دم من همیشه چرخ اندر دی - وز شرم جمالت آفتاب اندر خوی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۴:می خور که ظریفان جهان را دردی - برگرد بناگوش ز می بینی خوی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱:ای شور چو آبکامه و تلخ چو می - چون نای میان تهی و پر بند چو نی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۷:پایی که مرا نزد تو بد راهنمای - دستی که بدان خواستمت من ز خدای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۸:جایی که نمودی آن رخ روحافزای - بنمای دلی را که نبردی از جای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۹:با خصم تو از پی تو ای دهر آرای - مهرافزایم گرچه بود کینافزای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۰:در عشق تو ای شکر لب روح افزای - نالان چو کمانچهام خروشان چون نای
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۱:خود را چو عطا دهی فراوان مستای - وز منع کسی نیز مرو نیک از جای
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۳:هر شب بت من به وقت باد سحری - دل باز فرستدم به صاحب خبری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۴:کویی که درو مست و بهش درگذری - زنهار به خاک او به حرمت نگری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۵:ای شب چو ز نالهای من بیخبری - بر خیره کنون چند کنم نوحهگری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۶:دل سیر نگرددت ز بیدادگری - چشم آب نگیردت چو در من نگری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۷:با دلبرم از زبان باد سحری - گل گفت نیایی به چمن درنگری
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۸:زان چشم چو نرگس که به من در نگری - چون نرگس تیر ماه خوابم ببری
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۹:گیرم که غم هجر وصالم نخوری - نه نیز به چشم رحم در من نگری
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۲:باشد همه را چو بر ستارهٔ سحری - دل بر تو نهادن ای بت از بیخبری
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۳:راهی که به اندیشهٔ دل میسپری - خواهی که به هر دو عالم اندر نگری
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸:ای دل بنشین به عافیت کو داری - تا باز نیفکنی مرا در کاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹:مسعود قزل مست نهای هشیاری - یک دم چه بود که مطربی بگذاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۰:گفتی که به هر قطعه مرا هر باری - از خواجه به تازگی برآید کاری
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۱:ای دل به غم عشق بدین دشواری - آسان آسان پرده مگر برداری
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸۶:ای دل منیوش از آن صنم دلداری - بیهوده مفرسای تن اندر خواری
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:چون چنگ خودم به عمری ار بنوازی - هم در ساعت پردهٔ خواری سازی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵:چون بلبل داریم برای بازی - چون گل که ببوییم برون اندازی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۵:چون صبح درآمد به جهانافروزی - معشوقه به گاه رفتن از دلسوزی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۶:گشتم ز غم فراق دیبا دوزی - چون سوزن و در سینهٔ سوزن سوزی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۸:ای نوبت تو گذشته از چرخ بسی - بینوبت تو مباد عالم نفسی
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۹:دی درویشی به راز با همنفسی - میگفت کریم در جهان مانده کسی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۷:در هجر تو گر دلم گراید به خسی - در بر نگذارمش که سازم هوسی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲۱:تا چند ز جان مستمند اندیشی - تا کی ز جهان پر گزند اندیشی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۰:تا چند ز جان مستمند اندیشی - تا کی ز جهان پر گزند اندیشی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۰:در ملک چنین که وسعتش میدانی - با شعر چنین که روز و شب میخوانی
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۱:ای دل طمعم زان همه سرگردانی - نومیدی و درد بود و بیدرمانی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸:ای شمع ترا نگفتم از نادانی - از شهد جدا مشو که اندر مانی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۹:ای آنکه مرا به جای عقل و جانی - با لذت علم و قوت و ایمانی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۷:هر روز به نویی ای بت سلسلهموی - جای دگری به دوستی در تک و پوی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱۴:جز راه قلندر و خرابات مپوی - جز باده و جز سماع و جز یار مجوی
-
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۳۹:گفتم که نثار، جان کنم گر آیی - گفتا به رخم که باد میپیمایی
انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۰:چون دیده فرو ریخت به رخ بینایی - وز دل اثری نماند جز رسوایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۷:خشنودی تو بجویم ای مولایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۸:چون نار اگرم فروختن فرمایی - چون باد بزان شوم ز ناپروایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۶۹:گفتم که ببرم از تو ای بینایی - گفتی که بمیر تا دلت بربایی
سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۷۰:ای سوسن آزاد ز بس رعنایی - چون لاله ز خنده هیچ میناسایی