گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
ابوسعید ابوالخیر

دارم ز جفای فلک آینه گون

وز گردش این سپهر خس پرور دون

از دیده رخی همچو پیاله همه اشک

وز سینه دلی همچو صراحی همه خون

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابوسعید ابوالخیر
قطران تبریزی

یک بوسه بدادی بمن ای بت افزون

تا دل بردی ز من بدستان و فسون

گر آنکه همی جان طلبی بوسه بیار

کاتش زآهن بآهن آید بیرون

امیر معزی

نازید به گرز گاوسار افریدون

در دست تو گرز شیر سارست کنون

از تو فرق است تا به افْریدون چون

چونانکه ز شیر شرزه تا گاوِ زبون

انوری

ای گنده دهان چو شیر و چون گرگ حرون

چون خرس کریه شخص و چون خوک نگون

چون بوزنه سخره و چو کفتار زبون

چون گربه دهن دریده و چون سگ دون

حمیدالدین بلخی

بس سینه کز آسیب تو ای چرخ حرون

در قبضه روز و شب اسیر است و زبون

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه