ای ترا گشته مسخر حشم دیو و پری
کوش تا آب سلیمان پیمبر نبری
زانکه در نسبت ملک تو که باقی بادا
هست امروز همان رتبت پیغامبری
تویی آن سایهٔ یزدان که شب چتر تو کرد
آنکه در سایهٔ او روز ستم شد سپری
نامهٔ فتح تو سیاره به آفاق برد
که بشارت بر فتح تو نشاید بشری
خسروا قاعدهٔ ملک چنان میفکنی
ملکا جادهٔ انصاف چنان میسپری
که بدین سدهٔ ناموس فریدون بکنی
که بدان پردهٔ آواز کسری بدری
تو که صد سد سکندر کنی از گرد سپاه
خویشتن را سزد ار صد چو سکندر شمری
ای موازی نظر رای ترا نقش قدر
چه عجب ناقد اسرار قضا و قدری
رای اعلای ترا کشف شود حالت بلخ
گر برحمت سوی آباد و خرابش نگری
در زوایاش همه طایفهای منقطعند
بوده خواهان تو عمری به دعای سحری
تو سلیمانی و این طایفه موران ضعیف
همه از خانه برون و همه از دانه بری
ظاهر و باطن ایشان همه پای ملخ است
چو شود کز سر پای ملخی درگذری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.